چشم های خسته پدربزرگ
پنجشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۳۴
نويد شاهد مازندران ؛ اين كتاب حاوی چهار داستان كوتاه و خواندنی است كه مبيّن خلاقيت هنری و بشر دوستی شهيد افتد داوديست
عنوان كتاب :
چشم های خسته پدربزرگ
پديد آورنده : شهيد عنايت الله افتد داودی
موضوع : مجموعه داستان
ناشر : نشر شاهد، 1383
سفارش دهنده : با حمايت اداره تحقيق و پژوهش
بنياد شهيد انقلاب اسلامی استان مازندران
شماره رده بندی : 5چ27ف/ 7953PIR
شمارگان : 2000 نسخه
چاپ و صحافی : مهدی نوبت چاپ : اول قيمت : 4000ريال
شابك : 6-058-394-964
اين كتاب حاوی چهار داستان كوتاه و خواندنی است كه مبيّن خلاقيت هنری و بشر دوستی شهيد افتد داوديست
داستان اول در دوازده صفحه با عنوان« روزنامه فروشی» درباره ی جوان روزنامه فروشی است كه مادر خود را در اثر بيماری كليه از دست داده است. وی با پيرمرد و نوه اش برخورد می كند كه مشكل كليه دارد. او كه خود طعم تلخ مرگ مادر در اثر بيماری كليه را چشيده است به ميل خود كليه اش را به دختر پيرمرد اهداء می كند و ...
داستان دوم در 10 صفحه با عنوان« چشم های خسته پدربزرگ» درباره دختر فقيری است كه با پدربزرگ مريض خود در روستايی زندگی می كند. دختر با كار كردن در خانه ارباب با درآمد اندك خود از پدربزرگش نگهداری می نمايد. او كه پدر و مادر خود را در كودكی از دست داده بود علت مرگ آن ها را از پدربزرگ می پرسد، اما پدربزرگ از جواب دادن می گريزد. سرانجام، راز مرگ آن ها را كه فقر و طلب حق كردن از ارباب بود می فهمد.دختر پس از آگاه شدن از واقعيت برای انتقام منزل ارباب را به آتش می كشد و ...
داستان سوم با عنوان« رويای انتظار» در 14 صفحه داستان زندگی جوانی علاقه مند به تحصيل است كه بعد از مرگ پدر و مادر برخلاف ميل برادر و زن برادر، با آنها زندگی می كند و برای امتحان كنكور آماده می شود. او كه بی دليل به خاطر حرص و طمع برادر و زن برادر خود مورد بی مهری قرار گرفته و بارها كتك می خورد. سرانجام يك روز، بعد از درگيری با برادرش برای رهايی از درد و رنج، سرگردان در خيابان قدم می زند كه صدای فريادی را می شنود كه كمك طلبيد. به دختر بچه ای كه عده ايی او را ربوده بودند كمك كرد و در نهايت با همان دختر ازدواج كرد و ...
داستان چهارم در 16 صفحه با عنوان« من و تنهايی» درباره دختر و پسری است كه پس از مرگ پدر و مادر با فقر دست و پنجه نرم می كنند. رضا شخصيت اصلی داستان به وصيت مادر عمل نموده، ضمن تحصيل در دانشگاه از خواهر كوچك خود نيز نگهداری می نمايد، او پس از فراغت از تحصيل در اداره ای مشغول بكار می شود. چندی بعد به دختر همسايه علاقه مند شده و با او ازدواج می كند. آنها اوايل زندگی خوبی داشتند، ولی كم كم علاقه و توجه بيش از حد رضا به زهرا خواهرش باعث برانگيختن حس حسادت معصومه همسر او می شود كه اين امر باعث بروز مشكلاتی در زندگی اش می گردد و ...
نظر شما