کتاب «استاد» حاوی خرده روایت های زندگی استاد شهید دکتر مجید شهریاری سال 1398 به چاپ رسید. شهید مجید شهریاری دانشمند فرزانه و استاد فیزیک هسته‌ای دانشگاه شهید بهشتی ایران در 8 آذرماه 1389 توسط رژیم صهیونیستی و با همکاری نیروهای اطلاعاتی منافقین در یک عملیات تروریستی به درجۀ رفیع شهادت نایل شد.

 

به گزارش نوید شاهد زنجان، کتاب «استاد» حاوی خرده روایت‌های زندگی استاد شهید دکتر مجید شهریاری سال 1398 به نویسندگی فاطمه شایان پویا توسط انتظارات شهید کاظمی به چاپ رسید.  

کتاب مذکور شامل 232 صفحه بوده و در قطع رقعی و جلد شومیز جهت مطالعه علاقه‌مندان روانه بازار شده است.

 

**نیم‌نگاهی به زندگی استاد شهید هسته‌ای، مجید شهریاری به روایت خانواده و دوستان

 

شهید مجید شهریاری سال 1345 در شهر زنجان متولد شد. وی متأهل و دارای دو فرزند است. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در زنجان، دورۀ کارشناسی تا دکتری را در دانشگاه صنعتی شریف و امیرکبیر گذراند.

شهید شهریاری سال 1388 و بر اساس تصویب هیئت ممیزه به درجۀ استادی ارتقاء پیدا کرد. در واقع بعد از چهار سال دورۀ دانشیاری و حدود هشت سال از زمان شروع به کار که حداقل زمان لازم برای ارتقا به درجۀ استادی است، به این مرتبه ارتقا یافت.

شهید شهریاری از سال 1383 تا زمان شهادت نمایندۀ دانشگاه شهیدبهشتی در امور اجرایی همکاری با سازمان انرژی هسته‌ای بود. وی همچنین عضویت در انجمن هسته‌ای ایران، مدیریت گروه کاربرد پرتوها، عضویت در شورای آزمایشگاه و شورای فناوری دانشگاه، عضویت در کمیتۀ تخصصی فنی و مهندسی هیئت ممیزه، مشاور جمهوری اسلامی ایران در پروژۀ سزامی، و برگزاری چهار کمیته علمی و کارگاه آموزش را در پروندۀ اجرایی خود داشت.

شهید مجید شهریاری دانشمند فرزانه و استاد فیزیک هسته‌ای دانشگاه شهید بهشتی ایران سرانجام در تهران در 8آذرماه1389 توسط رژیم صهیونیستی و با همکاری اطلاعاتی منافقین در یک عملیات تروریستی به درجۀ رفیع شهادت نایل شد.

 

 

گزیده اول متن کتاب استاد:

 

و چقدر راحت نفهمیدیم که تو، تنها استاد درس و مشق دانشگاهمان نبودی. تواستاد راهمان بودی. از میان تمام علم و دانش و سخت‌گیری و دقتت، از میان تمام تواضع اختیاری‌ات، تمام مجاهده و مراقبه‌ات و تمام عشقت به ائمۀ اطهار که بارها و بارها در کلاس درس و در مناسبات، ابرازش می‌کردی... و ما کیف می‌کردیم که می‌شود عاشق بود و عالم بود. چه ساده نشناختیمت استاد. استاد صاحب مکتب ما... تو با رفتنت هم بلوغ را برایمان معنا کردی و بلوغ یعنی رسیدن و رساندن...

چیزی که همیشه به آن غبطه می ‌خوردم، رسیدگی دکتر به پدر و مادرش بود. درسش را در خارج ادامه نداده بود و یکی از دلایلش، رسیدگی به پدر و مادر بود. مادری که تسلیمش بود. دعای مادر، هنوز هم پشت سرش است.

گزیده دوم متن کتاب استاد:

 

معمولا در کلاس‌های ریاضی دوران مدرسه اش، روشهای خاصی ابداع می‌ کرد. مثلاً در حل مسایل می ‌گفت:

روش دیگه‌‌ای هم دارم. دبیرها هم از همین بابت خیلی به او علاقه داشتند و او را شناخته بودند. هر وقت یک مسئله پیچیده سر کلاس حل می‌شد، دبیر رو می‌کرد به مجید و می‌گفت: خب، حالا تو بیا و از راه دیگه مسئله رو حل کن.

همیشه سنت شکن بود.

 

گزیده سوم متن کتاب استاد:

 

دکتر خیلی راحت می‌توانست در خیلی دانشگاه‌ها درس بدهد و دستمزدهای بالا بگیرد. خیلی راحت برای پول درآوردن می ‌توانست در مقاطع مختلف درس بدهد، اما نکرد…

کارگاه‌های آموزشی برای نیروهای هسته‌ای، برایش اولویت بود. از این بابت مطالبه پول هم نمی‌کرد.

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده