زندگی شهید «امرالله عبدی‌زاده» بدین گونه بوده است که وی همیشه خود را در برابر انجام کارهای درست، کوچک جلوه می‌داد. بارها در جمع دوستان و اطرافیانش اظهار داشت: «تنها اراده‌ خدا باعث انجام این کار شده است نه من!» همیشه دوست داشت که کارهای نیکش را مخفیانه و به دور از ریا انجام دهد.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید امرالله عبدی‌زاده در اول بهار سال ۱۳۴۶ به دنیا آمد. زادگاهش روستای «راهدار» از توابع شهرستان «شوشتر» بود. او در خانواده‌ای پرورش یافت که پیوسته با زمزمه‌ ذکر امام حسین(ع) و واقعه سترگ عاشورا دمساز بودند.

دوران کودکی

خانواده‌اش مدتی کوتاه بعد از تولد وی به سبب خشکسالی، راهی «مسجد سلیمان» شدند. شهید امرالله در همان سال‌های کودکی (۶_۷ سالگی) برای کمک به خانواده در مغازه میوه‌فروشی مشغول به کار شد. او در برابر مشکلات بسیار صبور بود و همیشه با تدبیر و درایت موانع را از سر راه برمی‌داشت. کارهایش را خالصانه و تنها برای رضای خدا انجام می داد. هر حرکت و هر رفتار را به موقع انجام می‌داد و همیشه شرایط را در نظر می‌گرفت و سعی می‌کرد تا به نحوی خود را با شرایط زندگی وفق بدهد.

خصوصیات اخلاقی

وی همیشه خود را در برابر انجام کارهای درست کوچک جلوه می‌داد. بارها در جمع دوستان و اطرافیانش اظهار داشت: «تنها اراده‌ خدا باعث انجام این کار شده است نه من!» همیشه دوست داشت که کارهای نیکش را مخفیانه و به دور از ریا انجام دهد. وی ویژگی‌های اخلاقی خاصی داشت که از دیگران متمایز می شد اصلاً ظاهر پسند و ظاهر بین نبود. در کارها پشتکار عجیبی داشت. هرگاه کاری را شروع می‌کرد همه تلاش خود را در طبق اخلاص می‌گذاشت و خیلی خالصانه و بی‌ریا آن کار را انجام می‌داد. از دیگر ویژگی هایش می توان امیدواری همیشگی این شهید را نام برد او در هر کاری تا به موفقیت دست نمی‌یافت، آرام نمی‌گرفت.

اعزام به جبهه

وی در سال ۱۳۶۱ به عنوان داوطلب بسیجی وارد جبهه شد. امرالله به عنوان یک «دیده بان» رشادت‌ها کرد و خاطره‌ها به یادگار گذاشت. مدتی که در جبهه حضود داشت، یک بار از ناحیه چشم، مچ و کتف به شدت مصدوم شد و برای مداوا، ابتدا به اهواز رفت. سپس به شیراز و اصفهان اعزام شد.

اما هنوز کمیسیون پزشکی نظر نهایی خو را در باره‌ صدماتی که به چشم وی وارد شده بود اعلام نکرده بود که او راهی جبهه شد و به گفته‌ خودش اگر در جبهه حضور داشته باشد، دردی را احساس نمی‌کند؛ همیشه این جمله را با حالت خاصی مانند دعا می‌گفت که: « دوست دارم اگر شهید شدم، مثل بی‌بی فاطمه زهرا(س) گمنام بمانم».

لحظه شهادت

سرانجام آن‌‌گونه که آرزو کرده بود، در چهارده تیر ماه ۱۳۶۵ در عملیات تیپ امام حسین (ع) در منطقه «هورالعظیم» در سن ۱۹ سالگی توسط نیروهای عراقی به والاترین درجه‌ انسانیت رسید و مفقود شد و دیدگان خیس و منتظر مادرش را در جاده‌های انتظار، منتظر گذاشت و تاکنون از آن شقایق داغدار، هیچ گلبرگی پیدا نشده است.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده