شهدای گیلان در ماه رمضان:
آنچه از شهادت عليرضا فتحي دوخت بيادگار مانده است يک دفترچه پر از دعا و مرثيه و يک کتابچه توبه نامه و 80تومان پول که همه اين وسائل آغشته بخون او بود از جيبش برداشت.
نویدشاهدگیلان: هر روز که از عمرمان ميگذرد عاشقان پاکباخته ديگري  به کاروان شهدا مي پيوندد و حسين وار از هستي خود براي رضاي خدا ميگذرند . رزمندگاني که ياوران حسين بن (علي) (ع) هستند در مکتب افتخار آفرين اينان شهادت پايان مرگ و بردگي هاست. پايان يک حرکت تکاملي بسوي الله و آغاز حيات جديدي است .شهدا خون خود را پاي درخت انقلاب نثار مي کند تا اسلام زنده بماند . آنها  شهيدند.
زندگينامه شهيد عليرضا فتحي دوخت
شهيد عليرضا فتحي دوخت در سال 1343 در خانواده هاي مذهبي و کشاورز در روستاي لفمجان از توابع لاهيجان متولد شد . دوران تحصيلات ابتدائي و راهنمائي را در روستاي خود به پايان رسانيد و براي ادامه تحصيل وارد هنرستان صنعتي لاهيجان شد .او از آغاز کودکي علاقه زيادي به دين مبين اسلام داشت و در سن 10 تا 12 سالگي براي تعليم به کلاس قرآن رفت علاقه زيادي  او به فراگيري قرائت به قدري بود که قرائت قرآن در روستاي لفمجان مقام اول را کسب نمود.
بعد از مدتي به جوانان محل درس قرآن ميداد و آ نان را ارشاد مي کرد شهيد فتحي دوخت مبارزات را از سال 56-57 آغاز کرد و در کلاس ايدئولوژي که توسط برادران ديني قانع و مرتضوي تشکيل شده بود شرکت فعالانه داشت و از سال 55 به موسسات ديني در راه حق - سيمان درود - دارا تبليغ اسلامي مکاتبه داشت و کتابهاي ديني دريافت مينمود از سال 57 وقتي که انقلاب چهره تابناک خود را روشن مينمود مبارزات خود را آشکارا شروع کرد.
در راهپيمايي ها و مساجد جهت فراگيري احکام اسلام شرکت مينمود , در سال 58 در انجمن اسلامي محل شرکت مي کرد و در تقسيم نفت و ارزاق عمومي سعي فراوان داشت تا حق يک روستائي ضايع نشود در سال 60 به ياري برادران ديگر در روستا هسته مقاومت تشکيل داده و به عضويت هسته درآمد و در اين پايگاه علاوه بر کارهاي نظامي هسته مطالعاتي تشکيل دادند.  وي به کتاب هاي استاد مطهري خصوصا" جاذبه و دافعه علي(ع) خيلي تاکيد داشت همچنين اولين کسي بود که خواندن دعاي روزانه در ماه مبارک رمضان بعد از نماز جماعت مخصوص روز را ميخواند و بر آن تاکيد مي کرد  و نيز اولين کسي بود که خواندن دعاي کميل در روستاي خود را بنا گذاشت و بعلت صداي خوبش براي علاقمندان دعاي کميل ميخواند شهيد روي حرفهاي امام خيلي تاکيد مي کرد و امام را واقعا درک کرده بود و دوست ميداشت.
در سال 59 بعلت شوق فراوان به کارواني که از لاهيجان حرکت کرده به ديدار امام رفت , او ميگفت با حرفهايي که امام ميفرمايد نميشود در خانه نشست بايد وارد عمل شد , در مورد منافقين خيلي عکس العمل نشان ميداد بارها  در روستا با گروه منافقين در گيري داشت و بارها او را تهديد کردند که دست از انجمن اسلامي بردارد اما  او همچون کوه استوار بر عقيده اش بود , او خيلي با ايمان و قوي بود شبها که نگهبان بود تنها ميرفت و بر ميگشت چون خانه ما تا هسته کمي فاصله داشت بارها از طرف مادرش بهش توصيه ميشد چرا تنها و دست خالي نيمه شب رفت و آمد مي کنيد امکان دارد منافقين شما را مورد حمله قرار دهند. اما ميگفت ما در سلاح  وسيله است من چيزي بزرگتر از سلاح دارم و آن ايمان است من از شهادت نميترسم شهادت از انبيا، به ما ارث رسيده است وقتي شهيد مظلوم و ياران او شهيد شدند , گفت خوشا به سعادتشان اي کاش من هم شهيد ميشدم , و بالاخره در سال 29 ماه مبارک رمضان , شب قدس مصادف با 9 مرداد  در هسته مقاومت لفمجان جهت تهيه پرده شعار- پوستر در حال فعاليت بودند در هنگام سحر همراه با 4 نفر از ياران باوفاي امام بنام هاي محمد شاداب- اسماعيل صادقي- محمد بختياري -عزيز غلامي بدست ديو صفتان منافق به درجه رفيع شهادت نائل آمدند و به لقا، الله... پيوستند.
آنچه از شهادت عليرضا فتحي دوخت بيادگار مانده است يک دفترچه پر از دعا و مرثيه و يک کتابچه توبه نامه و 80تومان پول که همه اين وسائل آغشته بخون او بود از جيبش برداشت.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده