شهيد قلى اكبرى حمزه؛ معاون فرمانده گردان انصار از لشكر حضرت رسول(ص)
يکشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۲۲:۲۱
نويد شاهد مازندران،قلى اكبرى حمزه فرزند ميران در سال 1329 در قائمشهر به دنيا آمد و دوران كودكى را در روستاى پاشاكلانور از توابع سوادكوه سپرى كرد. به علت فقر خانواده و دورى از زادگاهش ترك تحصيل كرد. پس از آن براى خدمت سربازى به ارتش پيوست و مشغول خدمت سربازى شد. سرانجام پس از چهل و هشت ماه حضور مداوم در جبهه در تاريخ 22 اسفند 1363 در جريان عمليات بدر، در منطقه عملياتى شرق دجله جزيره مجنون به شهادت رسيد .
نويد شاهد مازندران، قلى اكبرى حمزه فرزند ميران در سال 1329 در قائمشهر به دنيا آمد. پدرش كشاورز بود و از راه زراعت زندگى خانواده را ادا ره مى كرد. قلى دوران كودكى را در روستاى پاشاكلانور از توابع سوادكوه شهرستان قائمشهر سپرى كرد . پس از گذران دوران كودكى وارد دبستان شد . به تحصيل پرداخت اما به علت فقر خانواده و دورى از زادگاهش ترك تحصيل كرد . سپس براى انجام كار رهسپار تهران شد . در تهران در كار گلگيرسازى اتومبيل مشغول بود و از اين راه مخارج زندگى را تأمين مى كرد و تا فرارسيدن زمان خدمت سربازى به اين كار ادامه داد. پس از آن براى خدمت سربازى به ارتش پيوست و مشغول خدمت سربازى شد. به گفته برادرش با ارتش شاه موافق نبود و پول ارتش را پرت مى كرد. پس از انجام خدمت سربازى به شغل پيشين خود روى آورد و به گلگيرسازى اشتغال ورزيد.
در سال 1350 با خانم رقيه بخشنده ازدواج كرد. اكبرى هر گاه از تهران به زادگاهش مى رفت مردم را در تكيه جمع مى كرد و براى آنها سخنرانى مى كرد. برادرش آقاى عزيزالله اكبرى در اين باره مى گويد. در پى يكى از اين سخنرانيها تحت تعقيب مأموران رژيم قرار گرفت تا اينكه به پيشنهاد يكى از دوستان پدرم او را در محلى مخفى كرد. رفتار او با پدر و مادر و اهل خانواده بسيار محترمانه بود. به پدر و مادر خود احترام مى كرد و آنها را به تهران مى برد و مدت زيادى نزد خود نگه مى داشت. در تأمين مخارج زندگى نيز به آنها كمك مى كرد. به گفته همسرش با بچه ها بسيار مهربان بود و حتى گاه با آمدن مهمان در شستن ظروف به همسر خود كمك مى كرد. در سال 1359 به عضويت سپاه پاسداران انقلاب درآمد و عضو رسمى شد.
با آغاز جنگ تحميلى عراق عليه ايران در 29 سالگى براى نخستين بار عازم جبهه شد. در شوراى مساجد تهران فعاليت مى كرد و هر از چند گاه كه به زادگاه خود باز مى گشت مردم را جمع مى كرد و دعاى كميل مى خواند، از انقلاب اسلامى سخن مى گفت و به مردم توصيه مى كرد كه با عناصر ضدانقلاب به مقابله بر خيزند. در طى مدت حضور در جبهه سه بار مجروح شد. برادرش عزيزالله اكبرى ضمن بيان خاطره اى از يكى از مجروحيتهاى وى مى گويد:
يك بار كه مجروح شده بود از جبهه بازگشت .گفتم تو كه مجروح شد ه اى و عصا به دست گرفته اى ديگر به جبهه نرو زيرا كارى از تو برنمى آيد. اما او كه هرگز خودستايى نمى كرد، گفت:«من با همين عصا كارهايى مى توانم بكنم كه تو نمى توانى.»
قلى اكبرى سرانجام پس از چهل و هشت ماه حضور مداوم در جبهه در تاريخ 22 اسفند 1363 در جريان عمليات بدر در حالى كه معاونت فرماندهى گردان انصار از لشكر حضرت رسول (ص) را به عهده داشت، در منطقه عملياتى شرق دجله جزيره مجنون به شهادت رسيد. پيكر او مدتى در منطقه عملياتى باقى ماند و سرانجام پس از كشف و تشييع در گلزار شهداى بهشت زهراى تهران به خاك سپرده شد. وصيت نامه اى از شهيد قلى اكبرى حمزه به جاى مانده است . در اين وصيت نامه فهرست كسانى را كه به آنها بدهى داشت، آورد و در ادامه اموال خود نظير ساختمان مسكونى، يك دستگاه اتومبيل و سه دانگ از دو مغازه گلگيرسازى رابه همراه ميزان خمس پرداختى ذكر كرد . در زمان شهادت شهيد قلى اكبرى از ايشان پنج فرزند به نامهاى عليرضا ده ساله، حميدرضا نه ساله، زينب هشت ساله، حسين شش ساله و مصطفى يك ساله به يادگار مانده است.
منبع: فرهنگنامه جاودانه هاى تاريخ/
نويد شاهد مازندران/
نظر شما