شهید ناصر کریمی زارچی:
پنجشنبه, ۰۱ تير ۱۴۰۲ ساعت ۰۹:۰۲
شهید «ناصر کریمی ­زارچی» 30 خرداد 1344 در شهرستان یزد به دنیا آمد. او در وصیت‌نامه خود چنین می‌نویسد: «خدا با ماست و نهايتا ما پيروزيم و در مسير حق به علت داشتن سختى زياد خارج نشويد و معتقد باشيد که شهيدان ذخيره‌هاى دنياى آخرت هستند.» متن کامل این وصیت‌نامه را در نوید شاهد یزد بخوانید.

شهید ناصر کذیمی: شهيدان ذخيره‌هاى دنياى آخرت هستند

به گزارش نوید شاهد یزد، شهید ناصر کریمی­زارچی 30 خرداد 1344 در شهرستان یزد به دنیا آمد و تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد تحصیل کرد و دیپلم گرفت. پدرش علی­ بمان کارمند بهداری بود و مادرش شهربانو نام داشت. با آغاز جنگ تحمیلی از سوی بسیج با سمت تک تیرانداز راهی جبهه‌های حق علیه باطل شد. سرانجام 21 بهمن ماه 1364 در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به کمر به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای باغ رضوان شهر زارچ تابعه زادگاهش به خاک سپرده شد.

وصیت نامه:

«بسم‌الله الرحمن الرحيم/إن کان دین محمّد لم یستقم الّا بقتلی فیا سیوف خذینی» 

اگر قرار است که دين اسلام برقرار نماند جز با کشته‌شدن من پس اى شمشيرها بيایيد و مرا دريابيد. امام‌حسين(ع) 
بريزيد خون ما را زندگى ما دوام پيدا مى‌کند. بکشيد ما را ملت ما بيدارتر مى‌شود ما از مرگ نمى‌ترسيم و شما هم از مرگ ما صرفه نداريد. (امام خمينى)

شهید ناصر کذیمی: شهيدان ذخيره‌هاى دنياى آخرت هستند
خدايا بارالها از تو مى‌خواهم که مددى کنى و قدرت حق نوشتن به من عنايت فرمایى تا انشاالله بتواند اثر مثبتى براى جامعه‌ام داشته باشد و وقتى به عمق آن فرو مى‌رويد مى‌توانيد هدفم را درک کنيد.
هم‌اکنون که قصد نوشتن اين چند کلام نمودم تا عمليات فرصتى باقى نمانده است اما اسم عمليات تاکنون زياد شنيده‌ايم ولى به اصل آن فکر زياد نکرده‌ايم عمليات موقعى است که حق جويان با برنامه‌ريزى و ياد خدا و نام خدا و فرماندهى آقا امام زمان وليعصر و رهبرى پيامبرگونه پيرجماران و نظاره کردن ارواح طيبه شهدا مشاهده‌گر آن هستند اما هدف من در رابطه با آمدن به جبهه اول انجام به وظيفه هست و در راه انجام وظيفه‌ام هرچه خدا بخواهد راضى هستم و اما اين وظيفه بر يک قشر يا فرقه نيست. امروز هر انسانى که ادعاى مسلمانى دارد بايد دين اسلام را يارى کند و يارى نمودن اسلام سختيها لازم دارد و ما بايد درمقابل سختيها مقاومت کنيم و اما براى شما امت حزب‌الله پيامى دارم.

امت حزب‌الله مسلمانانى که تاريخ مثل شما سراغ ندارد، بدانيد که من اين راه را آگاهانه انتخاب کردم با چشمى باز و بينشى وسيع چونکه اگر حد نهايت تکامل انسان رسيدن به خداست و يا رسيدن باشد بهترين مکان عاشق و معشوق رسيدن جبهه و داخل سنگر است. چون اينجا نه کبر، حسد، خود بزرگ بينى و امثال اينها ديگر معنى ندارد و امروز اسلام در خطر بود يعنى دين خدا. من بهتر ديدم که اگر خدا خواست در راهش جانم را بدهم که به کام نهايى خود رسيده باشم و به من ناکام نگويد که به کام خود رسيدم و بر خود می‌بالم که لياقت داشتم در راه دوست جانم بدهم.
اما امت حزب‌الله درنظر داشته باشيد که خدا با ماست و نهايتا ما پيروزيم و در مسير حق به علت داشتن سختى زياد خارج نشويد و معتقد باشيد که شهيدان ذخيره‌هاى دنياى آخرت هستند و وفادار به امام باشيد که خدایى ناکرده اگر لحظه‌اى غفلت کنيد و پاى از خط امام که همان صراط مستقيم است بيرون بگذاريد به بلاى بزرگى مبتلا خواهيد شد و ديگر اينکه دشمن اصلى خود را بشناسيد و با او باشدت به دشمنى برخيزيد و يقين داشته باشيد که اگر در معرکه جنگ ثابت قدم بمانيد خداوند شما را يارى خواهدکرد و راه کربلا باز خواهد شد انشاالله.

شهید ناصر کذیمی: شهيدان ذخيره‌هاى دنياى آخرت هستند
و اما اى دوستان و همرزمان به شما اين را بگويم که جنگ تمام می‌شود و اگر کوتاهى کنيد بعد از آن انگشت حسرت به دهان خواهيد گرفت پس حالا که اسلام نياز دارد اسلحه به زمين افتاده شهيدان را بدست گيريد و راه خونين آنها را ادامه دهيد تا در قيامت در برابر آنها سرافراز باشيد و بتوانيد در برابر آنها سر خود را بالا بگيريد.
و اما مادر عزيزم شما هم خيلى براى من زحمت کشيده‌ايد و از شما نهايت سپاسگزارى را دارم نه من کسى نيستم که بتوانم از شما سپاسگزارى کنم بلکه خدا از شما سپاسگزار است که توانستيد چنين فرزندى را به جامعه تحويل دهيد. اما من تلافى زحمات شما را درعالم قيامت خواهم کرد و خدا را شکر کنيد که لقمه شما و تربيت شما باعث شد که من حق را بشناسم و در راه آن شهيد شوم.
و اما برادرانم با رفتم من مسئوليت شما در جامعه بيشتر مى‌شود بايد در تمام اوقات خدا را در نظرداشته باشيد و در شهادتم صبر داشته باشيد و عوض اينکه از انقلاب توقع داشته باشيد تا خدمتى براى شما بکند شما در رابطه با حفظ آن کوشا باشيد و راهم را که همان راه على‌اکبر سيدالشهدا است ادامه دهيد و بعد از آن بهتر ببيشتر برادرانم و خواهرانم را پرورش دهيد که ادامه دهنده راه من و ديگر شهيدان باشند و مى‌دانم که بعد از من بارسنگينى به دوش شما خواهد افتاد. اميدوارم بتوانيد بارسنگين را به مقصد خود برسانيد.
و اما خواهرم در مرگم شيون و فرياد مکن و اگرخواستى اشکى بريزى به ياد مظلومان صدراسلام گريه کن به ياد محسن سقط شده زهرا(س) به ياد جگر سوراخ سوراخ شده امام حسن(ع) به مظلوميت امام حسين (ع) به حق غريبى رقيه براى اسارت زينب و براى بدن مثله شده حمزه اشک بريز. پس اى خواهر و مادر و عزيزانى که مى‌خواهيد اشک بريزيد به حق مظلوميت اين عزيزان اشک بريزيد.
و در پايان از تمام کسانيکه با آنها بوده‌ام حلاليت مى‌طلبم و طلب عفو مى‌کنم اميدوارم که خداوند ما را ببخشايد.
به اميد ظهور امام زمان و پيروزى رزمندگان درجبهه‌ها.

 1364/11/12

با سلام به خانواده عزيزم و با سلام به سنگرنشينان در جبهه‌هاى حق عليه باطل و با سلام به خانواده‌هاى شهداى اسلامى که از اعماق دره‌ها و بلندى کوهها سرازير مى‌شود اميدوارم که پذيرا باشيد. خانواده عزيزم خيلى درد دلها دارم که بايد شروع کنم و نمى‌دانم که از کجا بنويسم و نمى‌دانم که چه جورى کمال تشکر را ا زشما بخواهم. اميدوارم اين چند صباحى که باقى‌مانده است مرا ببخشيد. خانواده عزيزم مى‌دانم که با رسيدن نامه به دستتان خيلى ناراحت مى‌شويد ولى اميدوارم که اين ناراحتى را بتوانيد تحمل‌کنيد تا در برابر خداوند متعال اجرى بزرگ نصيب شما گردد. نمى‌دانم واقعا از کجا شروع کنم اميدوارم که شما هم از اين خبر آگاهى داشته باشيد و بدانيد که چند صباحى به عمليات باقى نمانده است و اميدوارم که خداوند نيرويى به ما عنايت کند تا بتوانيم در راه حق قدم برداريم و در راه پيشبرد انقلاب بتوانيم مسئوليتى که سالها به گردن ما بود آنرا ادا کنيم.
مادر عزيزم مى‌دانم که در زندگى زجرها کشيده‌اى و زحمات زيادى را بر خود تحمل کرده‌ايد و شب تا صبح بيدارى را بر خود هموار کرده‌ايد و من را به اينجا رسانيده‌ايد ولى باز هم از شما تمام تشکرات لازم را مى‌کنم که چنين فرزندى را به جامعه اسلامى تحويل داده‌ايد و اين را بدانيد که مرگ ما در دست خداوند مى‌باشد ما يک روزى دنيا آمديم و يک روزى هم از اين دنيا بايد برويم ولى هر چه زودتر بهتر و هر طورى که صلاح خداوند باشد آن را پذيرا هستم.

برادر عزيزم مى‌دانم که در زندگى زجرهاى زيادى کشيده‌اى و من هم آن طورى که مى‌بايست در کارهايتان شما را همراهى نکرده‌ام و خيال نکنيد که آن هم از روى خودخواهى و از روى اراده بوده است. پيش از اين عقلم نمى‌رسيد و پيش از اين نمى‌دانستم که چه کارى بايد بکنم چون موقعى که کوچکتر بودم چيزى نمى‌فهميدم و موقعى هم که سن و سالى از ما گذشته بود و مى‌توانستم چيزى را درک کنم و کسى را مى‌خواستم که من را راهنمايى کند خداوند بزرگ پدرمان را با صلاحيت خود از ما گرفت و ما ديگر نمى‌توانستيم کارى انجام دهيم و اين را بدان که خداوند بزرگ هرچه مصلحت بداند همان است و ما هيچ کارى نمى‌توانيم انجام دهيم و بعد از من هم بار تو سنگين‌تر مى‌شود اميدوارم که برادران و خواهران کوچکترم را تربيت صحيح به آنها بياموزيد و بتوانيد آنها را يک فرزندى صالح به جامعه تحويل دهيد. و برادرم اميدوارم که بعد از من بتوانى اين مسئوليت بزرگ را به سر مقصد خود برسانى و اما خواهران عزيزم مى‌دانم که شما با سن کمى که داريد برايتان چه بگويم و اما اين را بدانيد که خداوند هميشه با ماست و هميشه ما را يارى خواهد کرد و اميدوارم که شما هم با رفتن من هيچ ناراحت نباشيد و اميدوارم که با داشتن مادرم بتوانيد در کارهايتان موفق و پيروز باشيد.

شهید ناصر کذیمی: شهيدان ذخيره‌هاى دنياى آخرت هستند
مادرى که نمى‌دانم چه جورى از او کمال تشکر را بنمايم و واقعا هر چه براى او گفته‌ام کم گفته‌ام مادرى که قلم براى نوشتم آن نالايق و زبانم براى بيان آن کمیتی دارد ولى باز هم اين چند کلام نالایق را مى‌نويسم ولى اى خواهرم اگر خواستى در مرگ من شيون و زارى کنى و اگر خواستى اشکى بريزى به ياد مظلومان صدراسلام گريه کن که مظلوميت اهل بيت هر کسى را به گريه مى‌آورد به ياد آن موقعى که سنگ بر سر پيامبر زدند و خاکستر به سر مبارکش ريختند. به ياد خانه نشين بودن‌ على(ع) به ياد آن موقعى که فرق على را شکافته. به ياد صورت سيلى خورده حضرت زهرا(س) به ياد محسن سقط شده زهرا، به ياد جگرسوراخ سوراخ شده امام حسن(ع) به مظلوميت امام حسين (ع) به حق غريبى رقيه براى اسارت زينب و براى بدن مثله شده حمزه سيدالشهدا. پس خواهر و مادرو عزيزانى
که مى‌خواهيد اشک بريزيد به حق مظلوميت اين عزيزان اشک بريزيد.
و در پايان ازتمام کسانيکه با آنها بوده‌ام حلاليت مى‌طلبم و از اينها مى‌خواهم که من را ببخشند اگر در مدتى که با آنها بوده‌ام از من خطايى ديده‌اند و ازآنها طلب عفو و بخشش مى‌کنم.
خدايا خدايا تاانقلاب مهدى خمينى را نگهدار

صحراى خطر کام مرا مى‌خواند/ صبحهاى سحر جام مرا می خواند/ وقت خوش رفتن است هان گوش کنيد/ از عرش کسى نام مرا مى‌خواند/

و در پايان بگويم که من ...1 تومان حاجى ذاکرى طلبم دارد عاجزانه از شما مى‌خواهم که آن را به او بدهيد و .27 تومان هم بسيج ازمن مى‌خواهد چون دو پيراهن مشکى از آنها گرفته‌ام ولى پول به آنها نداده‌ام. و ..2 تومان هم جلال شريفى طلبم دارد و ..3 تومان هم مصطفى ذاکرى طلبم دارد حتما به آنها بدهيد.

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده