نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
«برادرم گفتند: زمینی را برای شما در نظر گرفته‌ام که اگر فرش زیر پایتان را هم بفروشید ارزش دارد که آنجا را بخرید و با پولی که دارید در آن زمین خانه بسازید، ما هم قبول کردیم. خود ایشان هم کمک کرده، فرش‌ها را جمع کردند، فروختند، زمین را خریدند ...» ادامه این خاطره را از سید آزادگان، شهید "حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد" در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۳۶۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۳

خاطرات شفاهی؛
شهید «خلیل کوسه لی» هشتم دی ماه ۱۳۴۵ در روستای پکاجیک از توابع شهرستان خوی دیده به جهان گشود و سرانجام در دوم مرداد ۱۳۶۷ در حاج عمران عراق بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. در ادامه فیلمی از گفتگو با مادر این شهید را می بینید.
کد خبر: ۵۲۳۶۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۳

برگرفته از کتاب پیشتازان فتح
رزمندگان چشم به چشم مجید دوخته بودند که چه خواهد شد. وسیله ای هم نبود که او را به عقب ببریم فقط نگاهش می کردیم. بچه ها دعا و ناله میکردند ولی مجید فقط "یا زهرا" میگفت...ادامه این خاطره از «محمود باشی» یکی از رزمندگان جنگ های نامنظم بوشهر را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد بوشهر بخوانید.
کد خبر: ۵۲۳۶۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۳

خاطرات شفاهی والدین شهدا | قسمت ۱۰
شهید "جعفر حیدری" از شهدای هشت سال دفاع مقدس است. پدر شهید نقل می‌کند: «ما برای اسلام کاری نکرده ایم فقط باید ادامه دهنده راه حاج قاسم سلیمانی باشیم.»
کد خبر: ۵۲۳۶۳۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۳

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
زهرا کاظمی مادر شهید «مسعود بیات» می‌گوید: «پسرم معلم بود و وقتی تصمیم گرفت به جبهه برود به او گفتم: مسعود بچه های مدرسه را می خواهی چکار کنی گفت: برای معلم بودم نیروهای بسیاری است ولی برای جبهه رفتن نیرو کم است. برای دفاع از خاک کشور باید تا پای جان ایثار کرد.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر و برادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
کد خبر: ۵۲۳۶۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۳

مجموعه خاطرات صوتی شهید «بهلول ابراهیمی راد»؛
فایل صوتی «کبوترش پرواز کرده» یکی از خاطرات صوتی شهید «بهلول ابراهیمی راد» است که در کتاب «به وقت زیارت1» برای علاقه مندان تهیه شده است. در ادامه این خاطرات را همراه باشید.
کد خبر: ۵۲۳۶۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۴

سید جواد میر شاکی به‌عنوان بسیجی داوطلب در جبهه حضور یافت و باسمت فرمانده گردان به‌سوی معبودش پر کشید کتاب «ایستاده‌تر از کوه» به معرفی این شهید پرداخته است.
کد خبر: ۵۲۳۶۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۲

مروری بر زندگی و خاطرات شهید «علیرضا ناصری نسب»؛
شهید «علی رضا ناصری» تا یک ماه بعد از آزادسازی سوسنگرد نیز در شهر ماند و پاسداری از این شهر را بعهده گرفت.
کد خبر: ۵۲۳۵۸۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۲

مادر شهید «رجبعلی ادب» نقل می‌کند: «از استادان پسرم بود. مرتب از او تعریف می‌کرد و از اخلاق و رفتارش سر کلاس می‌گفت.» نوید شاهد سمنان در سالروز ولادت، شما را به مطالعه خاطرات ی از این شهید گرانقدر دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۲۳۵۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۲

زندگینامه شهید "معبودی فشتمی"
شهید "حسین معبودی فشتمی" ششم اردیبهشت ماه سال 1342 در تهران دیده به جهان گشود. پس از حضور در جبهه بیست و یکم سال 1361 براثر اصابت ترکش به قلبش درمنطقه عملیاتی میمک به شهادت رسید. پیکر این شهید والامقام در بهشت زهرا قطعه 28 آرام گرفته است.
کد خبر: ۵۲۳۵۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۳

برگرفته از کتاب مرد روز‌های بارانی؛
«یکی از افراد پیشنهاد داد برای اینکه خیال‌مان راحت شود که کسی از ضدانقلاب زنده نمی‌ماند کل روستا را به آتش ببندیم. وقتی این حرف به گوش برادر دادبین رسید با عصبانیت فریاد زد: اگر همه کشته شویم کسی حق ندارد حتی یک گلوله به سمت روستا شلیک کند. اگر قرار است آدم بی‌گناهی بمیرد پس ما چه تفاوتی با این جانیان داریم؟ ...» ادامه این خاطره از "منوچهر مهجور" یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۳۵۵۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۲

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
افروز سروری مادر شهید «اصغر کریم‌زاده» می‌گوید: «اصغر عاشق جبهه، مسجد و بسیج بود. اوقات فراغتش را در آنجا می‌گذراند. مدرسه که می‌رفت پول توجیبی‌اش را برای بسیج خرج می‌کرد.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
کد خبر: ۵۲۳۵۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۲

مستند روایتی از زندگانی جانباز ۷۰ درصد شهید «مهدی سورچی» به تهیه کنندگی محسن صدیق و کارگردانی مهدی قرآنی تهیه و تولید شد و برای نخستین بار از طریق پایگاه نوید شاهد جهت دانلود در دسترس عموم قرار گرفت.
کد خبر: ۵۲۳۵۳۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۴

خاطره ای از شهید علی قزی؛
مادر شهید علی قزی در خاطره ای در مورد شهید نقل می کند: «بعد از ماه ها به خانه آمده بود... ناگهان چشم پسرم به تلویزیون افتاد... تمام توجه او به تصاویر تلویزیون و بیانات امام بود... همان شب علی به جمع آوری وسایلش پرداخت. ما فهمیدیم که صبح می خواهد به جبهه برود گفتم این چه آمدنی بود. او گفت چون امام این چنین گفت اگر شاهرگم را بزنید هیچ کس نمی تواند جلوی من را بگیرد.».
کد خبر: ۵۲۳۵۳۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۳

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید «اصغر همدانی» از شهیدان هشت سال دفاع مقدس است. برادر این شهید والامقام خوابی را که از او دیده روایت می‌کند: «به همراه حضرت علی(ع) به هیئت عزاداری امام حسین(ع) رفته بودیم. برادرم را در کنار دو مرد خوش چهره که از نظر ظاهری هم بسیار آراسته بودند، مشاهده کردم. وقتی در آخر مراسم بین دست دادن با حضرت علی(ع) و برادرم مردد مانده بودم ناگهان هر دو آن‌ها از دید من پنهان شدند.»
کد خبر: ۵۲۳۵۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۸

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید «محمدرسول قاسمی» از شهدای دفاع مقدس است که مادرش در خاطره‌ای اینگونه روایت می‌کند: قبل از شهادت پسرم خواب امام خمینی(ره) را دیدم که لباس قرمز بر تن داشت. تعبیر «محمدرسول» از این خواب شهادت خودش بود.
کد خبر: ۵۲۳۵۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۴

خاطرات شفاهی والدین؛
شهید حجت الله موسی خانی هفتم اردیبهشت ماه ۱۳۴۶ در روستای کمازان از توابع شهرستان ملایر به دنیا آمد. پدرش رحم خدا و مادرش صدیقه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته انسانی درس خواند و دیپلم گرفت و به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. سوم بهمن ماه ۱۳۶۸ در عین خوش براثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر مطهرش در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. در ادامه مصاحبه تصویری با مادر و برادر این شهید عزیز را در نوید شاهد می‌بینید.
کد خبر: ۵۲۳۵۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۱

گفتگوی تصویری با مادر شهید «شیرخدا کولیوند»؛
مادر شهید «شیر خدا کولیوند» می گوید: جنگ تحمیلی شروع شده بود فرزندم به چند نفر از دوستانش گفته بود که باید به سربازی برویم، این دستور اسلام است. راهی جبهه می شود و در حین درگیری با دشمن اسیر و به شهادت می رسد تا اینکه بعد از 15 سال چشم انتظاری، دوری از فرزندم به پایان می رسد.
کد خبر: ۵۲۳۴۹۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۱

«تا آمدم خداحافظی کنم همه زدند زیر گریه و از رفتنم جلوگیری کردند، در خانه را بستند، در اتاق را بستند، کفش‌هایم را مخفی کردند، خلاصه به هر دری می‌زدند که نروم، آن‌ها هنوز از شهادت برادرم ناراحت و نگران سلامت من بودند ...» ادامه این خاطره از آزاده و جانباز "عزیزالله فرجی‌زاده" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۳۴۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۱

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «مصطفی ابراهیم نژاد مرادی» از شهدای هرمزگانی، از خاطرات پسرش اینطور روایت می کند که مصطفی عبادتش (نماز و روزه اش) را سر وقت انجام می داد. او موقع اذان مرا به خواندن نماز اول وقت سفارش می کرد. پسرم می گفت خوشحال باش که من پرنده دریا هستم.» ادامه این روایت را در ویدئو زیر ببینید.
کد خبر: ۵۲۳۴۲۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۲