تاریخ شفاهی؛
مادر شهید «سعید حیدری» می گوید: با اینکه پسرم سنش خیلی کم بود ولی مورد علاقه فرماندهان خود قرار داشت و یکی از فرماندهان او گفته بود که تو به زودی شهید می شوی.
کد خبر: ۵۲۷۳۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
خاطرهای از زبان مادر شهید «احمد کیخایی» درباره علاقه پسر شهیدش به کتاخوانی و همکاری وی با نشریه نقل شده است که در ادامه می خوانید.
کد خبر: ۵۲۷۳۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۳۰
«من از روی دلسوزی و خدمت به ایشان، این پرتغال را پوست کندم که میل کند. تا چشمش به این بشقاب افتاد، گفت: اگر این میوه برای همه است من هم میخورم و اگر نه نمیخورم! ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «محمدعلی رجایی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۲۷۲۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۳۰
شهید «حسین نارویی قلعهنو» :
شهید «حسین نارویی قلعهنو» در وصیتنامه اش می نویسد: به جبهه میروم و آگاهانه مسیرم را انتخاب کردم . با عشق خدا به جایی میروم که عاشقان معبود در آن جا از فراق یار میسوزند و انتظار شهادت را میکشند.
کد خبر: ۵۲۷۲۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۹
خاطره طنز؛
جانباز«عباس کیایی» از جانبازان دوران دفاع مقدس است. او در خاطراتی که از آن دوران داشتهاست به بخشهایی طنزگونه نیز پرداخته است. در نوید شاهد البرز این خاطرات را بخوانید.
کد خبر: ۵۲۷۲۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۴
به بهانه سالگرد شهید «آرش آزما» منتشر شد؛
شهید «آرش آزما» متولد بیستم خردادماه 1346 در بروجرد می باشد که در تاریخ بیست و نهم دی ماه 1365 در عملیات کربلای پنج در شلمچه به فیض شهادت نائل گردید.
کد خبر: ۵۲۷۲۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۹
«قرآن را آماده کردم که از زیر آن عبور کند، نگاه پدرش از او برداشته نمیشد، به پدر گفت: بابا ۲۳ سال است که مرا میبینی، سیر نشدهای؟ ...» ادامه این خاطره از شهید «علی قاقازانی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۷۲۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۹
«سراسیمه به خانه مادرم رفتم. آنها هم گفتند که علی از جبهه تماس گرفته و گفته که حالش خوب است. یک دفعه حالم مشوش شد و تمام بدنم شروع به لرزیدن کرد به طوری که دندانهایم به هم میخورد و صدا میداد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید "علی رجبلو" از زبان خواهر این شهید بزرگوار است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۲۷۱۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۸
«دفعه آخر که عملیات کربلای ۵ بود، عکس زیبایی گرفت و آورد به من نشان داد. عکساش با دیگر عکسها بسیار فرق داشت و حاکی از این بود که او را خدا میپذیرد ...» ادامه این خاطره از شهید «محمدحسین آقایی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۶۸۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۶
نوید شاهد قزوین گزارش میدهد؛
مادران شهدا به تاسی از حضرت امالبنین(س)، به ندای پیر و مراد خود، امام خمینی(ره) لبیک گفته و همانند این بانوی بزرگوار فرزندانشان را برای اعتلای دین اسلام فدا کردند، مرور کردن بر خاطرات این مادران صبور و مقاوم که سالها بعد از شهادت فرزندانشان با خاطرات آنها زندگی میکنند، خالی از لطف نیست در بین خاطراتشان، آخرین وداع این شهدا با مادرانشان را مرور میکنیم.
کد خبر: ۵۲۶۸۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۶
شهید «محمد بامری»:
شهید «محمد بامری» در آخرین ملاقتش: (خدا را شکر میکنم که لیاقت دارم در این نبرد سرنوشت ساز شرکت کنم و در راه خدا همراه با سایر مبارزین نبرد کنم. بدان راهم جز راه امام حسین (علیه السلام) نبود و با علم و آگاهی این مسیر را انتخاب کردم).
کد خبر: ۵۲۶۵۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۲
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«اکثراً به هنگام صرف غذا یا برای شناسایی میرفت و یا در حال انجام امور نظامی بود، لذا همیشه برایم سوال بود: پس علی چه وقتهایی و چه نوع غذایی میخورد؟ ...» ادامه این خاطره از شهید «علی میوهچین» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۶۵۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۲
گزارش تصویری:
دکتر رحیم نریمانی، مدیرکل اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران با همراهی عادل مهری مدیرکل مرکز دانش پژوهان و تشکل های شاهد وایثارگر و عبداله پاکاری، مدیرکل بنیاد استان گیلان از محل و روند ضبط خاطرات والدین شهدا بازدید کرد. نریمانی در این بازدید به لزوم حفظ خاطره های پدران و مادران گرانقدر شهدا به عنوان میراثی ماندگار برای آیندگان ایران اسلامی اشاره و بر گسترش این فعالیت ها در قالب های مختلفی همچون همایش ها و پویش های ملی و منطقه ای تاکید کرد.
کد خبر: ۵۲۶۵۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۲
«وقتی پدرم از جوابهای ردگمکنی من متقاعد نشد شروع کرد به قانع کردنم. ارتش برای تو نان و آب نمیشود!... با دوری از خانه و خانواده میخواهی چه کار کنی؟... پسرم بچسب به کار خودت!...» ادامه این خاطره از «منوچهر مهجور» یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۶۴۴۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۱
خاطرات شهید «فرج اله اسدی جویی» به نقل از همرزمش؛
شهید فرجالله اسدیجویی از شهدای کارگر لرستان وقتی در جبهه بود، شبها که رزمندگان دعای پرفیض کمیل و توسل برگزار میکردند با حضور در این مراسم، با گریه و شیون خود مراسم دعا را زینت میبخشید.
کد خبر: ۵۲۶۴۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۱
«مادر هراسان به زنجان رفته و با کوچهای ویران شده روبرو میشود و تابلویی را بر روی تیر برق نصب شده میبیند که بر روی آن نوشته است: هر کسی با اهالی این کوچه کار دارد، تاکستان بیاید ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «شیرین زنگنه» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۲۶۳۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۰
«روزی که شالباف مسئولیت گرفت و آن همه نان خشک را دید، مدتی نان برای جبهه نیاورد. نان خشکهای قابل استفاده را آب میزد و برای برادران میفرستاد تا همه نانها را به خورد بچهها داد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «مهدی شالباف» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۲۶۲۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۱۹
«به برادرم آسید علیاکبر گفتم: پیش نامحرم انجام دادن کار و غذا کشیدن واقعا برایم مشکل است چه کار کنم؟ ایشان گفتند اشکالی ندارد، مقنعه بزنید و چادر هم که سرتان هست ...» ادامه این خاطره را از سید آزادگان، شهید "حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد" در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۵۷۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۱۴
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«دو روز مانده بود به عملیات کربلای ۴، سید علی آمده بود پیش بچهها، با همه آنها صحبت میکرد و حلالیت میگرفت. آن شب یادم نمیرود بچهها حال و هوای دیگری داشتند همه از یکدیگر حلالیت میطلبیدند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید "سید علی حسینی" است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۲۵۵۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۱۳
همسر شهید مدافع حرم شهید "سید مرتضی مسیب زاده" در خاطرهای از او میگوید: «اکنون نیز به امید شفاعت مرتضی در مقابل تمام سختیها شکیبایی میکنم. همه میدانند که دختر بچهها بابایی هستند. شرایطی را تصور کنید که یکی حضور پدر را درک کرده و دیگری فقط شنیده باشد......» ادامه این خاطره از شهید "شهید "سید مرتضی مسیب زاده"" را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ میخوانید.
کد خبر: ۵۲۵۴۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۱۲