چند خاطره از شهيد احمد امين طبرسى همرزم دكتر چمران
يكى از همكاران احمد
مى گويد:
((قبل از عمليات الله
اكبر به اتفاق دكتر چمران و احمد به ارتفاعات رفتيم. در آنجا احمد يك موشك انداز
عراقى را به غنيمت گرفت. او تنها كسى بود كه توانست با آن موشك انداز كار كند.
احمد موشك انداز را به پشت جبهه برد,
آن را تعمير كرد و دوباره به خط برگرداند. سپس چند تن از نيرو ها را آموزش داد و كار
با آن را به آنها آموخت. در چندين عمليات از جمله در طرح,
دب حردان و در درگيرى هاى طلاييه و پادگان حميد از اين موشك انداز استفاده كرد.))
يكى ازخصوصيات برجسته احمد تحمل مشكلات بود,عباس پور يكى از هم رزمان وى مى گويد:
((من و احمد در مقر
مهندسى نشسته بوديم. ناگهان تركشى به انگشت من خورد و زخمى شدم. احمد دست مرا گرفت
و گفت بلند شو, گفتم : پام جروح شده, ولى وقتى به احمد نگاه كردم ديدم
سينه اش زخمى شده و شرمنده شدم.))
يكى ديگر از دوستانش
مى گويد:
((در عمليات دب حردان
به دست احمد تركش خورد,
تركش ها به گوشت هاى دستش آويز بود. هر چه اصرار كرديم كه وى را به بهدارى ببريم, قبول نكرد. گفتم بگذار حداقل اين ها را بكنيم, گفت نه خودش مى افتد.))
((پس از شهادت دكتر
چمران, احمد مانند يك آچار فرانسه شده بود و در همه جا
حضور داشت. او با روحيه خاصى كه داشت,گمنام, در خدمت جنگ بود. پس از شهادت دكتر چمران مى گفت:
فرماندهان اجازه عمليات ايذايى را نمى دهند و همين باعث شده جبهه براى من مثل قبل
نباشد.))