روایتی خواندنی از خواهر شهید «شادی حدادی»
«طلا حدادی»، می‌گوید: برادرم، سال 1365 در فکه به شهادت رسید. یکی از خصوصیات بارز رفتاری ایشان، این بود که همیشه خنده بر لب داشت. یک روز که پشت درب خانه ما با اینکه خیلی زیر باران مانده بود. اصلاً به روی خودش نیاورد و با مهربانی و لبخند همیشگی‌اش گفت: بیائید برایتان سوغات آورده‌ام.

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، شهید «شادی حدادی» سوم دي 1343 در شهرستان کرمانشاه به دنیا آمد. پدرش رضا و مادرش پری نام داشت. تا اول متوسطه در رشته تجربی درس خواند. سرباز ارتش بود. 14 مرداد 1365 در فکه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.

لبخند همیشگی

روایتی از «طلا حدادی» خواهر شهید
برادرم، سال 1365 در فکه به شهادت رسید. یکی از خصوصیات بارز رفتاری ایشان، این بود که همیشه خنده بر لب داشت. 14 سال با من و همسرم در بوشهر زندگی می‌کرد. خانه پدرم‌ کرمانشاه بود. یک شب خواب بودم و به صدای آسمان گوش می‌دادم که مدام می‌غرید و قطرات درشت باران تند تند می‌بارید. همین که خواستم چشمانم را روی هم بگذارم و بخوابم با صدای رعد و برق بیدار می‌شدم اما حدود یک ساعت از خوابم نگذشته بودکه همسرم مرا از خواب بیدار کرد.

پشت پنجره رفتم و حیاط را نگاه می‌کردم. خیلی ترسیده بودم. همسرم همین که از منزل بیرون رفت. یک‌نفر از روی در به داخل حیاط پرید. از ترس جیغ زدم و گفتم: دزد، دزد، داخل حیاط دویدم. همسرم‌ گفت: بس‌کن این برادرت است. بله او برادرم بود که دیر به خانه رسیده بود. بعد از در زدن زیاد زیر باران، می ایستد. با اینکه خیلی زیر باران مانده بود. اصلاً به روی خودش نیاورد و با مهربانی و لبخند همیشگی‌اش گفت: بیائید برایتان سوغات آورده‌ام. چند روزی گذشت و او گفت: می‌خواهم به جبهه برگردم و با ما خداحافظی‌کرد. گویی می‌دانست خداحافظی آخراست. چند ماه گذشت و خبر شهادتش را برای ما آوردند همه غرق در غم و اندوه به کرمانشاه رفتیم و او را تشییع کردیم.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده