نوید شاهد - به مناسبت سالروز شهادت شهید "سید حمید حسینی " ویژه نامه اینترنتی، شامل «زندگینامه، وصیتنامه، آلبوم تصاویر، خاطرات شهید و ...» در سایت نوید شاهد کرمانشاه تقدیم علاقمندان میگردد.
کد خبر: ۴۸۷۰۲۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
نوید شاهد - شهيد حاج "نعمت الله فضلی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «رفقا برادران اين روزها محرم و ايام عاشوراي حسيني است که دل ها به پرواز است. خدا مي داند دلم پرخون است مثل اين که مصيبت برايم باریده باشد. شب ها چندان خواب نمي روم...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۶۹۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
نوید شاهد - شهيد حاج "نعمت الله فضلی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «...بعد از ظهر چند توپ ديگر آمد و يک دسته 10 نفري به طرف راست و يک دسته 10 نفري به طرف چپ براي شناسايي ضد انقلاب رفتيم که...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۶۹۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۳
شهيد حاج «نعمت الله فضلی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «خدا مي دانند وقتي خرابي هاي خرمشهر را مشاهده کردم هیچ جنايتکاري مثل اين ها نکرده و قبرستان خرمشهر را که مشاهده کردم...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۶۹۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۳
نوید شاهد - «یک شب نشسته بودیم بچهها در سنگر کِرِم خواستند و من یک خمیر دندان را برداشته و در دستان آنها خالی کردم و آنها هم خمیر دندان را به سر و صورتشان مالیدند ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۶۹۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۳
روایتی خواندنی از همسر شهید "سید عبدالحمید حسینی"؛
نوید شاهد - سیده سعیده حسینی همسر شهید "سید عبدالحمید حسینی" میگوید: «من به یقین رسیده بودم که همسرم شهید خواهد شد اما تصور نمیکردم به این زودی اتفاق بیفتد شهید نیز چند روز قبل از شهادتش به من گفت که همین روزها آماده باش که خبر شهادتم را به تو خواهند داد.»
کد خبر: ۴۸۶۹۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۳
نوید شاهد - خواهر شهید "حمید معدنی" از شهدای دوران دفاع مقدس در روایتی از برادر شهیدش میگوید: «او اولين بار در خطه مظلوم كردستان مشغول نبرد با منافقان و گروهكهاي خود فروخته بود و پس از آن پاي در كربلاي جنوب گذاشت و بهراستي خستگي و ياس نميتوانست او را از ادامه راه بازدارد.»
کد خبر: ۴۸۶۹۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۳
پیرامون شهید "جلال محمدی"؛
نوید شاهد - پدر برای درمان جلال و گرفتن دارو رهسپار كرمان شد و برای خوشحال كردنش قرآن را برايش خريد، انگار آن جلد قرآن برايش دنيايی ارزش داشت و كمك كرد تا زودتر بهبود يابد.
کد خبر: ۴۸۶۹۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۳
روایتی خواندنی از برادر شهید "سید عبدالحمید حسینی"؛
نوید شاهد - علیرضا حسینی برادر شهید "سید عبدالحمید حسینی" می گوید: «الگوی ایشان شهید حاج ابراهیم همت بود و تا پای جان به سوگندش در پایبندی به امام و ولایت در دانشگاه امام حسین(ع) وفادار ماند.»
کد خبر: ۴۸۶۹۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۲
نوید شاهد - همزمان با برگزاری آیین افتتاحیه دهمین کنگره بین المللی امام سجاد(ع) و با حضور نماینده ولی فقیه در هرمزگان، جمعی از مدیران و خانواده دومین شهیدمدافع حرم استان هرمزگان « خلیل تختی نژاد »، از کتاب « شبی که T۲ معراج شد» رونمایی شد.
کد خبر: ۴۸۶۹۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۲
روایتی خواندنی از دوست شهید "سید عبدالحمید حسینی"؛
نوید شاهد - نبی فحتی دوست شهید حمید حسینی می گوید: «شهید بسیار گشاده رو بود و همیشه در لابهلای سخنانش، لبخند را چاشنی میکرد و در کنار پرورش جسم، روحش را نیز پرورش میداد، پهلوانی به تمام معنا بود.»
کد خبر: ۴۸۶۹۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۲
روایتی کوتاه از دوست و همرزم شهید" سید عبدالحمید حسینی"؛
نوید شاهد- احسان عباسی دوست و همرزم شهید "سید عبدالحمید حسینی"در روایتی می گوید: «شهید بسیار مردمدار و از ورزشکاران به نام استان بود. حساسیت زیادی به حقالناس و بیتالمال داشت کارهایش را مدیریت می کرد و در کنار جدیت در کار با بچهها سازش داشت و هرگز کسی را ناراحت نمی کرد.»
کد خبر: ۴۸۶۹۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۲
نوید شاهد - «جعفرخان به سمت یک سنگر پژاک میرود که متاسفانه آن سنگر با مواد منفجره و ریموت مجهز شده بود و ناگهان با یک انفجار جعفرخان از ناحیه پا مجروح میشود ...» ادامه این خاطره از زبان همرزم شهید "محمد جعفرخانی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۶۸۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۲
نوید شاهد - «چند ماهی از شهادت جعفرخان گذشته بود که یک نفر به گوشیام زنگ زد. صدایش میلرزید. به من گفت: بیانصاف! تو که گفتی جعفرخان بنّاست! و هق هق گریه میکرد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید "محمد جعفرخانی" است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۸۶۸۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۲
نوید شاهد - خواهر شهید "موسی نصیریان" نقل میکند: «همسایهمان موسی را کنار حوضی دید و به او گفت: آقا موسی اینجا چهکار میکنی؟ بیا برو خونهتون ببین مادرت چقدر مهمون داره. موسی جواب میدهد: همه چیز رو میدونم. از دور همه رو دارم میبینم. شما بیاین جلوتر این حوض رو ببینین. این آب، آب کوثره. بیایین یک آبی به صورتتون بزنین تا تمام مریضیهاتون خوب بشه.» نوید شاهد سمنان در دوبخش خاطرات ی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۴۸۶۸۵۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۳
نوید شاهد - همرزم شهید" موسی نصیریان" نقل میکند: «شب عملیات کربلای پنج بود. هر کس در حال و هوای خودش بود. موسی در حال سجده بود. مدت زیادی طول کشید. رفتم بالای سرش. سرش را از روی سجادهاش بلند کرد. با چشمان سرخ و نمناک به دیوارهای حسینیه نگاه کرد و گفت ...» نوید شاهد سمنان در دوبخش خاطرات ی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۴۸۶۸۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۲
نوید شاهد - «محال است که ایشان زخمى شده باشد، حاجى شهید شده است. دخترم ناراحت شد، اما گفتم که به من الهام شده است ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید "محمد جعفرخانی" است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۸۶۸۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۱
نوید شاهد - به مناسبت فرارسیدن ماه محرم و ایام سوگواری اباعبداللهالحسین (ع)، کلیپ زیر روزهای اسارت آزادگان در این ایام را روایت میکند که نوید شاهد سمنان شما را به دیدن آن دعوت میکند.
کد خبر: ۴۸۶۸۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۱
نوید شاهد - «صبح روز عاشورای سال ۱۳۶۹ به چشم خود شفای برادران آزاده بیمار را میدیدم که با چشمانی پر از اشک در سوگ مولایمان حسین (ع) ایستادهبودند. آنها تا روز قبل به علت بیماری قادر نبودند روی پا بایستند ...» نوید شاهد سمنان شما را به خواندن جزئیات این خاطره دعوت میکند.
کد خبر: ۴۸۶۷۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۲
نوید شاهد - «شب تاسوعا فرا رسید و سینهزنی همچنان ادامه داشت. عراقیها با عده زیادی از افراد گارد حفاظت اردوگاه پشت پنجره اتاقها آمدند و هر چه فریاد زدند که سینه نزنید، کسی گوش نداد. ناگهان در اتاق باز شد و چند جلاد دائمی اردوگاه وارد شدند، ابتدا چند نفری را جدا کردند و در گوشهای از اتاق نشاندند. ناگهان با یک سوت، حدود پنجاه سرباز لخت باتوم به دست وارد شدند ...» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه جزئیات این خاطره دعوت میکند.
کد خبر: ۴۸۶۷۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۱