مرورى بر زندگى خلبان شهيد حسين قاسمى
شنبه, ۰۵ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۰۰:۲۹
شهيد حسين قاسمى فرزند حسن در چهارم فروردين سال 1333 در يكى از روستاهاى كوچك شهرستان آمل بنام طاهرآباد ديده به جهان گشود. بعد از قبولى سال چهارم با علاقه اى كه به ارتش مخصوصاً خلبان شدن داشت در هوانيروز ثبت نام و در سال 1353 وارد آموزشگاه خلبان هوانيروز گرديد.
نويد شاهد مازندران مرورى مى كند بر زندگى نامه خلبان شهيد حسين قاسمى كه در ادامه به آن مى پردازد؛
شهيد حسين قاسمى فرزند حسن در چهارم فروردين سال 1333 در يكى از روستاهاى كوچك شهرستان آمل بنام طاهرآباد ديده به جهان گشود. بيش از چهار بهار از سن او نگذشته بود كه بعلت سختى زندگى پدر و مادرش به روستاى ديگرى بنام كاشى محله عزيمت كردند، كه اقامتگاه فعلى خانواده اش مى باشد و دوران تحصيل ابتدايى را روستاى مطهر با هوشيارى سپرى نمود و دوران تحصيل متوسط را در دبيرستان امام خمينى(پهلوى سابق) شهرستان آمل تا كلاس چهارم متوسطه ادامه دادند و بعد از قبولى سال چهارم با علاقه اى كه به ارتش مخصوصاً خلبان شدن داشت در هوانيروز ثبت نام و در سال 1353 وارد آموزشگاه خلبان هوانيروز گرديده و با كسب گواهينامه قبولى خلبان هليكوپتر 205 گرديد.
شهيد قاسمى در زمان انقلاب همراه با ديگر امت حزب الله داوطلبانه در براندازى حكومت ستم شاهى قدم به ميدان مبارزه گذاشت و بعد از پيروزى انقلاب با عوامل كودتاچى و گروههاى انحرافى ديكته شده از شرق و غرب در ارتش به مبارزه برخواست كه در اين رابطه داستان ها دارد كه نامه هاى آن شهيد به مسؤلين، گواه اين مسئله مى باشند و در همان زمان يك ماموريت به غرب كشور، كردستان مى رود و بعد از اتمام ماموريت احساس مى كند كه با هليكوپتر 205 نمى تواند در جنگ فايده اى آنچنان داشته باشد، لذا تقاضاى دوره خلبانى هليكوپتر كبرى مى كند كه در اين دوره با موفقيت و درجه ممتازى خلبان هليكوپتر كبرى مى شود. بار ديگر در منطقه كردستان اعزام شد كه در اين ماموريت هليكوپترش در جاده سقز بانه مورد اصابت گلوله دشمنان از خدا بى خبر شرق و غرب قرار مى گيرد.
و قهرمان اسير خفاشان مى گردد و شش ماه و اندى در سياه چاله هاى ملحدين مقاومت مى كند و فقط در برابر خدايش سر تسليم فرود مى آورد تا اينكه دشمن بى منطق تحمل حركات اين مرد با ايمان و سرباز اسلام و امام زمان را خطرى جدى براى خود احساس مى كند و ناجوانمردانه در ساعت 10 شب مورخه 2 خرداد 1362 در حالى كه دست هايش را از پشت بسته بودند در حدود 20 كيلومترى شهر سردشت در قتلگاه، حسين به رگبارش مى بندند و با پنج گلوله جان به جان آفرين تسليم مى كند.
منبع:مركزاسنادبنيادشهيدوامورايثارگران/
انتهاى پيام/
نظر شما