برادر شهید «علیرضا تولایی» میگوید: جنگ که شروع شد، پایگاه به او اجازه رفتن نمی¬داد؛ چون قدّش کوتاه بود و وقتی تفنگ را می گرفت، به زمین می خورد.
برادر شهید «مسعود آقاجانی» میگوید: عشق و علاقه خاصی نسبت به نمازهای جمعه و جماعات داشت حتی زمانی که محصل بود از طریق مدرسه به نماز جمعه میرفت.
فرزند شهید «رضاعلی آرایی» میگوید: پدرم میگفت: دخترم شما در زندگی آینده خود خوشبخت میشوی. پرسیدم چرا این حرف را میزنی؟ ایشان گفتند، چون همیشه قرآن میخوانی و این دلیل خوشبختی است.
برادر شهید «حسن حسنزاده جویباری» میگوید: شهید تعریف میکرد که یک بار وارد خاک عراق شدند و نزدیک بود به اسارت گرفته شوند میگفت که یک آیهای از قرآن را خواندیم عراقیها از پیش ما رفتند، ولی ما را ندیدند.
برادر شهید «یدالله تقیزاده ساروکلایی» میگوید: بسیار مقید به حق الناس بوده و انس و علاقه شدیدی به قرائت قرآن داشت.
برادرشهید «سیدحسن حسینی» میگوید: در مورد خواندن نماز حساسیت خاصی داشت حتی با آن جسم بیمارش صبح اول وقت، برای نماز بیدار میشد.