«در هفته گذشته که در جبهه بودم یک گلوله توپ آمد و خورد به محلی که ما در آن جا بودیم و ۴ تا از بچه‌های ما شهید شدند و یک ترکش از توپ آمد و خورد به قلبم، ولی چقدر گناهکارم که شهید نشدم و هیچ اثری به من نکرد گویی من هنوز پالایش نشدم و ماندگارم.» در ادامه خاطره این شهید بزرگوار را از زبان دوستش در نوید شاهد بخوانید.

به گزارش نوید شاهد مازندران، شهید «صادق اسکندری خرم آبادی» دوم اسفند ۱۳۴۴، در شهرستان تنکابن به دنیا آمد. پدرش قربانعلی و مادرش محرم بانو نام داشت. تا مقطع متوسطه درس خواند. از طرف بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم بهمن‌ماه ۱۳۶۴، در فاو براثراصابت تیر به ران پا و شیمیایی شدن بدن، شهید شد. پیکرش در گلزار شهدای شهرستان تنکابن به خاک سپرده شد.

هنوز پالایش نشدم و ماندگارم


خاطرات شهید «صادق اسکندری خرم آبادی» از زبان برادرش:

شهید صادق بسیار ساده زیست و مرتب و تمیز بود و اهل نماز اول وقت و خواندن نماز جماعت بود. همیشه سعی می‌کرد که اسراف نکند و در آمد ناچیز خود را صرف کمک به تهیدستان می‌کرد. وی عاشق کوهنوردی بود و سعی می‌کرد با دوستانش به مسافرت و زیارت تمام امازاده‌ها برود.

به خوبی به خاطر دارم یک روز کنارم نشست و گفت: «در هفته گذشته که در جبهه بودم یک گلوله توپ آمد و خورد به محلی که ما در آن جا بودیم و ۴ تا از بچه‌های ما شهید شدند و یک ترکش از توپ آمد و خورد به قلبم، ولی چقدر گناهکارم که شهید نشدم و هیچ اثری به من نکرد...»

به گونه‌ایی ترکش به قلبش خورده بود که عکس امام را پاره کرد و قرآن یازده سوره‌ای که در جیبش بود در آن نفوذ کرد و مانع رسیدن به بدنش شد و صادق گفت: «هنوز پالایش نشدم و ماندگارم...»

از خصوصیات بارز شهید می توانم بگویم وی بسیار متواضع و فروتن بود، رعایت حقوق دیگران، انس با قرآن و عشق به اهل بیت(ع)، امانتداری و نظم و انضباط از ویژگی‌های دیگر این شهید بزرگوار بود.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده