اهل خمول
آنانکه با هزار دلیل زندگی می کنند نمی توانند با یک دلیل بمیرند ولی آنهایی که با یک دلیل زندگی می کنند با همان یک دلیل نیز می میرند و ... و تو ای شهید گمنام ... گمنام بین زمینی ها و نامدار آسمانی ها هستی ...


آرامگاه ملامجدالدین ساری
قرن ها پیش، دوران امامت پرچم دار تشیع، حضرت امام جعفر صادق(ع)، مردی به نام ملامجدالدین مأموریت یافت تا به سرزمین مازندران پای نهد و به کار تبلیغ دین مبین اسلام بپردازد.
ملامجدالدین شاید با دلهره و اضطراب در این دیار رخت اقامت افکند و شاید با ترس و تردید مأموریتش را آغاز نمود، بی آن که بداند مردم مازندران که در آن زمان محدود به دو شهر ساری و آمل می شد چقدر باشکوه از او و افکار و عقاید پاکش استقبال می کنند و چقدر برای او ارزش و اعتبار معنوی قائلند.
ملامجدالدین سهل و ممتنع کارش را پی گرفت و مأموریتش را با همکاری مردم این سامان به پایان رساند و رخت اقامت از این سرای بست و رفت و هیچ نمی دانست که دست روزگار روزی او را همسایه مردان پاک طینت، عارف و عابدی می کند که تنها برای خشنودی خدای رحمان جان فدا کردند و از آنچه نزد خدا بهره مند می شوند به حق همسایگی، او را نیز بهره مند می کنند.

امام زاده یحیی ساری
شهدا را رسم بر این است که فداکاری کنند تا نام بزرگانی دیگر بلند آوازه گردد. در جوار بارگاه سید بزرگی از خاندان مرعشی به نام یحیی، هشت شهید گمنام،  نام و نشان از خود راندند و آرام گرفتند و بر آوازه ی آن سید باکرامات افزودند. این جوان مردان نشانی منزل آسمانی شان را با نشانی بارگاه ملکوتی امام زاده یحیی یکی کردند تا هرکه را شوق هم نشینی با آن هاست ابتدا با یکی از نوادگان عصمت و طهارت به نام  یحیای مرعشی دیداری تازه کند، سپس دقایقی را با آن ها بگذراند. 
راست قامتانی که در این مکان روزهای مردم ساری را به برکت وجود روحانی شان صفا می دهند و شب های این دیار را به نور ایمان شان روشن می دارند، به دعوت اهل دل و خلوت نشینان کوی یار، مردم نیکو خصال این شهر در این جا رخت اقامت افکندند.

روستای خانه سرمرز ساری
خانه سرمرز در شمال شهرستان ساری، میان شالی زارهای سرسبزِ جُلگه ی رودپی قرار دارد. آخرین روستایی است که ما را برای زیارت مزار شهیدی گمنام دعوت کرده است. او آخرین مرد آسمانی نیست که خاک شمال را به قدوم مبارک خویش تشرف بخشیده است، پس از او در تابستان 85 سه شهید گمنام دیگر هم  در تپه ی نورالشهدای روستای خوشواش آمل، مهمان مردم قدرشناس مازندران شدند. البته در مجموعه حاضر، از      آن جایی که فرصتی برای زیارت آن ها به ما دست نداد، به صورت گذرا و آماری یادی از آن ها شده است.
این سالِک بی نشان در روزهای آغازین سال 85 در خانه سرمرز خانه ی ابدی اختیار کرده، همنشین و همسایه مردم نیک سیرت آن جا شد و تصمیم گرفت تا برای همیشه خودش را تقدیم جغرافیای نامحدود مازندران نماید.
زمین می خواست تا از آسمان، وجودی را به تبرک بردارد و در وجود خویش بکارد، تا حس آسمانی بودن در او زنده شود. از این رو مردم خانه سرمرز را برای استقبال از وجود متبرک آسمانی برگزید.

غریب شهید روستای ورکی ساری
 پس از چنـدی غـریبـی بـی نشـانـی                 خدا می خـواست در غـربت نمانـی
   از آن غربت به این غربت مکان داشت                شهیـدی که نه ردی نه نشـان داشت
خدا می خواست که روستای ورکی در کنار 9 شهید از سبک بالان عاشق که از جوانان رشید و دلیر این محل بودند، پذیرای مهمان دیگری از شهدای گمنام نیز باشد. توفیقی که نصیب هر قوم و ملتی نمی شود، مگر آن که خدا بخواهد.

کیاسر ساری
تودرتويِ کوه های ساری، لابه لای بلندی های میانی رشته  کوه البرز، آن جا که عقاب های تیزپرواز آشیانه  می سازند، هزاران پا فراتر از سطح خاک، چهار کبوتر یا شاید چهار عقاب تیزپروازِ آسمان های اول تا هفتم، خانه های ساده ای اختیار کردند و هر روز و هر لحظه آماده اند تا زمینیان را از سکوی خاک به سمت فرودگاه عرش پرواز دهند.
آن جایی که این بلندپروازان گمنام خانه دارند، نام زمینی اش کیاسر است و نشانی  خاکی اش 73 کیلومتری جنوب شرقی ساری، کسی از کوچه پس کوچه های عرشی و خیابان های آسمانی اش خبر ندارد.

لشکر 25 پیاده کربلا ساری
آن هایی که پرپر شدن شهدا را به چشم دیدند و در رکاب شان روزها و ماه ها جنگیدند و دست تقدیر شهادت را توفیق راهشان نکرد و به راستی اجر جهادشان در برابر اهریمنان همان اجر جهاد شهداست، با جان و دل می خواستند تا از زیارت هم رزمان شهیدشان بی بهره نباشند و در کنار آن ها یاد و خاطره ی شب های سنگر  و لحظه های داغ  وداع و دقایق نفس گیر عملیات ها را برای خود زنده نگاه دارند. از این رو به نشانی دو تن از دوستان شهیدشان که اکنون نمی دانند نام و نشان شان چیست و اهل کدام دیار هستند، از روی صمیمیت و رفاقت دعوت نامه هایی ارسال کردند تا از تنهایی و سکوتِ سال های بعد از جنگ در امان باشند.
 دعوت نامه ها به نشانی های شان یعنی لابه لای خاک های تفتیده ی جنوب رسید و دو تن از خاک نشینان کوی عرش از روی اخلاص دعوت هم رزمان خویش را لبیک گفته و حاضر شدند تا از مناطق جنگی که این روزها در سکوتی سرد به سر می برد، پرواز کرده، خود را به مردان استوار و پاسداران سبزپوش مازندران در لشکر 25 کربلا برساندند.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده