شهید بهمن دالاندار «5»
شهید «بهمن دالاندار» در وصیت خود می نویسد: « هدف من از رفتن به جبهه اين جهاد مقدس برای رضای خداوند بزرگ است. امروز اسلام نياز به خون دارد امروز می‌بايست درخت اسلام را با خون آبياری کنيم و آن را به مرحله نهايی خود برسانيم و...» متن کامل بخش پنجم وصیت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

شهادت در راه خدا شیرین است

به گزارش نوید شاهد فارس، شهید «بهمن دالاندار» 20 دی ماه 1343 در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. تحصيلات دوره ابتدايی را در مدرسه دهخدا و راهنمايی را در مدرسه فرصت با موفقیت پشت سرگذاشت. دوره دبیرستان را در مدرسه صحبت لاری رشته اقتصاد گذراند.سال 1360 راهی جبهه جنگ شد و در عملیات ثامن الائمه برای شکست حصر آبادان شرکت کرد. سال 1362 پس از قبولی وارد مرکز تربيت معلم لار شد و آموزش ابتدایی را آغاز کرد. شهید دالاندار سال 1363 به عنوان آرپی جی زن گردان کمیل عازم جبهه هورالهویزه شد. وی سرانجام 15 بهمن سال 1363 در عملیات بدر منطقه شرق دجله مفقود شد. پیکر پاکش پس از 10 سال تفحص و به خانه بازگشت.

متن وصیت «5» : شهادت در راه خدا شیرین است

بسم الله الرحمن الرحيم وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ." هدف من از رفتن به جبهه اين جهاد مقدس برای رضای خداوند بزرگ است. امروز اسلام نياز به خون دارد امروز می‌بايست درخت اسلام را با خون آبياری کنيم و آن را به مرحله نهايی خود برسانيم. "إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ." ما همه از خدائيم و به خدا باز می‌گرديم. پس چه شيرين است که در راه خدا نيز کشته شويم.

پيام من به ملت ايران اين است که همواره گوش به فرمان رهبر کبير انقلاب امام امت خمينی بت شکن باشيد و پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به مملکتتان آسيب نرسد و در همه حال به ياد خدا باشيد و کارهايتان فقط برای رضای خداوند باشد و تا آخرين قطره خون خود پشتيبان اسلام و امام و انقلاب باشيد که خداوند ياور شماست.

پيام من به خانواده‌ام اين است که من با رضا و رغبت خود به اين جهاد می‌روم و هيچ کس به جزء خدا مسئول خون من نيست. پدر و مادر عزيزم برادرانم و خواهرانم اگر لحظه‌ای رسيد که شهادت نصيب من شد هرگز برای من ناراحت نباشيد و هرگز قطره اشکی نريزيد و مفتخر باشيد که فرزندتان در اين راه شهيد شده است.

مادر هر چند که تو خواهی جان فرزندت را، ولی فرزندت در دلش است شوق رفتن را.
او که بر می‌داردش جان پاک فرزندت را، از خداست که به فرزندت آموخت شوق رفتن را.
فرزند تو که ندارد فرق با دگر فرزندی‌، هر دو از خاک‌اند و خواهند برگشت بر خاک.
هر چند که شيرين است جان فرزندت، پس بيا تا من بگويم که چه شيرين‌اند دگر فرزندان.

اکنون که شيرين و تلخ همه در به راهند، پس مشو مادر سد راه فرزندت را،

اکنون که فرزند تو باد گر فرزندان یک اند. پس مکن گريه بر سر خاک پاک فرزندت را. والسلام.

انتهای متن/

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده