شنبه, ۰۸ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۳۶
نوید شاهد: پس از شروع عملیات والفجر 8 و پیشروی نیروها فرمانده یکی از گردان ها بنام گردان حضرت زینب (س) به شهادت می رسد و بنا به صلاحدید فرماندهی لشکر مسئولیت هدایت این گردان به عهده سردار شهید عنایت اله بازگیر گذاشته می شود . ایشان جهت پیشروی نیروها ابتدا به اتفاق تنی چند از نیروهایش و اینجانب ( روستاد) جهت خاموش کردن آتش پر حجم دشمن به جلو حرکت کردیم تا پس از برداشتن موانع، موجبات پیشروی سریع نیروها را فراهم کنیم.
عنايت الله بازگير در سال 1342 هجري شمسي در روستاي امام زاده نورالدين(ع) از توابع شهرستان كهگيلويه متولد شد. وي از همان ابتداي تولد، در ميان خانواده از محبوبيتي خاص برخوردار و در عين حال داراي استعداد و هوش سرشاري بود. زماني كه پاي در راه مدرسه گذاشت، توانست اين هوش و استعداد را بيشتر نشان دهد. ذهن قوي و حافظه خوب او باعث شده بود كه در درسهايش نمرات بالايي داشته باشد.
سردار شهيد عنايت اله بازگير از همان كودكي با وجود كمي سن، با افراد مختلف بسيار پخته و حساب شده برخورد مي كرد، به گونه اي كه رفتارش نشان مي داد كه يك سر و گردن از نظر عقلي بالاتر است. از كودكي علاقه زيادي به مطالعه داشت. بيشتر اوقات خود را صرف مطالعه كتاب، آن هم كتابهاي مذهبي مي كرد و به اين وسيله به پرورش روح و فكر خود مي پرداخت.
شهيد بازگير پس از اتمام تحصيلات ابتدايي در زادگاهش روستاي امام زاده نورالدين(ع) ،جهت ادامه تحصيلات به شهر دهدشت هجرت كردند.
تحصيلات دوره راهنمايي خود را بازحمت و پشتکار فراوان و دور از خانواده ، در شهر دهدشت ادامه داده و در ايام تعطيلي مدارس نيز جهت كمك به امرار معاش خانواده در شركت ترانس ترمينال واقع در بندر امام خميني (فعلي) و در كنار پدر خويش مشغول به كار گشت. پس از اتمام دوره راهنمايي وارد هنرستان كاوه (شهيد باهنر فعلي) شد و در رشته برق ساختمان، شروع به تحصيل نمود.
اين دوران را مي توان به عنوان نقطه عطفي در زندگي عنايت اله به حساب آورد. وی در اين دوره توانست با وسعت بخشيدن به آگاهي هاي خود و روي آوردن به مطالعات مذهبي، دنياي خود را گسترش دهد و توجه خود را به اجتماع و افراد جامعه معطوف نمايد.
آن زمان که عمال رژيم شاه به جهت وابستگي به غرب و فرنگ سعي مي كردند برنامه فرهنگي مملكت را طوري پي ريزي كنند كه مغاير با فرهنگ اسلامي باشد ، بدين جهت هر گونه طرز تفكري را كه ريشه در فرهنگ و تمدن اسلامي داشت، در نطفه خفه مي كردند و اگر كسي در مراكز آموزشي، بدين مهم همت مي گماشت و براي ترويج فرهنگ اسلامي قدم بر مي داشت، به انحاء مختلف با مانع تراشي و آزار روبرو می شد. با اين حال و با وجود حاكميت چنين سياستي بر كل كشور، عنايت اله سعي داشت تا هر چه بيشتر فرهنگ غني اسلامي را در محيطي كه زندگي مي كرد گسترش دهد. از اين رو پيشنهاد برگزاري نماز جماعت را در محيط هنرستان مطرح کرد که علیرغم مخالفت شدید مسئولین مدرسه وتهدید آنان ،آن را عملي نمود. وي با شركت در مجالس و محافل مذهبي، سعي در ترويج و رشد اينگونه نشستها را داشت.
در كنار فعاليتهايش، براي افزايش آگاهي هاي مذهبي و علمي خود، از مطالعه كتب مختلف غافل نمي شد. هر وقت كه فرصت مي يافت به سراغ كتاب مي رفت و با بهره گيري از اين چشمه جوشان، روح تشنه خود را سيراب مي كرد، به نحوي كه شبها تا دير وقت به مطالعه مي پرداخت و آنچه را كه از لابه لاي كتابها مي آموخت سعي مي كرد در زندگي اش به تجلي در آورد.
سردار رشيد اسلام شهيد عنايت الله بازگير پس از قبولي در سال سوم برق آن زمان با اینکه مي توانست با آن بلوغ فكري و تراوشات ذهني خويش، در زمره تحصيل كنندگان عاليه و از كساني باشد كه مدارج علمي را ترقي بخشد و بعدها در صف آبادكنندگان دنيا و مافيها باشد، با شروع جنگ تحميلي ، روحش در جماران پير خمين پر زد و عاشقانه و عارفانه با شركت در عمليات بيت المقدس پرواز به سوي معنويت خداوندي را آغاز نمود.
پس از 6 ماه حضور داوطلبانه در خطوط مقدم جبهه در سال 1360 وارد سپاه گرديد و به عضويت رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي کهگیلویه(دهدشت) در آمد و با خويش عهد بست كه تا آخرين قطره خون خود و تا پيروزي كامل اسلام و زوال و نابودي تمام عيار كفر و استكبار جهاني، از پاي ننشيند، چنانكه ننشست.
همين عهد و وفا و اخلاص باعث شد تا پس از حدود يكسال حضور در جبهه هاي جنگ، با نظر مسئولين سپاه به تهران عزيمت نموده و دوره هاي آموزش فرماندهي گردان را فرا گيرد.
پس از گذراندن دوره ي فرماندهي مجدداً وارد جبهه هاي جنگ مي شود و در اكثر عمليات ها از جمله طريق المقدس- فتح المبين - رمضان- محرم - فتح خرمشهر- والفجر 3و4و5 – خيبر – بدر – قدس 3 حضور قاطعانه و خالصانه مي يابد و از خود فداكاري و از خودگذشتگي نشان
مي دهد.
بدون مبالغه و اغراق در محدوده ي خصوصياتش اعم از مذهبي ، اخلاقي و … فرماندهي گمنام، پاسداري مخلص ولي داراي انگيزه اي بس ريشه دار و عميق و درون نگر بود.
در حاليكه در شئون زندگي ممتاز بود، در ميدان رزم، فرماندهي تمام عيار و مبارزي نستوه، در ميدان كار و كوشش ، جهادگري مسئول و در كانون گرم خانواده محفلي گرم داشت.
او به عنوان پاسداري فداكار و ايثارگر و فرماندهي از همه نظر لايق در مرزهاي جنوب و غرب كشور به ايجاد نظم و ثبات امنيت و استقرار حكومت اسلامي همت گماشت. شهيد بازگير آنگونه بود كه در چهره اش روحيه شهادت طلبي به روشني ديده می شد و همين شوق بود كه عارفانه او را در تمام ورطه هاي سخت مي كشانيد و بي واهمه به پيشواز خطر مي رفت و از ميان باران گلوله و طوفان آتش عبور مي كرد.
او به عبادت مقيد بود و نماز را از روي اخلاص مي خواند، پس از بجا آوردن نماز، قرآن مي خواند و اين كار براي او ملكه شده بود به نحوي كه در طول سال، گاه چند بار قرآن را ختم مي كرد و تا آنجا كه مقدور بود به ديگران هم توصيه مي كرد كه هيچ گاه تلاوت قرآن را از ياد نبرند. از شنيدن آيات الهي و شركت در مباحث عقيدتي و اخلاقي لذت مي برد.
عنايت اله قله آمالش را در شهادت به معناي خدمت و اطاعت خالصانه از خداوند و گزينش رنج و مشكلات در راه خداوند را بالاترين لذت خود مي دانست. آنچنانكه در قسمتي از وصيت نامه خود می نویسد:
من نه با عشق به شهادت و نه با هدف اينكه از زير بار مسئوليت شانه خالي كنم و نه به اين منظور به جبهه مي روم تا شهيد شوم و از اين دنيا خلاص شوم و خودم را از گرفتاريها و بدبختيهاي آن آزاد كنم، بلكه خدا مي داند كه هميشه از او مي خواستم به من توفيق خدمت و اطاعت خالصانه و عبادت عطا فرمايد و هرچه رنج و گرفتاري در اين دنيا هست در صورتيكه انسان ساز و در جهت قرب به او و مايه تكامل در مسير الی الله است و خلاصه هر رنج و زحمتي كه رضاي خدا در آن است را از من دريغ نفرمايد كه بودن در اين دنيا و عبادت او و كشيدن درد و رنج در راه خدا بالاترين لذت را دارد.
و مردان الهي، تولد، زيست، زندگي و مرگشان الهي و خدايي خواهد بود و عنايت الله بازگير نيز دلاوري بود كه خاكهاي غرب و جنوب، صحراهاي گرم خوزستان و سرماي كردستان و بالاخره ياران و همرزمان ايشان گواه بر اين امرند كه او خدايي بود…
و پروازي روحاني تا مقصد حضرت دوست خواهد داشت. سرانجام شب 20 بهمن 1364 فرا رسید و تصمیم گیری برای عملیات غرورآفرین والفجر 8 و عبور از اروند پس از بررسی های بسیار و استفاده از تجربیات گذشته به نتیجه منجر شد .
سردار شهید بازگیر چندین بار قبل از عملیات جهت توجیه نیروهایش ، کادر گردان را به نزدیکی محور عملیاتی برده ، تک تک آنها را توجیه می کند. همرزمان ایشان در بیان خاطراتشان اظهار می دارند که هر چه به عملیات نزدیکتر می شدند، معنویت و حالت روحانی شهید بازگیر بیشتر و بیشتر می شد و ذکر خدا و راز و نیاز او گویای این بود که پروازش به سوی معبود نزدیک است.
ساعت 30/22 مورخ 20/11/64 با رمز یا فاطمه الزهرا (س) عملیات شروع می شود. گروهی غواص که چند ساعت قبل از اروند عبور کرده بودند خود را به پشت کمین و سنگرهای دشمن رسانده و اقدام به پاکسازی سنگرهای خطوط اول دشمن می کنند و در مرحله بعد نیروهای پیاده خودی که در ساحل اروند پیاده شده بودند وارد عمل شده و همراه با تجهیزات سنگین خود در دل شب و ازمیان آب و آتش سوار بر قایق بر ساحل ناشناخته اروند پا می گذارند و پس از عبور از میدان آب و آتش برای پیشروی و تصرف مواضع دشمن وارد عمل می شوند. همزمان با شروع عملیات بارش باران افزایش چشمگیری می یابد که برای مانور تانک ها و نفربرهای زرهی دشمن ایجاد مشکل می کند .
در جبهه های عملیاتی رزمندگان در اکثر محورهای عملیاتی به استثنای چند محور، موفق به انهدام و پاکسازی خطوط اول دفاعی دشمن می گردند و همچنان در تعقیب افراد متواری دشمن به پیشروی و جستجو ادامه می دهند. برادران غواص با اینکه مسئولیت اصلی خویش را به خوبی به پایان رسانیده اند ولی با تعویض لباس غواصی همچنان به همراه گردان های پیاده در حرکتند. آشنایی آنان با منطقه مؤثر واقع شده است.
سردار شهید عنایت الله بازگیر که همراه با نیروی تحت امرش مأموریت اصلی خود را که شکستن خطوط مقدم دشمن و پاکسازی منطقه بوده را به پایان رسانیده، با اعلام سردار نبی رودکی فرماندهی لشکر 19فجر مبنی بر اینکه در یکی از محورها به علت وجود موانع زیاد و آتش پر هجم دشمن امکان پیشروی وجود ندارد و نیروهای عمل کننده تلفات زیادی را متحمل شده اند، مأموریت عبور از این خط و آزاد سازی محور را به عهده می گیرد و با سازماندهی مجدد گردان حضرت زینب (س) و به عهده گرفتن فرماندهی آن، عبور از سخت ترین محور را که مقاومت دشمن در مقابل رزمندگان آن را به یکی از محورهای بسیار حساس تبدیل کرده به عهده می گیرد. دشمن با استفاده از انواع سلاح نیمه سنگین مثل تیر بار و دوشکا و استقرار این ادوات بر روی ساختمان های مشرف به منطقه تعداد زیادی از رزمندگان را به شهادت رسانیده و یا زخمی کرده است. در این اوضاع، شهید بازگیر با درک صحیح از موقعیت منطقه و اینکه در صورت وارد عمل کردن گردان ،امکان از دست دادن تعداد زیادی از نیروها وجود دارد ،خود به اتفاق چند نفر از نیروهای زبده ازجمله آقای علیمردان روستاد از فرماندهان گروهان غواصی که با منطقه آشنایی بیشتری دارد، جهت از میان برداشتن موانع پیشرو وارد عمل می شوند، و با پیشروی در عمق محور و نزدیک شدن به ساختمان هائی که رزمندگان از آنجا مورد هدف قرار می گرفتند، در نزدیک ترین نقطه ممکن استقرار می یابند.
فرمانده گردان حضرت زینب(س) که تا کنون به همراه نیروهایش جنگیده و تا عمقی از خاک عراق به سختی نفوذ کرده ، با روحیه ای سرشار از تحور و شجاعت از دیگران سبقت می گیرد و دست به آرپی چی می برد و موشکی برای شکار تیر بار دشمن در قبضه می گذارد و با دلاوری مثال زدنی ماشه آرپیچی را می چکاند. با انهدام اولین سنگر دشمن صدای الله اکبر رزمندگان به هوا بلند می شود، بلافاصله برای شلیک دومین موشک آماده می شود لیکن فرماندهی که چنین دلسوز و فداکار در جلوی نیروهایش حرکت می کند، به ناگاه از ناحیه قلب مورد اصابت تیر مستقیم دشمن قرار گرفته و به دیار معبود می شتابد.
سردار شهید بازگیر از معدود فرماندهانی است که چنین فداکارانه جان خود را درطبق اخلاص گذاشته تانیروهایش به راحتی از محور عبور کنند.
شهادت او روحیه ای سرشار از خشم و اراده ای مصمم را در میان رزمندگان بوجود آورد و نیروها با عزمی راسخ به ادامه عملیات و پیشروی در محور عملیاتی پرداختند و گردان ها هر لحظه به خط الحاق نزدیک تر شده وموانع باقی مانده را از سر راه برداشتند .
سرانجام چند ساعت پس از شروع عملیات ،شهر فاو به تصرف رزمندگان اسلام در آمد و این درحالی بود که سرداران دلاوری همچون شهید بازگیر با ایثارو فداکاری و نثار خون خود موجبات این پیشروی و فتح عظیم را فراهم آوردند.
سردار شهید عنایت الله بازگیر در موقعیتی که می توانست نیروهای تحت امرش را از طریق بیسیم هدایت کند ،خود جلودار می شود و جان خود را فدا می کند تا نیروهایش با سلامت و اطمینان خاطر بیشتری به عملیات ادامه دهند.
فتح فاو مرهون جانفشانی و ایثار و اهداء خون دلاور مردانی همچون شهید بازگیر است که جهت تعقیب متجاوز و کوتاه کردن دست دشمن از امکان پرتاب موشک به شهرهای ایران، بالاترین و بهترین و گرانبهاترین کالا یعنی جان خود را نثار کردند تا ایران و ایرانی همچنان سربلند، سرافراز و پابرجا بماند.
نحوه شهادت از زبان آقای علیمردان روستاد از فرماندهان گروهان غواصی و همرزم شهید بازگیر:
پس از شروع عملیات والفجر 8 و پیشروی نیروها فرمانده یکی از گردان ها بنام گردان حضرت زینب (س) به شهادت می رسد و بنا به صلاحدید فرماندهی لشکر مسئولیت هدایت این گردان به عهده سردار شهید عنایت اله بازگیر گذاشته می شود . ایشان جهت پیشروی نیروها ابتدا به اتفاق تنی چند از نیروهایش و اینجانب ( روستاد) جهت خاموش کردن آتش پر حجم دشمن به جلو حرکت کردیم تا پس از برداشتن موانع، موجبات پیشروی سریع نیروها را فراهم کنیم. پس از گذشتن ازموانع و نزدیک شدن به ساختمان مشرف به منطقه، شهید بازگیر اولین آتش بار دشمن را بوسیله آر پی جی خاموش می نماید. دومین گلوله آرپی چی را جایگذاری و هدف گیری و اقدام به شلیک می کند و همانجا نشسته و از ما می خواهد به عملیات ادامه بدهیم، آتش های دشمن را یکی یکی خاموش می کردیم که متوجه فوران خون ازناحیه قلب شهید بازگیر شدیم و ..... بد جائی واقع شده بودیم. نیروهای دشمن قصد اسارت ما را داشتند چرا که باتوجه به تجهیزات شهید بازگیر ، متوجه شده بودند که ایشان از فرماندگان عملیات می باشند. شهید بازگیر اصرار می کرد که مرا بگذارید و عقب برگردید ولی این امر برای ما امکان پذیر نبود. لذا بصورت سینه خیز پیکر بیجان شهید بازگیر را به عقب منتقل و از افتادن پیکر ایشان به دست نیروهای عراقی جلوگیری کردیم.
آخرین جملات شهید این بود : امام امام امام را تنها نگذارید و سلام مرا به ایشان برسانید، دخترم را نگهداری کنید.
سرانجام با دیدن نیروهای کمکی آخرین رمق های سردار دلاور به پایان رسید و گریه و ناله یگان را فرا گرفت. نیروی گردان برای انتقام گرفتن از دشمن با تمام وجود به دشمن تاختند و محور عملیاتی با کمترین تلفات به تصرف در آمد.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده