علی حاجی‎زاده
دوشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۱۶
درِ آن خانه کسی نیست که بیدی بزند

تقدیم به همسران چشم انتظار شهدا

چشم می‎رفت که از پنجره دیدی بزند

شاید از ابرِ سیه برقِ نویدی بزند

سال‎ها رفت از آن لحظه که مجنون می‎رفت

تا برای درِ میخانه کلیدی بزند

چشمِ لیلا به درِ خانه سزاوار نبود

درِ آن خانه کسی نیست که بیدی بزند

قابِ یک پنجره از شیشه تهی بود و خدا

فکر می‎کرد در آن عکسِ شهیدی بزند

کفنی از سفرِ عشق به ده برمی‎گشت

چشم می‎رفت که از پنجره دیدی بزند

*

دیرسالی‎ست که قرآن به پناهی رفته

کاش ای کاش خدا حرفِ جدیدی بزند

مبعث و فطر و غدیر این همه تکرار بس است

کاش این جمعه‎ی نو عید سعیدی بزند


منبع: چشمه آیینه، گزیده شعر کنگره ایثار / به کوشش داریوش ذوالفقاری، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران، انتشارات مهر تابان 1395.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده