دختر عموی شهیده «فائزه رحیمی» در گفت‌وگو با نوید شاهد
«فاطمه رحیمی» اظهار کرد: شیطنت کردی و یک شهر را که هیچ، یک کشور را به هم ریختی. نگذاشتی باز هم جَو آرام باشد. اما این‌بار چقدر قشنگ شلوغ کرد. این‌بار آن جوری که دلش می‌خواست شد.

نوید شاهد: «فائزه رحیمی» دانشجو معلمی بیست ساله، متولد مرداد 1382، ساکن یکی از برج‌های منطقه 22 تهران که در کنکور سال 1400 در رشته امور تربیتی، پردیس نسیبه دانشگاه فرهنگیان تهران قبول شده بود. در انفجار تروریستی کرمان به همراه 23 دانش‌آموز دیگر به مقام رفیع شهادت رسیدند. به همین بهانه در نوید شاهد به پای صحبت‌های دخترعموی این شهید گرانقدر درباره «فائزه» نشستیم.

شیطنت‌هایت یک شهر که هیچ، یک کشور را بهم ریخت

فائزه را به شیطنت‌های دوران کودکی می‌شناسند

فاطمه رحیمی، دخترعموی صمیمی فائزه خانم که از دوران کودکی فائزه را به خوبی می‌شناسد، گفت: در فامیل پدری فائزه را به شیطنت‌های دوران کودکی می‌شناسند. فوق‌العاده شیطنت داشت و یک جا بند نمی‌شد. امروز هم موقع تشییع به فائزه می‌گفتم ببین فائزه باز اینجا هم شلوغ کردی، شیطنت کردی و یک شهر را که هیچ، یک کشور را به هم ریختی. نگذاشتی باز هم جَو آرام باشد. اما این‌بار چقدر قشنگ شلوغ کرد. این‌بار آن جوری که دلش می‌خواست شد.

وی افزود: فائزه با وجود همه شیطنت‌های دوران کودکی‌اش، از حدود هفده سالگی انگار که یک نردبانی را خیلی سریع رفت بالا و رسید به نقطه اوج و عطف زندگی‌اش. خانمی و متانت توی رفتار و گفتار و کردارش موج می‌زد.

«فائزه» اهل تفکر و مطالعه کتاب بود

فاطمه رحیمی با اشاره به اینکه فائزه، اهل تفکر و مطالعه کتاب بود؛ برایمان اینگونه روایت کرد: ویژگی برجسته فائزه خانم این بود که خیلی خوب در مورد هر چیزی فکر می‌کردند. مثلا وقتی در خانواده در مورد چیزی از جمله مباحث سیاسی صحبت می‌شد فائزه قشنگ و به دقت حرف‌های بقیه را گوش می‌کرد، بعد از حدود نیم ساعت می‌گفت شما که فلان چیز را گفتی به نظرت درست بود؟ ولی به نظر من این طوری نبود.

وی ادامه داد: به یکی دیگر می‌گفت من با این قسمت نظرتان موافقم، ولی این قسمتش را من قبول ندارم. قشنگ معلوم بود که حداقل دقایقی را عمیق فکر کرده و حالا آمده و نظرش را می‌گوید. او به صحبت‌های همه، تک تک فکر می‌کرد و نظر قاطع خود را با بقیه به اشتراک می‌گذاشت. البته فائزه به شدت کتاب خوان و علاقه‌مند به خواندن کتاب بود. او در جریان کتاب خواندنش خیرش به بقیه هم می‌رسیده، مثلا از مادرش شنیده بودم که کتاب‌های مربوط به سیره شهدای مدافع حرم را که خودش مطالعه می‌کرد به مادرش هم می‌داد و می‌گفت شما هم بخوانید. مادرش می‌گوید: کتاب «تنها گریه کن» آخرین کتابی بود که دخترم به من داد و تاکید کرد که حتما بخوانم.

شوخ‌طبعی‌های فائزه زبانزد بود

دخترعموی این دانشجوی شهید درباره شوخ طبعی‌های دخترعمویش گفت: شوخ طبعی‌های فائزه هم در ذهن اطرافیان خوب مانده است. مثلا آنجا که نیش جانی را به جای نوش جان نثار دوستش کرده بود. دوستش می‌گوید: «یک بار در مراسمی یک خوراکی پذیرایی به من دادند ولی به فائزه نرسید. تعارف کردم که بخور، گفت: نمی‌خواهم. وقتی که خودم کامل خوراکی را خوردم، فائزه گفت: تموم شد؟ نیش جان!»

دختری فعال و پویا بود

فاطمه رحیمی با اشاره به اینکه از کودکی فائزه را می‌شناسد، در مورد فعالیت‌های فائزه توضیح داد: «فعال و پویا بودن فائزه مثال زدنی‌ است. این‌هایی که می‌گویم برخی از فعالیت‌های فائزه بود، هنرجوی مدرسه، نویسندگی حوزه هنری، گذراندن دوره روایت‌گری معلم راوی، دانشجوی سطح دو حوزه علوم اسلامی دانشگاه، فعالیت در عرصه عفاف و حجاب در همکاری با مجموعه فرشتگان سرزمین من، همکاری در بخش واکسیناسیون مردم در اوج کرونا، شرکت در اردوهای جهادی مختلف، خادم حسینیه امام رضا، مسوول خبرنگاری بسیج دانشگاه و بالاخره پشتیبان و خادم دانشجویان در سفر کرمان، همان سفری که حاج قاسم دست گیری‌اش از بقیه را دید و اینبار حاج قاسم از او دست گیری کرد.»

وی با اشاره به اینکه فائزه اصلا انسانی تک‌بعدی نبود، اظهار کرد: ویژگی جالب فائزه این بود که اصلا تک بعدی نبود. همیشه برایم سوال بود که آخه چطوری می‌تواند، چطور وقت کم نمی‌آورد. یکبار که ازخودش پرسیدم گفت بعد از ظهر‌ها نمی‌خوابم.

«فائزه» در مدیریت زمان بسیار کوشا بود

البته تلاش فائزه برای مدیریت زمان از ویژگی‌هایی بود که در همان سفر کرمان هم به خوبی خودش را نشان داده بود. آنجا که دوستش می‌گوید: «فائزه تنها کسی بود که داخل اتوبوس، موقع رفتن به کرمان، برای امتحان ۱۷ دی ماه درس می‌خواند تا هم مثل همیشه به درسش برسد و هم حاج قاسم را داشته باشد.»

زیارت عاشورا همیشه بدرقه راه فائزه بود

فاطمه رحیمی در بین صحبت‌هایش بارها بیان کرد: به چادری بودن و وقار فائزه افتخار می‌کردم، حالا هم که دخترعموی خوش قلب وباوقارم در چنین روزی و در چنین جایی و با این شکوه لیاقت شهادت پیدا کرد و پذیرفته شد، ما و خانواده ما را یک تنه بزرگ و سربلند کرد.

به خاطر دارم که «مادر فائزه» همیشه زیارت عاشورا برای فائزه می‌خواند و آن را بدرقه راهش می‌کرد. همان زیارت عاشوراهایی که مادرش برایش می‌خواند او را عاقبت بخیر کرد و مطمئنم با امام حسین (ع) و یارانش محشور خواهد بود.

این اتفاق ذهنم را می‌کشاند به سمت همان جمله‌ای که آخرین بار شهیده فائزه رحیمی در اطلاعات کاربری‌اش نوشته بود: «آن چه در فهم تو آید، آن بُوَد مفهوم تو!»

خبرنگار: آرزو رسولی نجار

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده