خاطره‌‌ای از شهید «حسین غریب‌زاده»
سه‌شنبه, ۱۸ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۰۸:۵۴
خواهر شهید تعریف می‌کند: «پدر شهید گفت «نه پسرم، این حرف را نزن، برو خدا به همراهت باشد، من تو را اولش به خدا و بعدش به خودت می‌سپارم، مواضب خودت باش»، وقتی می‌رفت انگار تمام دنیا را به او داده‌ بودند.»

به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «حسین غریب‌زاده» يكم بهمن ماه 1343، در روستای درک تابعه شهرستان ميناب به دنيا آمد. پدرش علی، كارگر بود و مادرش نوادی نام داشت. تا اول راهنمايی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيستم مهر ماه 1362، در مريوان توسط نيروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد. مزار او در زادگاهش واقع است.

ک

وقتی به جبهه می‌رفت انگار تمام دنیا را به او داده‌ بودند

از اخلاقش هر چه بگویم کم است، پسر خوش برخورد و شوخ طبعی بود. تا به حال نشده بود که کاری به او بگوییم و نه بیاورد. وقتی از مدرسه برمی‌گشت سرزمین کشاورزی، پیش پدرم می‌رفت. پدرم خیلی او را دوست داشت.

آن روز که می‌خواست به جبهه برود، پدرم نمی‌توانست از او دل بکند، چقدر صورتش را بوسه زد، حسین گفت «پدر، من می‌روم و زود برمی‌گردم، اگر شما راضی نباشید من یک قدم برنمی‌دارم»، با اینکه برای رفتن مصمم بود این حرف را زد که دل پدر نشکند. پدر گفت «نه پسرم، این حرف را نزن، برو خدا به همراهت باشد، من تو را اولش به خدا و بعدش به خودت می‌سپارم، مواضب خودت باش»، وقتی می‌رفت انگار تمام دنیا را به او داده بودند.

(به نقل از خواهر شهید)

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده