چهارشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۰۶:۰۷
فرهنگ شهادت با ايثار، بهترين و بالاترين سرماية انسان؛ يعني، جان و تقديم آن به خالق به وجود مي آيد. اين فرهنگ و باور هم بصيرت و بينش دارد و هم مبتني براصول پذيرفته شده الهي است و آسيب هاي آن در در دو بخش قابل بررسي خواهد بود. بخش اوّل، مردم و فرهنگ ايثار و شهادت و يا آسيب هاي احتمالي به اين فرهنگ از سوي محيط است كه مي توان آن را «تهديد» به حساب آورد كه اهّم آن عبارتند از: عدم وجود معيار مناسب براي شناسايي فرهنگ ايثار، برداشت نادرست از باورهاي جامعه، احساس تبعيض از سوي جامعه، عدم حفظ آثار ايثار در جامعه، استحالة فرهنگي جامعه بر اثر فشار اجتماعي و اقتصادي و سياسي، تبليغات عليه فرهنگ ايثار وشهادت با ابزارهاي گوناگون، عدم آگاهي آحاد جامعة نسل جديد، هماهنگ نبودن دستگاه هاي متولّي فرهنگ ايثار و شهادت، توقّع بيش از اندازة جامعه از ايثارگران. بخش دوم، آسيب هايي است كه به جامعة ايثارگران برمي گردد كه بايد به خوبي شناسايي شود و به فكر پيش گيري و درمان آن باشيم. آسيب ها در اين بخش دروني هستند و از آن به ضعف تعبير مي شود كه اهمّ آن ها عبارتند از: جدا كردن فرهنگ ايثار از فرهنگ حاكم جامعه، استحالة فرهنگي در جامعة ايثارگري، عدم تمايل ايثارگر به ثبت وقايع، ضعف و ناتواني ايثارگر در تحمّل آسيب هاي جسمي و روحي به جا مانده از جنگ، ارتباط دادن تمامي مشكلات اخير و روزمرّه به جنگ و آسيب هاي آن، توقّع بيش از اندازه از ايثارگر، عدم توجّه به بهبود و توسعة فرهنگي ايثارگران و.... البتّه آسيب ها مي تواند جنبة سومي هم داشته باشد كه در اين مقاله به آن نمي پردازيم؛ زيرا شناسايي آن آسيب ها به عهدة دستگاه ها و سازمان هاي متولّي فرهنگ و باورهاي جامعه است كه در مجموعة ديگر بايد به آن پرداخت. راه هاي اصلاح و بسترسازي مطلوب براي پيش گيري و درمان آسيب ها بايد در سه قالب ذيل پي گيري شود: قالب اوّل از فرصت هاي موجود در جامعه بايد استفاده نمود كه عبارتند از: وجود شأن و منزلت ايثارگران در جامعه و مردم، علاقة مردم به فرهنگ ايثار و شهادت به دليل وجوه عالي آن در سلامت فرد، گروه و جامعه، مشاركت مردم در برگزاري يادبودها و يادواره هاي شهدا به عنوان عامل وحدت و انسجام. قالب دوم، مربوط به جامعة ايثارگري و حافظان فرهنگ ايثار و شهادت كه از آن به عنوان قوّت ها مي توان نام برد. از مهم ترين اين عوامل مي توان ويژگي هاي شهيد در جامعه، امتيازات شهدا و ايثارگران از ديدگاه مكتب و دين مبين اسلام، خصوصيّات ايثار و شهادت در نزد خداوند (درجة فلاح و رستگاري)، مزار شهدا، يادمان شهدا، حضور ايثارگران به عنوان جانباز و آزاده در عصرحاضر، نامگذاري معابر و ميدان ها به نام پرافتخار شهيد و... اشاره كرد. قالب سوم به سازمان هاي متولّي فرهنگ ايثار و شهادت مربوط مي شود تا از نيروي عظيم موجود در فرهنگ ايثار و شهادت با شيوه هاي نوين و جديد بهره برداري مناسب برند و با ارتقا و توسعة مبتني بر خلّاقيّت و نوآوري به ترويج فرهنگ در نسل هاي بعدي بپردازند. مي توان با استفاده از قوّت هاي موحود در جامعة ايثارگران از تهديدات جلوگيري نمود و از فرصت هاي موجود در جامعه، نهايت بهره برداري را نمود و با تقويت نقاط قوّت، ضعف هاي درون خانوادة ايثارگران را ازبين برد.

چكيده
فرهنگ شهادت با ايثار، بهترين و بالاترين سرماية انسان؛ يعني، جان و تقديم آن به خالق به وجود مي آيد. اين فرهنگ و باور هم بصيرت و بينش دارد و هم مبتني براصول پذيرفته شده الهي است و آسيب هاي آن در در دو بخش قابل بررسي خواهد بود. بخش اوّل، مردم و فرهنگ ايثار و شهادت و يا آسيب هاي احتمالي به اين فرهنگ از سوي محيط است كه مي توان آن را «تهديد» به حساب آورد كه اهّم آن عبارتند از: عدم وجود معيار مناسب براي شناسايي فرهنگ ايثار، برداشت نادرست از باورهاي جامعه، احساس تبعيض از سوي جامعه، عدم حفظ آثار ايثار در جامعه، استحالة فرهنگي جامعه بر اثر فشار اجتماعي و اقتصادي و سياسي، تبليغات عليه فرهنگ ايثار وشهادت با ابزارهاي گوناگون، عدم آگاهي آحاد جامعة نسل جديد، هماهنگ نبودن دستگاه هاي متولّي فرهنگ ايثار و شهادت، توقّع بيش از اندازة جامعه از ايثارگران. بخش دوم، آسيب هايي است كه به جامعة ايثارگران برمي گردد كه بايد به خوبي شناسايي شود و به فكر پيش گيري و درمان آن باشيم. آسيب ها در اين بخش دروني هستند و از آن به ضعف تعبير مي شود كه اهمّ آن ها عبارتند از: جدا كردن فرهنگ ايثار از فرهنگ حاكم جامعه، استحالة فرهنگي در جامعة ايثارگري، عدم تمايل ايثارگر به ثبت وقايع، ضعف و ناتواني ايثارگر در تحمّل آسيب هاي جسمي و روحي به جا مانده از جنگ، ارتباط دادن تمامي مشكلات اخير و روزمرّه به جنگ و آسيب هاي آن، توقّع بيش از اندازه از ايثارگر، عدم توجّه به بهبود و توسعة فرهنگي ايثارگران و.... البتّه آسيب ها مي تواند جنبة سومي هم داشته باشد كه در اين مقاله به آن نمي پردازيم؛ زيرا شناسايي آن آسيب ها به عهدة دستگاه ها و سازمان هاي متولّي فرهنگ و باورهاي جامعه است كه در مجموعة ديگر بايد به آن پرداخت. راه هاي اصلاح و بسترسازي مطلوب براي پيش گيري و درمان آسيب ها بايد در سه قالب ذيل پي گيري شود:
قالب اوّل از فرصت هاي موجود در جامعه بايد استفاده نمود كه عبارتند از: وجود شأن و منزلت ايثارگران در جامعه و مردم، علاقة مردم به فرهنگ ايثار و شهادت به دليل وجوه عالي آن در سلامت فرد، گروه و جامعه، مشاركت مردم در برگزاري يادبودها و يادواره هاي شهدا به
عنوان عامل وحدت و انسجام. قالب دوم، مربوط به جامعة ايثارگري و حافظان فرهنگ ايثار و شهادت كه از آن به عنوان قوّت ها مي توان نام برد. از مهم ترين اين عوامل مي توان ويژگي هاي شهيد در جامعه، امتيازات شهدا و ايثارگران از ديدگاه مكتب و دين مبين اسلام، خصوصيّات ايثار و شهادت در نزد خداوند (درجة فلاح و رستگاري)، مزار شهدا، يادمان شهدا، حضور ايثارگران به عنوان جانباز و آزاده در عصرحاضر، نامگذاري معابر و ميدان ها به نام پرافتخار شهيد و... اشاره كرد. قالب سوم به سازمان هاي متولّي فرهنگ ايثار و شهادت مربوط مي شود تا از نيروي عظيم موجود در فرهنگ ايثار و شهادت با شيوه هاي نوين و جديد بهره برداري مناسب برند و با ارتقا و توسعة مبتني بر خلّاقيّت و نوآوري به ترويج فرهنگ در نسل هاي بعدي بپردازند. مي توان با استفاده از قوّت هاي موحود در جامعة ايثارگران از تهديدات جلوگيري نمود و از فرصت هاي موجود در جامعه، نهايت بهره برداري را نمود و با تقويت نقاط قوّت، ضعف هاي درون خانوادة ايثارگران را ازبين برد.
مقدّمه:
در ايران اسلامي در هر كوي و برزن كه گذر مي كنيم، مي بينيم در اين كشور كهن، ستاره هايي درخشان يافت مي شوند كه خود را وقف خداي بزرگ و بي همتا نمودند و اميد به زندگي و حيات و تلاش و كوشش را به همه مي آموزند. آنان، مفهوم و محتواي يك فرهنگ را يك جا با هم داشتند و هميشه با آن فرهنگ مأنوس بودند و متولّد شدند. بلي! ايثارگران و شهدا هستند كه باعث تولّد فرهنگ ايثار و شهادت شدند. فرهنگي كه برگرفته از دين، اعتقاد و كتاب آسماني ما، قرآن است.
فرهنگ و مفاهيم آن
«انسان هايي كه در يك نظام اجتماعي كوچك يا بزرگ زندگي مي كنند، داراي باورها، اعتقادات، ارزش ها، سنّت ها و هنجارهايي مشترك هستند كه در مجموع، فرهنگ آن نظام اجتماعي را تشكيل مي دهند. قوّت و ضعف فرهنگ هر نظام، بستگي به ميزان ژرفا و هم بستگي با پديده هاي مزبور دارد. بي ترديد هر قدر فرهنگ يك نظام اجتماعي نيرومندتر باشد، تغيير و تحوّل فرهنگي در آن، دشوارتر است. (ميرسپاسي و گرجي، 76: 5)
واژة فرهنگ از پيچيدگي، گستردگي و وسعت معنايي بسيار برخوردار است. صاحب نظران و انديشمندان رشته هاي گوناگون با توجّه به زمينه هاي تخصّصي و كاربردي خويش، تعاريفي براي آن دارند كه مي توان با بررسي وجوه مشترك تمامي آن تعاريف، اذعان داشت كه فرهنگ، حاوي مجموعه اي از تفكّرات، اعتقادات و ارزش ها و آرمان ها و آداب و سنّتي است كه افراد يك جامعه، آن را كسب يا تقليد مي كنند. از مشخّصه هاي اساسي فرهنگ مي توان به خصوصيّات زير اشاره نمود:
1. فرهنگ به لحاظ وجود عناصر اصلي خويش كه «هويّت فرهنگي» ناميده مي شود، داراي ثبات است.
2- فرهنگ به لحاظ نقش آن در انطباق و سازگاريِ با محيطِ در حال دگرگوني، داراي خصيصة پوياست.
فرهنگ از ديدگاه صاحب نظران
صاحب نظران و انديشمندان بر اساس نوع نگرش و تخصّص از فرهنگ برداشت خاص خود را دارند. روت فولتن بنه ديكلت، مردم شناس آمريكايي در مطالعات و تحقيقات وسيعي كه در زمينة فرهنگ انجام داده است، آن را «الگوي پنداري و كرداري» مي داند كه در فعّاليّت هاي گروهي از مردم به كار بسته مي شود و آنّها را از ساير گروه هاي مردمي متمايز مي سازد. (كريميان، 1375: 650)
امام خميني در اين زمينه مي فرمايد:
«فرهنگ مبدا تمام خوشبختي ها و بدبختي هاي ملت است. اگر فرهنگ ناصالح شد، اين جوان هايي كه تربيت مي شوند با اين تربيت هاي فرهنگ ناصالح، اينها در آتيه فساد ايجاد مي كنند. فرهنگ استعماري، جوان استعماري تحويل مملكت مي دهد. فرهنگي كه با نقشه ديگران درست مي شود و اجانب برما نقشه كشي مي كنند و با صورت فرهنگ مي خواهند تحويل جامعه ما بدهند، اين فرهنگ، فرهنگ استعماري و انگلي است و اين فرهنگ از همه چيز حتي از اسلحه اين قلدرها بدتر است و... اما اگر فرهنگ، صحيح باشد جوان هاي ما صحيح بار مي آيند. اگر فرهنگ، فرهنگ حق باشد فرهنگ الهي باشد فرهنگي باشد كه براي منفعت ملت، براي منفعت مسلمين باشد فرهنگ يك ملت در راس تمدن بزرگ واقع شده. فرهنگ بايد فرهنگي باشد موافق با تمدن.»
فرهنگ و جنبه هاي گوناگون آن
اگر بخواهيم مطالعة جامعي از فرهنگ داشته باشيم، لازم است بين دو جنبه عمدة فرهنگ؛ يعني، «باورهاي راهنما» و «باورهاي روزمرّه» تفاوت قائل شويم. عموماً باورهاي راهنما، زمينة ايجاد باورهاي عملي و واقعي زندگي روزمرّه را فراهم مي آورند؛ يعني، باورهاي راهنما، جهت حركت باورهاي روزمرّه را تعيين مي كنند. باورهاي راهنما به دو دسته تقسيم مي شوند. «باورهاي بروني» مربوط به نحوة رقابت و نحوة هدايت كردن فعّاليّت است و «باورهاي دروني» كه در خصوص نحوة مديريّت و هدايت جامعه است. تركيب هر دوي اين ها، شالوده اي را به وجود مي آورد كه بر پاية آن، ساخت جامعه شكل مي گيرد. از سوي ديگر، باورهاي روزمرّه از گونة ديگري هستند. ضمن اين كه آن ها نيز بخشي از فرهنگ جامعه را تشكيل مي دهند، البتّه نبايد آن ها را با باورهاي راهبردي و راهنما اشتباه گرفت. باورهاي روزمرّه، قانونمندي احساس هايي است كه به رفتار روزانه مربوط مي شوند، بستگي به موقعيّت دارند و متناسب با شرايط تغيير مي كنند.

فرهنگ ايثار و شهادت
در دين و مكتب اسلام نسبت به فرهنگ ايثار، نگاه ويژه اي شده است. اين احترام و منزلت، اساس و ريشه در فرهنگ بزرگ ديني ما دارد كه به بخشي از آن مي پردازيم: فرهنگ شهادت از فروع دين؛ يعني، جهاد نشأت گرفته است؛ اگر ما اسلام را از نظر مباني و روساخت ها به دو بخش تقسيم كنيم:
- بخش اوّل آن، مربوط به اصول اعتقادي و بنيادي دين است؛ و بخش دوم، فروع دين كه شامل نماز، روزه، زكات، حج، جهاد، خمس، امر به معروف و نهي از منكر، تولّي و تبرّي مي باشد كه ذيلاً مختصر مستندات وجوب آن از زبان قرآن ارئه مي گردد: «اي كساني كه ايمان آورده ايد! چرا هنگامي كه به شما گفته مي شود، به سوي جهاد در راه خدا حركت كنيد، بر زمين سنگيني مي كنيد (و سستي به خرج مي دهيد؟) آيا به زندگي دنيا به جاي آخرت راضي شده ايد؟» (سورة توبه / آية 38). «اي كساني كه ايمان آورده ايد! آيا شما را به تجارتي راهنمايي كنم كه شما را از عذاب دردناك رهايي مي بخشد؟» (سورة صف / آية 11-10) «به خدا و رسولش ايمان بياوريد و با اموال و جانهايتان در راه خدا جهاد كنيد. اين براي شما از هر چيز بهتر است اگر بدانيد» (سورة صف / آية 11-10) در اين آيات، خداوند از تجارتي پرسود سخن به ميان مي آورد كه همانا نجات از عذاب دردناك است. «ما همة شما را قطعاً مي آزماييم تا معلوم شود مجاهدان واقعي و صابران از ميان شما كيانند و اخبار شما را بيازماييم.» (محمّد / 11)
در آية بالا، ميدان جهاد از ميدان هايي است كه كمتر كسي مي تواند چهرة واقعي خود را در آن پوشيده نگه دارد. پس ما، شما را در ميدان جهاد آزمايش مي كنيم تا براي شما معلوم شود كه مجاهدين و صابران چه كساني هستند. تعبير «اخبار شما»، همان اعمال انسان است كه نشان مي دهد، او چند مَرده، حلّاج است و با آزمودن اين اعمال، صالحين از طالحين و راستگويان از دروغگويان متمايز مي شوند. (توبه / 11)
«اي پيامبر! هرگز گمان مبر، كساني كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند؛ بلكه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزي داده مي شوند. آن ها به خاطر نعمت هاي فراواني كه خداوند از فضل خود به ايشان بخشيده است، خوشحالند. و به خاطر كساني كه هنوز به آن ها ملحق نشده اند، مجاهدان و شهيدان آينده خوش وقتند، كه نه ترسي بر آن ها است و نه غمي خواهند داشت.»
بخش اوّل آية بالا، بيشتر در پاسخ به كساني است كه وقتي به بستگان شهدا مي رسند، تأسّف مي خورند و به تضعيف روحيّة بازماندگان مي پردازند. خداوند در اين آيه، خطِّ بطلاني بر اين افكار مي كشد و تأكيد دارد گمان مكن آن ها كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند؛ بلكه زنده اند و نزد پروردگارشان به قدري غرق مواهب هستند كه گويا زندگي ساير برزخيان در برابر آن ها چيزي نيست و سپس اين گونه ادامه مي دهد كه شهدا، دو خوشحالي دارند: اوّل به جهت نعمت هاي فراواني كه خدا از فضل خويش به آن ها مي بخشد. دوم به خاطر برادران مجاهد خود كه شهيد نشده و به آن ها ملحق نگشتند و شهدا مايلند كه با شنيدن خبر سعادت و نيكي حال برادران خود، خوشحالي خود را تكميل كنند و اين بشارت را بشنوند كه براي برادران مؤمنشان نيز مانند خود آن ها نه ترسي وجود دارد و نه غمي. به عبارت ديگر، شهدا از اين كه مي دانند برادران مؤمنشان كه در دنيا مانده اند، خوف و حزني ندارند، شادي مي كنند. معلوم مي شود شهدا از احوال مؤمنين در دنيا خبردار مي شوند؛ امّا دربارة خوف و حزن بايد گفت كه وقتي احتمال وقوع بلا و مصيبتي باشد، حالت خوف به وجود مي آيد؛ امّا حزن مربوط به وقوع بلا و از دست دادن چيزهاي مورد علاقه است.
نبود خوف و حزن در آخرت به خاطر اين است كه نعمت هاي اخروي زوال ناپذيرند و در دنيا به اين است كه مؤمنين اصلاً نعمات را از خود نمي دانند. از اين رو، دچار خوف و حزن نمي شوند. ترس و اضطراب و نيز غم و افسردگي، مال آن هايي است كه خود را به دنيا وابسته كرده و از خدا كه مسبّب است، منقطع شده اند. «بر نعمت و فضل خدا و اين كه خدا پاداش مؤمنان را تباه نمي گرداند، شادي مي كنند.» (آل عمران/ آية 171)
شهدا به دو جهت ديگر نيز خوشحالند: اولاً به جهت نعمت هايي كه مؤمنين از خدا دريافت كرده اند يا مي دارند و خدا به خاطر فضلش آن ها را تكرار و افزايش مي دهد؛ ثانياً از اين جهت كه مي بيند خدا پاداش مؤمنان را ضايع نمي كند. نه پاداش شهيدان را و نه پاداش مجاهدان و ايثارگران راستين را.
از سه آية بالا مي توان به صورت خلاصه نتيجه گرفت: 1- اجر مؤمنين است. 2- پاداش آن ها همان روزي بردن از نزد خداست. 3- اين رزق، نعمت و فضل الهي است. 4- از خصوصيّات اين رزق، آن است كه چون فنا ندارد، خوف و اندوه هم ندارد.
«در ميان مؤمنان، مرداني هستند كه بر سر عهدي كه با خدا بستند، صادقانه ايستاده اند. بعضي پيمان خود را به آخر بردند و در راه او شربت شهادت نوشيدند و بعضي ديگر در انتظارند و هرگز تغيير و تبديلي در عهد و پيمان خود ندادند.» (احزاب / 10)
با بررسي آنچه گذشت و به استناد آيات قرآن كريم مي توان ويژگي هاي زير را براي شهدا برشمرد:
1- عبد خالص خدا.
2- قبل از شهادت در مقام راستي نزد خداوند مقتدر قرار مي گيرد.
3- دنيا را بي ارزش و آخرت را سير واقعي رسيدن به معبود خود مي دانند.
4- تمام «يا ايها الذين آمنوا» در قرآن، جواب مثبت دادن است.
5- منافع عموم را بر منافع شخصي ترجيح مي دهند.
6- عاشقان صادقند و بر سر عهد و پيمان خود مي ايستند.
7- هم نشين پيامبران و صدّيقان در روز رستاخيزند.
8- شاهد وجه پروردگار خود قبل از شهادتند.
9- داراي بصيرت تام هستند.
شهيد و خصوصيّات فردي:
انسان ها، آن دم كه وجود خود را در راه انجام تكاليف الهي ناديده بگيرند، شهيد و ايثارگرند. شهيد راه خدا، كسي است كه با شهود تام و مراقبة كامل و حضور خالص/ شربت شهادت را بنوشد و در توصيف خداوند قرار گيرد كه مي فرمايد: «گمان مبريد آنان كه در راه خدا كشته شدند، مرده هستند؛ نه چنين است، آنان در نزد پروردگارشان زنده اند و روزي مي يابند.»
- خصوصيّات فردي شهيد:
شهيد قبل از شهادتش شاهد وجه پروردگار بزرگوارش است و حاضر در نزد او؛ زيرا كلمة شهيد، دو معنا دارد: يكي حاضر و مراقب و دوم شاهد. شهود و نگريستن مراتبي دارد: نگاه با چشم، با بصيرت در عالم خيال، نگاه با چشم و بصيرت با هم و ادراك حقيقي مجرّد از قدرت حسّي.
تمام اين نگريستن ها با چشم خودش يا پروردگارش محقّق مي شود و اين وابسته به ميزان قرب به نوافل و فرائض است. و همان گونه كه شهود مراتبي دارد، به همين صورت براي احساني كه دربارة شهيد است درجاتي است. رتبة اوّل آن به همه، نيكي كردن است؛ حتّي آن كسي كه به تو بدي كرد و ديگر، عبادت با حضور كامل و تام است آن چنان كه گويي عابد پروردگارش را مي بيند. سوم شهود پروردگار است با همه چيز و در همه چيز، همان گونه كه خداوند متعال در سوره لقمان مي فرمايد «و هركه رويش را به جانب خدا آورد، در حالي كه نيكوكار است، پس همانا به ريسماني قابل اعتماد دست آويخته است.»؛ يعني، هنگام تسليم ذات و قلبش به درگاه الهي، مشاهده گر خداوند است.
..... و منزل رهايي، تنها روزي كسي مي شود كه قواي روحاني اش بر او غلبه يابد به مرتبه حضور تام جنّت ذات رسد، و به او خطاب شود كه: «اي جان آرام يافته! به نزد پرورندة خود بازگرد، رضايت يافته و مورد رضايت واقع شده، پس بر بندگانم ورود ياب و به بهشتم داخل شو.»
آسيب شناسي فرهنگ ايثار و شهادت
آسيب ها:
آسيب هاي رخنه كننده در فرهنگ ايثار و شهادت مي تواند در صورت هاي مختلفي نمايان شود. نگارنده تلاش مي كند آسيب ها را به روش استراتژيك دسته بندي و ارائه نمايد. اگر جامعة ايثارگر ي را جامعه يا طبقه يا سازماني خاص در نظر بگيريم آسيب ها را مي توان به دو دسته تقسيم نمود:
الف- به آن دسته از آسيب ها كه از سوي جامعه كلان كشور و يا محيط ايجاد مي شود، آن را به اصطلاح تهديد مي گويند. با توجّه به اعتقاد نگارنده و جامعة ايثارگر، فرهنگ ايثار ابتدا از جامعة كلان خود نشأت گرفته است؛ ولي به دليل عدم ارتباط مطلوب يا مشكلاتي مواجه شده و باعث جداسازي يا تفكيك اين دو عنصر از يكديگر گرديد كه به برخي از موارد عمده و محوري آن در ذيل پرداخته مي شود:
الف-1: عدم وجود معيار مناسب براي شناسايي فرهنگ ايثار:
جامعه در حال توسعه است. به نسبت توسعه و غني سازي، طبقات مختلف جامعه شكل مي گيرد كه هر يك از طبقات داراي نوعي نگرش، ديدگاه، شرايط و ويژگي هاي مشخّص براي عضوگيري در صنف و گروه خود هستند. اگر فرهنگ ايثار و شهادت را داراي طيف گسترده و وسيع بدانيم، نياز است معيارهاي آن مشخّص و به گونه اي باشد كه براي تمامي سطوح جامعه با شرايط فرهنگي طبقات آنان قابل نفوذ و تعميم باشد. اين خلأ در جامعه احساس مي شود.
الف-2: برداشت نادرست باورهاي جامعه:
از ديگر آسيب هاي واردآمده به فرهنگ ايثار كه بايد به عنوان يك تهديد به آن بنگريم، آن است كه جامعه احساس كند آنچه به عنوان باورهاي كلان و راهبردي يا راهنما مردم است، با فرهنگ شهادت و ايثار تفاوت دارد و اگر اين برداشت نادرست در جامعه نهادينه شود و به باورهاي روزمرّه مردم منتقل شود مي توان آن را به عنوان يك تهديد بزرگ براي فرهنگ ايثار قلمداد نمود.
الف-3: احساس تبعيض نادرست از سوي جامعه:
آحاد جامعه در سازمان ها يا نهادها يا دستگاه هاي اجرايي در خصوص تكريم و يا اعطاي امتيازات به خود احساس نوعي تبعيض مي كنند و آن احساس را به گونه اي به جامعة ايثارگران كه بر اساس قانون در برخي از خدمات عمومي امتيازي براي اين قشر قائل است، مرتبط مي دانند و آن احساس تا اندازه اي رشد مي كند كه برخي به سوي تنفّر و حتّي موضع گيري هاي منفي مي روند و موانع رشد و پيشرفت و توفيق خود را در عرصه هاي اجتماعي ناشي از وجود ايثارگران مي دانند و به موضع گيري هاي نامعقول و گاه خصمانه عليه ايثارگران مي پردازند.
مانند حقِّ سهميه در گزينش دانشگاه ها، سهميّة استخدام فرزندان شاهد و ايثارگر و...
الف-4: عدم حفظ آثار ايثار در جامعه:
در هر جامعه اي آثار به جا مانده از گذشته مي تواند براي حال و آينده جامعه مورد استفاده و بهره برداري قرار گيرد. تداعي آن تنها موجب تذكّر انسان هايي مي شود كه از زحمات گذشتگان خود استفاده مي كنند و براي آنان نشان و علامت هستند. آثار به ياد ماندني از ايران باستان، ما را با ايران كهن آشنا مي كند، لذا عدم توجّه به آثار زمان انقلاب و هشت سال دفاع مقدّس، خساراتي را براي جامعه به بار خواهد آورد و مي تواند باعث استحالة فرهنگي و تاريخي گذشته ملّت گردد و به فراموشي باورهاي گرانبار ارزشي منجر شود.
الف-5: استحالة فرهنگي جامعه بر اثر فشارهاي اجتماعي
ضرورت زندگي انسان ها در جامعه بر اساس چينش طبقاتي و سطح وضع اقتصادي آنان امري تأكيد شده است و فرهنگ هر جامعه، مبتني بر باورها و اعتقادات جامعه بنا شده است. انسان ها در كوران زندگي اجتماعي و فردي با مشكلاتي چون عدم درآمد مناسب و وضع بد مالي با مشكل معاش و معيشت مواجه مي شوند و براي ادامة حيات و زندگي، آگاهانه و يا ناآگاهانه از باور خود دست برداشته، بر اساس فشار اجتماعي به سمت انحراف و غير ارزش سوق مي يابند و از طرق غير متعارف تأمين معاش مي كنند. تكرار اين روش به مرور زمان به باورهاي روزمرّه آنان تبديل و تسرّي آن به باورهاي بنيادي و راهنماي آنان تبديل مي شود و جايگزين باورهاي گذشته مي گردد.
الف 6: تبليغات عليه فرهنگ با ابزارهاي گوناگون:
در عصر فناوري اطّلاعات تبليغات به گونه اي وسيع در دسترس همگان است كه گويي انتخاب را از مردم مي گيرد و هر روز باور و رفتار جديدي در انسان هاي مورد مخاطب خود تلقين مي كند و دموكراسي و آزاد انديشي را از آنان مي گيرد. امروزه آثار تبليغات براي بي ارزش كردن ارزش هاي يك جامعه از طرق و با امكانات مختلف بهره برداري مي گردد. اين شيوه هم از ابزارها و امكانات درون يك كشور و هم به صورت وسيع تر از امكانات و ابزار و تكنولوژي خارج از كشور به سمت داخل و با معرّفي فرهنگ هاي جايگزين سعي به از بين بردن و استحالة فرهنگي در مردم مي گردند.
الف-7: عدم آگاهي نسل هاي جديد:
هرچه از حماسة ايّام دفاع مقدّس در جمهوري اسلامي از لحاظ زمان فاصله مي گيريم، آن نسل هايي كه جنگ را نديده اند و حتّي در آن زمان حيات نداشته اند، نمي توانند لمس عيني از وقايع و اتّفاقات آن زمان داشته باشند. عدم آگاهي اين قشر از جامعه كه آينده سازان و آينده داران جامعه هستند، مي تواند فاصلة جامعة كنوني با جامعة ايثارگري را بيشتر و بيشتر نمايد.
الف-8: هماهنگ نبودن دستگاه هاي متولّي فرهنگ ايثار و شهادت:
كار فرهنگي در هر جامعه اي بسيار مشكل است و از عهدة يك دستگاه برنمي آيد. بنابراين براي اثرگذاري بيشتر همة دستگاه ها، وظيفة برنامه سازي و برنامه ريزي و اجراي آنان در عرصة فرهنگ جامعه را بر عهده مي گيرند. اين دستگاه ها به دليل نوع استقلال آنان با عدم هماهنگي رو به رو مي شوند و نتيجتاً باعث عدم اثرگذاري مطلوب و كافي كار هر يك در جامعه مي گردد. چنان كه برنامة يك دستگاه گاه در مقابل برنامه دستگاه ديگر قرار مي گيرد و هر يك اثر منفي بر ديگري مي نهد.
الف-9: توقّع بيش از اندازة جامعه از ايثارگران:
آحاد جامعه بر اساس عمل كرد ايثارگران در 8 سال دفاع مقدّس و باور رفتاري كه آنان از خود در اين ايّام به جا گذاشته اند، به خوبي لمس كرده اند و پذيرفته اند و بر همين مبنا در تمامي اعمال و رفتار ايثارگر، انتظار عمل كرد مناسب و مطلوب داشته اند و خطا و اشتباه را از آنان قبول ندارند و چنانچه ايثارگري دچار اشتباه و خطا گردد به زعم جامعه، او ايثارگر نيست و خطاي او را به ديگر اعضاي جامعة ايثارگري تعميم مي دهند.
ب: دستة دوم، آسيب ها:
آن دسته از آسيب هايي هستند كه از خود جامعة ايثارگري منتج مي شود كه به اصطلاح استراتژيك به عنوان ضعف مطرح است به طور خلاصه ذيلاً به موضوعاتي از آن مي پردازيم:
ب-1: جدا كردن فرهنگ ايثار از فرهنگ حاكم جامعه:
كساني كه به عنوان طلايه دار فرهنگ ايثار هستند، بايد بدانند به عنوان نمايندة جامعه كلان و بزرگ تر براي حلِّ بحران و مشكل انتخاب شده اند. لذا تفكيك آنان از جامعة بزرگ، كاري بس اشتباه است و اين نوع تفكّر در جامعة ايثارگر، بسيار فعّال است و باعث ضعف در نوع ارتباط دو جامعه همگون مي گردد.
ب-2: استحالة فرهنگي در جامعة ايثارگري:
افراد در طبقة ايثارگري بر اساس توان هاي مختلف و درجة اعتقادي گوناگون حضور دارند و در مقابل بحران هاي پيش آمده از ايثارگري مانند آسيب جسمي روحي و يا از دست دادن عضو يا عضوهاي خود يا از دست دادن اعضاي اصلي خانواده به تناسب آن در تأمين معاش و بر طرف كردن نيازمندي هاي خود در جامعه توانايي كافي ندارند و ميزان كمك دولت را در اين راستا كافي نمي دانند و با مضاعف شدن مشكلات در حفظ ارزش ها، سست و بي انگيزه مي شوند و گاهي از عمل كرد خود در گذشته پشيمان و نادم مي گردند و آن را افتخار نمي دانند؛ بلكه آن را به عنوان يك مشكل در عدم توفيق امروز مي دانند.
ب-3: عدم تمايل ايثارگر به ثبت وقايع:
هر باور و اعتقادي نياز به روايت دارد و هرچه روايت انديشه ها و تئوري هاي ارائه شده در قالب فرهنگ جامعه بيان شود، ماندگاري و رسوخ آن در جامعه بيشتر خواهد شد. برخي از ايثاگران تمايل ندارند وقايعي كه بر آنان گذشته در جايي ثبت كنند و آنچه را در سينه خود به صورت خاطره انبار كرده اند، هرگز بيان نمي كنند و هم چنين تعدادي از آن ها توانايي بيان آن شجاعت ها و شهامت ها و ايثارها را ندارند؛ ولي مهارت و نحوة عمل آن را مي دانند.
ب-4: عدم تحمّل ايثارگر از آسيب هاي جسمي و روحي به جا مانده از جنگ:
جنگ خساراتي با خود داشته و آثاري را به جا گذاشته است. آن آثار و خسارات گاهي جنبة مادّي و مالي و محيطي دارد كه قابل جبران و اصلاح و بازسازي است. بخشي از خسارات، جبران ناپذير است و آن، آسيب هايي است كه جسم و روح را آسيب رسانده و مجروح ساخته است. ميزان تحمّل زخم ها و نقص عضو در انسان ها، متفاوت است. تعدادي از ايثارگران به دليل عدم تحمّل درد و رنج ها در يك پروسه زماني طولاني دچار ترديد و ناهنجاري رفتاري و وابستگي به موادها و داروهايي كه ميزان تحمّل آنان را بالا ببرد، مي گردند و اين وابستگي گاهي در برخي از آنان به قدري افزايش مي يابد كه از باور و اعتقاد خود فاصله مي گيرند و ارزش خود را در بين خانواده و جامعه كاهش مي دهند.
ب-5: ارتباط دادن تمامي مشكلات اخير را به جنگ:
انسان ها در طيِّ گذران روزگار خود با توفيقات و مشكلات مواجه مي شوند. ايثارگران به خصوص جانبازان و آزادگان تمامي مشكلات زندگي اعمِّ از عدم توفيق در ارتقاي سطح علمي و زندگي و مسائل مربوط به كسب درآمد بيشتر براي حلِّ معضلات خود را مرتبط به آسيب هاي جسمي و روحي از جنگ مي دانند و بر اساس آن، توقّع دارند دولت كه متولّي رسيدگي به امور است، در موارد غير مرتبط هم وارد شود و از آنان نهايت حمايت را داشته باشد و اين اصرار به حدّي مي رسد كه گاهي با برخوردهاي فيزيكي براي تأمين خواستة خود اقدام مي كنند و در اين راستا هيچ نشاني از آن ايثار و از خودگذشتگي در فضاي عشق به تعالي و وصل معبود در صحنة نبرد از خود به نمايش نمي گذارند و اين برخوردها يقيناً اثر منفي در جامعه باقي مي گذارد.
ب-6: آسيب ها و جراحات ايثارگر و نحوة بهره برداري نامناسب در خانواده:
گاهي اوقات ايثارگران براي ابراز عدم توانايي خود در امرار معاش و رسيدگي به امور خانواده، جراحات و آسيب هاي جنگي را به خانواده القا مي نمايند و عدم توفيق درآمد را با عدم توانايي روحي و جسمي مرتبط مي دانند و به شكل هاي مختلف آن را مطرح مي نمايند و در خانواده با ايجاد درگيري ها و تنش هاي زياد عرصه را براي زن و فرزندان تنگ مي كنند تا حدّي كه فرزندان و همسر ايثارگر به اين اعتقاد ندارند كه پدر يا شوهر ايثارگرشان داراي بار ارزشي بالايي است و هيچ اعتقادي به فرهنگ ايثار و شهادت پيدا نمي كنند و در بعضي مواقع از معرّفي خود در مجامع عمومي كه انتسابِ به خانواده ايثارگري است، كتمان مي كنند.
ب-7: توقّع بيش از اندازة ايثارگر:
در كوران مشكلات هر بار ايثارگر درخواست كمك مي نمايد، مجموعة آحاد يا دستگاه متولّي به گونه اي در حلِّ آن ياري مي نمايند. لذا اين امر بر او مشتبه مي شود كه هر مشكلي براي او پيش آيد، بايد دولت كمك نمايد. گاه مشكلي با سهل انگاري و بي توجّهي و بي تدبيري ايثارگر به وجود آمده است؛ امّا او را پر توقّع مي كند و تا جايي كه اعمال زور مي كند. نهايت اين كه اين عمل او هيچ نشاني از آرمان و آن بار ارزشي متعالي را ندارد.
ب-8: عدم توجّه به بهبود و توسعة فرهنگي بيشتر ايثارگران:
ايثارگر در مقطع زماني با هدايت امام (ره) آموزه هاي درس آن رهبر بزرگ در عرصة جنگ عاشقانه و عاقلانه وارد شد و خوش درخشيد و پيروزي را به سمت دين و نظام به ارمغان آورد؛ امّا در گام بعدي هرچه از زمان جنگ مي گذريم، مردم در طبقات مختلف، خود را با زمان خود تطبيق مي دهند و آموزه هاي خود را افزايش و ارتقا مي بخشند؛ امّا بسياري از ايثارگران با همان دانايي و دانش مانده اند. انتظار، آن است بتوانند فرهنگ ايثار را به نسلي كه جوان است و آموزه هاي دورة خود را دارند انتقال دهند. بهترين وضع، همان است كه ايثارگران بايد به بهبود و توسعة فرهنگي خود اهتمام بيشتري مبذول دارند تا هم دانايي و توانايي زمان فعلي را دارا باشند و اثرگذاري مطلوب بر نسل هاي بعد خود داشته باشند.
نتيجه گيري
راه هاي اصلاحي و بسترسازي مطلوب
- راه هاي ترويج فرهنگ
با بررسي آسيب ها در دو بخش تهديد در محيط و ضعف در جامعة ايثارگران و بهره گيري از فرصت هاي موجود در محيط مي توان قوّت هاي موجود در خانوادة ايثارگران را تقويت نمود تا ضعف ها از بين برود و از قو ّت هاي خانوادة ايثارگران نهايت بهره برده شود. با استفاده از فرصت موجود در جامعه از تهديدات در جامعه و محيط پيش گيري شود كه همة آن، نيازمند به استراتژي هاي مناسب و منسجم و به جا و به موقع است تا با برنامه ريزي مناسب با استفاده از روش هاي مطلوب اجرايي به وسيلة دستگاه هاي متولّي فرهنگ جامعه و مردم، فرهنگ ايثار و شهادت نهادينه شود.
با بررسي كلان از آسيب هاي برشمرده در دو بخش تهديد كه منشأ آن، محيط است و ضعف منشأ آن، درون جامعة ايثارگري (البتّه وجه سومي در آسيب شناسي مورد بحث مي تواند باشد، آن، وجه سازمان يا سازمان هاي متولّي يا متولّيان فرهنگ ايثار و شهادت است كه در مقالة جداگانه بايد مورد مطالعه و بررسي قرار گيرد.) است، مي توان راه هاي اصلاحي و بازدارنده و بهره گيري از شرايط حاكم بر مردم و جامعة كنوني پيش رو قرار داد و آن را به عنوان اكسير و داروي شفابخش مورد استفاده قرار دارد، به شرح زير بيان مي كنيم:
1: فرصت ها:
به طور كلّي آن بخش از بسترها و راه هاي ممكن و مطلوب كه از سوي مردم و جامعه بزرگ مي توان مورد توجّه و استفاده قرار داد، همان فرصت هايي است كه جامعة ايثارگري و يا متولّي فرهنگ مذكور بايد از آن بهره برداري بهينه كند.
1-1: حفظ احترام و شأن ايثارگران در نزد جامعه:
با توجّه به فاصلة هجدة ساله از اتمام هشت سال دفاع مقدّس در كشور هنوز نزد اكثر مردم در جامعة بزرگ نظام جمهوري اسلامي، ايثارگران، داراي جايگاه ويژه هستند و مردم، شهداي خودشان را به عنوان قهرمانان و پهلوانان و ياران اماماشان مي دانند و آنچه خود به عنوان امنيّت امروز دارند، نتيجه جانفشاني و ايثارگري شهدا و جانبازان و آزادگان در ديروز مي دانند. نگاه مذكور يك فرصت طلايي براي ايثارگران و دستگاه متولّي ايثارگران است. در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت از راه هاي مناسب و كارشناسي شده براي هر طبقه از جامعه بر اساس نوع و ميزان و سلوك مناسب برنامه ريزي و به مرحله اجرا در آورد، از آن نتيجة بسيار خوب حاصل كند.
2-1: مردم و سند افتخار ملّت:
آحاد مردم ايران اسلامي هر وقت مي خواهند توفيق و توسعة جامعه خود را متذكّر شوند و دستاوردهاي عظيم جامعة خود را طرح كنند و براي ادّعاهاي خود سند ارائه دهند، ايثارگريِ رزمندگان و ايثارگران را مطرح مي كنند و شهدا را به عنوان سند افتخار خود مي دانند و آنان را عامل انسجام و اتّحاد غير قابل گسست معرّفي مي نمايند.
3-1: علاقة مردم به فرهنگ ايثار و شهادت:
در كشور ما، مردم هميشه با شهدايشان زندگي مي كنند و فرهنگ ايثار را عاري از هر گونه انحراف و گرايش مي دانند و اعتقاد دارند هركه در اين فضا به باورهاي عيني برسد، مي تواند به عنوان فردي قابل اتّكا و اعتماد و اطمينان براي خود و خانواده و جامعه باشد و بر همين اعتقاد به هر فرد ايثارگر كه مي رسند، از او كمك مي گيرند و با او با احترام برخورد مي كنند و علاقه مند هستند كه فرزندانشان با پيروي از ايثارگران نوع رفتار مناسب او را پيدا كنند و مطمئن هستند كه مي توانند به توفيقات خيلي خوب برسند؛ زيرا فرهنگ ايثار، فرهنگ وجدان كاري، انضباط، منطقي و عيني است.
تزريق اين باور در پيكرة جوانان ما مي تواند فلاح و رستگاري را براي آنان و سلامت و توسعه را براي جامعه در پي داشته باشد.
4-1: مشاركت مردم در برگزاري يادبود شهدا:
ياد افتخارات گذشته هميشه مي تواند به صاحبان آن افتخارات توان و قوت بدهد. و روح معنوي آن افتخار هميشه با مردم همراه است به همين خاطر مردم علاقة وافر دارند كه هر ساله براي آناني كه با تقديم جانشان رفاه را براي جامعه ارمغان آورده اند، يادبود، يادواره برگزار نمايند و با معرّفي آن ها براي نوجوانان و جوانان كه آن ايّام را نديده و درك نكرده اند، الگو و اسوه معرّفي نمايند.
5-1: شهدا به عنوان عامل وحدت در جامعه:
هر جامعه اي به دليل وجود طبقات مختلف و نگاه ها و ديدگاه هاي متفاوت، گرايش ها و جناح هاي مختلف دارد. نظام اجتماعي و فرهنگي، اقتصادي و سياسي بوروكراسي حزبي فعّال مي شود و در كسب كرسي هاي نظام تلاش مي كنند و در همين راستا نگاه هاي حزبي نسبت به يكديگر متفاوت خواهد بود. بهترين نقطة انسجام و وحدت، شهدا هستند كه عاري از هر گونه گرايش حزبي و جناحي بوده اند و شهادت آنان در مسير الي الله و در راه توفيق آحاد ملّت ايران اسلامي بوده است و اعتلاي پرچم نظام الهي.
شهدا، كانوني را ايجاد مي كنند كه تمامي افراد متعلّق به جناح ها را با هم آن جمع مي كنند و وفاق و همدلي خاص در حفظ اصول نظام ايجاد مي نمايند.
6-1: شهدا و ايثارگران به عنوان نخبگان جامعه:
هر زماني كه جامعه، دچار بحران و مشكل شود، تعدادي از بهترين هاي جامعه به عنوان نمونه و نخبه انتخاب مي شوند و نسبت به حلِّ بحران و مشكل جامعه اقدام مي نمايند و جامعه را از آن بحران نجات مي دهند. ايران اسلامي در مقطعي از دوران خود درگير جنگي خانمان سوز و تهاجم متجاوز شده بود كه براي رهايي نياز به ايستادگي مرداني داشت تا با استقامت و دفاع خود بتوانند جامعه را از آن بحران نجات دهد. بر اساس همين تفسير مختصر مي توان شهدا و ايثارگران را به عنوان نخبگان جامعه در هشت سال دفاع مقدّس دانست كه عمل و اقدام آنان تحسين همگان در جهان را جلب كرده است.
2: امتيازات موجود در جامعة ايثارگري يا نقاط قوت:
با توجّه به گذشت ساليان از اتمام جنگ و هشت سال دفاع مقدّس، هر قدر از آن زمان بيشتر مي گذرد، ارزش ايثارگري شهدا و جانبازان و آزادگان بهتر شناخته مي شود و مردم درمي يابند آنچه دارند از آنان است. ايثارگران هنوز داراي امتيازاتي هستند كه مي توانند به آن افتخار نمايند و در ترويج آن بدون هيچ ترس و واهمه اي بلكه با اقتدار و افتخار به تعميم آن به جامعة بزرگ تر بكوشند كه به اصطلاح اين امتيازات نزد ايثارگر در درون خانوادة بزرگ ايثارگران را تحت عنوان قوّت ها مي توان معرّفي نمود كه به بيان مواردي از آن مي پردازيم:
1-1: شهادت از ديدگاه اسلام:
با بررسي اجمالي در تمامي اديان، كساني كه در راه ميهن و دين مي جنگند و كشته مي شوند، شأن و منزلت بسيار نزد پيروان و مردم خود دارند و همة اديان از ايثارگران خود تجليل مي نمايند. در دين اسلام، شهادت و كشته شدن در راه خدا و آرمان الهي و ميهن اسلامي را نهايت ايثار مي دانند و آن را با نام شهيد معرّفي مي كنند كه در همين مقاله، اسنادي معتبر از آياتي از قرآن مجيد را معرّفي نموديم.
2-2: پاداش شهادت:
انساني كه خود را فدا مي كند و به شهادت نائل مي آيد، نزد خداوند خود به فرموده قرآن كريم، داراي پاداش است كه آن را به دو بخش مي نماييم:
بخش اوّل پاداش هاي قراردادي: به هفت دسته تقسيم مي گردد: اوّل با اولين قطرة خون شهيد، تمام گناهانش ريخته مي شود. دوم، دو فرشته مأمور مي شوند تا خاك هاي روي او را بزدايند. سوم، جايگاهش را در بهشت مي بيند. چهارم، فرشتگان از او دعوت مي كنند كه وارد بهشت شود. پنجم، از عذاب قبر ايمن مي گردد. ششم، زيور ايمان را درك مي كند و هفتم به وجه الله نظر مي كند و به لقاء الله مي پيوندد.
بخش دوم پاداش شهيد، مربوط به امتيازات خاصّي است كه خداوند به او داده است كه مي تواند شفاعت كند و ديگران را در روز قيامت مورد حمايت داشته باشد.
3-2: جايگاه ويژة شهدا:
شهدا از جايگاه ويژه اي برخوردارند و خداوند نعمت خود را بر آنان تمام كرده است و آنان را همنشين با كساني نموده است كه آرزوي هر انسان است. شهدا در روز رستاخيز با پيامبران و صديقان و صالحان هم نشين مي شوند و آن ها به تعبير آية 69 سورة نسا، رفيق هاي خوبي هستند. آية فوق، اين گونه تفسير مي شود كساني كه خدا و پيامبرش را اطاعت كنند، به چهار طايفه ملحق مي شوند بدون آن كه از ايشان بشوند 1. انبيا كه نخستين گام را براي هدايت و دعوت مردم به صراط مستقيم برمي داشتند. 2. صدّيقين كه در گفتار و در اعمال فقط حق مي گويند و عمل مي كنند. 3. شهدا كه گواهان و ناظران اعمال مردم هستند و آن ها همانند كه در ميدان شهيد شدند. 4. صالحين كه با انجام دادن كارهاي سازنده به مقامات برجسته نائل شدند و صلاحيّت نعمت خدا را پيدا كردند. شايد بتوان گفت كه براي ساختن جامعة سالم، ابتدا بايد رهبران حق وارد ميدان شوند و سپس مبلّغان صدّيق كه فعلشان هماهنگ است. به دنبال آن ها افراد هستند كه براي رفع عناصر مزاحم، آماده جانبازي باشند و سرانجام محصول همة اين تلاش ها، پرورش انسان هاي صالح است كه پيرو اوامر خدا و عامل به كارهاي شايسته باشند.
4-2: حضور خانواده هاي شاهد:
جايگاه شهدا توضيح داده شد. آنان با خداي خود معامله كردند و به لقاءالله پيوستند و ناظر بر اعمال ما در اين دنيا هستند. خانواده شاهد، آناني كه بهترين عضو خانواده خود را تقديم كردند، آناني كه شهيد را بزرگ كردند و با او زندگي كردند و (پدر و مادر همسر، فرزندان) حضور دارند و مي تواننند با معرّفي چهرة شهيدانشان و خاطراتشان، رفتار و نوع بينش آنان را در جامعه ترويج دهند. آحاد مردم بيشتر به دنبال آن هستند كساني كه از جنس خودشان در شرايط خاص و بحراني خطر را پذيرفتند و جان خود را به خطر انداختند تا عموم مردم – ميهن آنان و بالاتر از آن اعتقاد و آرمان و باورشان حفظ بماند كيانند؟
5-2:حضور ايثارگران (جانبازان و آزادگان):
گاهي اوقات مردم به خاطره ها بسنده نمي كنند؛ بلكه بيشتر دوست دارند، آنچه شنيده اند و يا از طريق فيلم و تصوير و عكس ديده و خوانده اند، در شرايط خودشان لمس كنند. بهترين شكل آن براي تفهيم و ترويج، صحبت كردن با آناني است كه به طور مستقيم در جنگ و دفاع مقدّس بوده اند. حضور جانبازان و آزادگان جنگ خود يك نعمت و غنمينت براي جامعه اي كه خواهان فرهنگ ناب اسلامي است. جانبازاني كه آسيب هاي زياد بر جسم و روح دارند و با تحمّل آن درد و رنج به زندگي ادامه مي دهند و بر پيمان خود ايستاده اند، مي توانند بهترين گواه فرهنگ ايثار و شهادت باشند؛ زيرا به عنوان شهيدان زنده هستند و مردم مي توانند بدون واسطه با آنان صحبت كنند و با ارتباط مستقيم براي ناگفته ها و سؤالات خود پاسخ بيابند. از نقاط قوّت انديشمند فرهنگ ايثار و شهادت آن است كه از جانبازان و آزادگان مي توانند ناطقان توانمند فرهنگ و باور ايثار باشند.
6-2: مزار شهيد و گلزار شهيدان:
از ديگر نقاط قوّت در حوزة فرهنگ ايثار و شهادت وجود مزار و گلزار شهدا به عنوان نشانه ها و نمونه هاي بارز از جامعه و خانوادة بزرگ ايثارگران در جاي جاي ميهن اسلامي است كه هر وقت مردم بخواهند به آن توسّل و با آن ارتباط بر قرار مي كنند و در ايّامي هم بر مزار حاضر مي شوند و به آنان احترام مي گذارند. از اين نقطة قوّت بايد كمال استفاده را ببريم. با سازماندهي مزار و گلزار شهدا و زيباسازي و با نشاط نمودن آن با استفاده از علم، هنر و معماري مي توان روح متجلّي شهيد را در آن فضاي معنوي به نمايش گذاشت و براي بهره برداري نسل هاي بعد آماده ساخت.
7-2: يادمان تجلّي ايثار و شهادت:
هر ملّتي به گذشتة پرافتخار خود هميشه توجّه خاص و احترام و شأن قائل است. براي حفظ آن، علاقة وافر لازم است. در منظر عمومي، آثار برجسته و سازه اي تحت عنوان يادمان شهدا و رزمندگان كه برگرفته از اثر هنرمندان و استادان بزرگ است، ايجاد كرد. ميدان هاي شهر و معابر و پارك ها، مناسب ترين مكان ها براي ايجاد سازه هاي يادمان هستند.

منابع و مآخذ:
1.قرآن مجيد، ترجمة فيض الاسلام.
2.اسدي، مقدّم كبري(1374)، ديدگاه هاي فرهنگي امام خميني(ره)، تحقيقات ذكر.
3.پرهيزكار(1368)، مديريّت روابط انساني، تهران: اشراقي.
4.پورسيف، عبّاس(1385)، خلاصة تفاسير قرآن مجيد، تهران: شاهد.
5.راه پيما، غلامرضا(1385)، مهاجران آفتاب، تهران: شاهد.
6.مطهّري، شهيدمرتضي(2385)، آزادي معنوي، تهران: صدرا.
7.ميرسپاسي، ناصر، معتمد گرجي پريچهر(1376)، مديريّت فرهنگ سازمان، تهران: مرواريد.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده