روضه یک شهید مازندارانی برای شهدای هفتم تیر
شنبه, ۰۳ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۰۱
شهید «سیدمحمد حسینی» در وصیت نامه اش می گوید:«جبهه های نبرد حق بر علیه باطل و اسلام عزیز احتیاج به خون دارد وظیفه شرعی خود دانستم که به سوی جبهه بشتابم تا شاید توانسته باشم، خدمتی به اسلام کرده باشم. متن کامل وصیت نامه این شهید را در نوید شاهد مازندران بخوانید.
به گزارش نويد شاهد مازندران، شهيد سيدمحمد حسينى كوهستانى نوزدهم مرداد 1347 در شهرستان بهشهر ديده به جهان گشود. پدرش سيدرضا كارگر كارخانه بود و مادرش خيرالنسا نام داشت. تا پايان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. كارمند بود. از سوى بسيج در جبهه حضور يافت. يكم اسفند 1346 در اروندكنار به شهادت رسيد. پيكر او در گلزار شهداى زادگاهش به خاك سپرده شد.
متن وصیت نامه شهید
چرا در راه خدا جهاد نمی کنید در صورتی که جمعی ناتوان از مرد و زن کودک اسیر ظلم کفارند آنها دائم می گویند، که بار خدایا ما را از این شهر که مردمانش ستمکارند بیرون آور و از جانب خود برای ما بیچارگان یار و یاروی فرست.
بار خدایا اول کار ما را سعادت و آخر کار ما شهادت قرار بده آمین یا رب العالمین.
اکنون که احساس کردم جبهه های نبرد حق بر علیه باطل و اسلام عزیز احتیاج به خون دارد وظیفه شرعی خود دانستم که به سوی جبهه بشتابم تا شاید توانسته باشم، خدمتی به اسلام کرده باشم و انشاالله که دین خود را نسبت به شهیدان و نسبت به این انقلاب ادا کرده باشم، و به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان این ابراهیم بت شکن خمینی کبیر را لبیک گفته باشم.
جبهه جهاد
امت حزب الله و تمامی برادران و خواهران این را بدانید که من نه از روی خودخواهی و نه برای غرور و نه برای انتقام و ستمگری به جبهه می روم بلکه هدف از حرکتم اصلاح و اعتلای کلمه و لقای خدا و توحید می باشد، من به خاطر خود و به خاطر شخصیتی قیام نکردم بلکه به خاطر حق قیام کردم و به جبهه جهاد حق بر علیه باطل می روم تا با ریختنه شدن خونم درخت اسلام آبیاری کرده باشم.
لقد خلقنا الانسان فی کبد، پس چه بهتر است این سختی را خود به اختیار متحمل شوید و در عوض برای همیشه در ناز و نعمت بهشت باشیم.
قضاوت در شهادت
برادران، زمان جنگ بین کفر و اسلام است. جنگ، جنگ بین و جند الله و جنود شیطان است خداوند ما را در بوته آزمایش می آزماید آزمایشی بس عظیم و عزیز و در این آزمایش عظیم خونها باید ریخته شود جانها باید فدا گردد تا موفق به در آییم و در آن آزمایش پیکر راست قامتان را می سوزانیم و هزاران تکه می کند. بار خدایا من هم دوست دارم در رکوع و سجود تو برای همیشه در این مصاف سهمگین سر فرو آورم و بندگی خویش را به نمایش گذارم با خدایا در این آزمایش عظیم مرا موفق گردان. امت شهید پرور من این را میدانم که بعد از شهادتم قضاوت هایی در مورد من و امثال من می شود عده ای از منافقین می گویند که ما جاهل بودیم و آگاه نبودیم به جبهه رفتیم و کشته شدیم و عده ای دیگر از جمله ضد انقلابیون می گویند که ما برای پول و چیزیهای دیگر میرویم و عده ای دیگر میگویند که اینها را تحریک کردند، و آنها بر اثر تحریکات به جبهه میروند، ولی این را بدانید که من برای هیچ یک از اینها به جبهه نرفتم بلکه هدف و آرمانم فقط خدمت به اسلام عزیز است.
امانت خدا
مادرم میدانم که برای من زحمات زیادی کشیدی و برای بزرگ کردن من چه خواب هایی را بخود حرام کردی که این زحمات شما بدون اجر نخواهد بود و انشاالله در روز قیامت پیش زینب و فاطمه زهرا رو سفید خواهی شد.
پدر و مادر عزیزم می دانم که از دست دادن فرزند برای شما خیلی سخت و مشکل است و این را بدانید که من امانتی بودم که خدا به شما داد و روزی هم از شما میگیرد پس چه بهتر که این امانت در راه خدا و اسلام هدیه گردد. در ضمن پدر جان دوست دارم که قبرم را با دست خودت بکنی و با دست خودت مرا در قبر قرار دهی. مادرم دوست دارم که پیش ضد انقلابی ها و منافقین برای من گریه نکنی و انشاالله با این کارت مرا خوشحال می کنی. مادرم گریه برای من نکن، گریه برای هفتاد و دو تن از عزیزانی که در حزب جمهوری شهید شده اند بکن، و گریه برای رجایی ها و بهشتی ها و باهنرها بکن که دست در بدن نداشتند در خاتمه از همگی شما و از تمامی دوستان و رفیقان و هم محلی هایم می خواهم که اگر بدی از من دیدند مرا عفو کنند. در ضمن مرا در زادگاهم در کنار دیگر شهدای کوهستان دفن کنید و نمازم را جناب آقای سید صابر جباری بخواند و اگر برایش امکان دارد در هفتم یا چهلم من سخنرانی کند. (والسلام)
منبع:مرکزاسنادبنیادشهیدوامورایثارگران/
نظر شما