چهارشنبه, ۰۶ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۱۳
در جامعه سنتي، با توجه به پيوند تنگاتنگ فضا، زمان و فرهنگ با مكان يا محل و سرزمين معين، نياز انسان به هويت و معنا به خوبي تأمين مي شد. در اين جوامع، قرار داشتن فرهنگ هاي خاص در چارچوب مرزهاي نفوذ ناپذير و فضايي بسته، اين امكان را براي آنها فراهم مي كرد تا به آساني هويت و معناي لازمه را براي افراد خود فراهم كنند، ولي فرآيند جهاني شدن با نفوذ پذير كردن مرزها و افزايش دادن برخوردهاي فرهنگي، آگاهي انسان ها را از عناصر فرهنگي ديگر، مانند هنجارها، ارزش ها، آداب و اديان بيشتر مي كند. اين فرآيند به واسطه عواملي مانند فرسايش و فروريزي مرزها، افزايش وابستگي متقابل ميان انسان ها، بازسازي فضا، زمان و مكان و ... نوعي بحران هويت و معنا در جوامع مختلف پديد مي آورد. اين بحران هويت و معنا در احساس ترديد و ناامني نمود پيدا مي- كند. كنار هم قرار گرفتن فرهنگ هاي خاص درون فضاي اجتماعي بسيار گسترده و پهناور و نسبي شدن حاصل از آن، دنيايي فارغ از اصول عام و مطلق پديد مي آورد و بنيادهاي هر گونه يقين و قطعيت معناساز را متزلزل مي كند و اين تزلزل در واقع تزلزل پايه هاي باور و ايمان است. در عين حال كه جهاني شدن هويت سازي سنتي را مخدوش و مختلف مي كند، امكانات و بسترهاي جديدي براي بازسازي هويت نيز فراهم مي كند. فرآيند جهاني شدن صرفاً بحران آفرين نيست، بلكه ابزارهايي هم براي گذار از بحران عرضه مي كند. در واقع، ديالكتيك جهاني شدن موجد فرصت و تهديد است. در عرصه هويت اين فرآيند از آن رو پديد آورندة امكان و فرصت است كه منابع و ابزارهاي لازم براي ساخت هويت را بسيار روز افزون مي كند.

چكيده
در جامعه سنتي، با توجه به پيوند تنگاتنگ فضا، زمان و فرهنگ با مكان يا محل و سرزمين معين، نياز انسان به هويت و معنا به خوبي تأمين مي شد. در اين جوامع، قرار داشتن فرهنگ هاي خاص در چارچوب مرزهاي نفوذ ناپذير و فضايي بسته، اين امكان را براي آنها فراهم مي كرد تا به آساني هويت و معناي لازمه را براي افراد خود فراهم كنند، ولي فرآيند جهاني شدن با نفوذ پذير كردن مرزها و افزايش دادن برخوردهاي فرهنگي، آگاهي انسان ها را از عناصر فرهنگي ديگر، مانند هنجارها، ارزش ها، آداب و اديان بيشتر مي كند. اين فرآيند به واسطه عواملي مانند فرسايش و فروريزي مرزها، افزايش وابستگي متقابل ميان انسان ها، بازسازي فضا، زمان و مكان و ... نوعي بحران هويت و معنا در جوامع مختلف پديد مي آورد. اين بحران هويت و معنا در احساس ترديد و ناامني نمود پيدا مي- كند. كنار هم قرار گرفتن فرهنگ هاي خاص درون فضاي اجتماعي بسيار گسترده و پهناور و نسبي شدن حاصل از آن، دنيايي فارغ از اصول عام و مطلق پديد مي آورد و بنيادهاي هر گونه يقين و قطعيت معناساز را متزلزل مي كند و اين تزلزل در واقع تزلزل پايه هاي باور و ايمان است.
در عين حال كه جهاني شدن هويت سازي سنتي را مخدوش و مختلف مي كند، امكانات و بسترهاي جديدي براي بازسازي هويت نيز فراهم مي كند. فرآيند جهاني شدن صرفاً بحران آفرين نيست، بلكه ابزارهايي هم براي گذار از بحران عرضه مي كند. در واقع، ديالكتيك جهاني شدن موجد فرصت و تهديد است. در عرصه هويت اين فرآيند از آن رو پديد آورندة امكان و فرصت است كه منابع و ابزارهاي لازم براي ساخت هويت را بسيار روز افزون مي كند.
در واقع، جهاني شدن با رها كردن امر اجتماعي از قيد و بندهاي مختلف، به ويژه سرزمين و دولت- ملت و عرصه انبوه منابع فرهنگي هويت، قابليت و امكان پايان هويت سازي را آشكار مي كند. شهادت يكي از مهمترين عناصر هويت ساز فرهنگ تشيع است كه كاركرد هويت بخشي خود را در طول زمان ها و ادوار مختلف تاريخي نشان داده و همواره بستري فراهم كرده است تا معنا و هويت به زندگي انسان ها باز گردد. حال در عصري كه جهاني شدن به عنوان واقعيتي غير قابل ترديد خود نمايي مي كند، بايد از طريق بهره گيري از بسترهاي جهاني شدن و نيز استفاده از ظرفيت هاي آن، گفتمان و فرهنگ شهادت را براي جهان تشنه معنا تبيين كرد و اين فرهنگ هويت ساز را فراتر از منطقه و ملت و زبان و قوم خاص گسترش داد.
با توجه به ديالكتيك جهاني شدن، سؤال اين است كه شهادت چه نقشي در عرصه فرهنگي جهان دارد؟ مفروض مقاله بر اين بنا شده است كه در صورت استفاده مطلوب از فرصت ها و بسترهاي حاصل از جهاني شدن و جهانشمول كردن پيام شهادت، كاركرد هويت بخشي آن معناي جديدي به انسان تشنه يقين و هويت خواهد بخشيد. اين مقاله بر اساس مطالعه توصيفي- تحليلي و با استفاده از روش كتابخانه اي و بهره گيري از منابع اينترنتي نگارش يافته است.

مقدمه:
جهاني شدن كه از آن به عنوان يكي از تحولات مهم عصر كنوني ياد مي شود ، به فرآيندي اشاره دارد كه در آن مرزهاي ملي در اثر وابستگي متقابل ، مبادلات بين المللي و گسترش تعاملات و پيوندهاي فراملي اهميت گذشته خود را از دست داده است. در واقع، به نظر مي رسد آنچه در ابتداي امر ، ما را به تحولي كه جهاني شدن نام گرفته، معطوف مي دارد ، اين نكته است كه امروزه بسياري از موضوع هايي كه قبل از اين در سطح ملي يا منطقه اي جريان داشتند، برد جهاني پيدا كرده اند و از اين رو، فرهنگ نيز مانند اقتصاد و سياست به گونه اي چشمگير در قالب جريانهاي جهاني قرار مي گيرد و به دنبال آن ارزشهاي فرهنگي نيز در عصر دهكده جهاني مشمول قاعده جهاني شدن شده است. اين فرهنگ جهاني با خود نوعي هويت و ارزشهايي را به همراه مي آورد كه گاه در تضاد با هويت هاي ملي جوامع مختلف است و اين تضاد باعث ايجاد آنومي ، اضطراب و پريشاني هويتهاي ملي مي گردد. لذا براي برون رفت از اين آثار سوء بايد رهيافتي ارائه گردد تا با ارائه آن ضمن كاهش آثار مخرب جهاني شدن ، گفتمان بديل و رقيبي را براي گفتمانهاي هويت ساز عرصه جهاني عرضه كند. گفتمان ايثار و شهادت در اين مقاله چنين نقش هويت سازي را مي تواند ايفا كند، چنانچه از فرصتهايي كه جهاني شدن در اختيار همه قرار خواهد داد، به طور مطلوب استفاده شود.
جهاني شدن و تعاريف آن
در زبان انگليسي ، واژه گلوبال Global به سه معني به كار برده مي شود:
1- گرد مثل توپ يا كره ؛ 2- عام ، كلي و جهانشمول ؛ 3- مقوله هاي مربوطه به اين جهان يا سراسر زمين. البته، كلمه گلوبال هم به معناي لازم و هم به معناي متعدي به كار برده مي شود. بر همين مبناست كه نويسندگان آثار جهاني شدن ، اين واژه را كه اسم مصدر (to globalize) است، هم به معناي جهاني شدن يا جهانشمول شدن در معناي لازم استعمال مي كنند و هم به معناي جهاني سازي يا يكپارچه كردن كه متعدي است به كار مي برند (اصغري ، 1383: 69) .
فرهنگ علوم سياسي جهاني شدن را براي توصيف مرحله بين المللي شدن ارتباطات، چه از طريق وسايل ارتباط جمعي و چه از طريق مبادله كالاها و انوع پيام ها و گردش انسان ها به كار مي برد (آقابخشي ، 1376: 137).
تعريف جهاني شدن از منظر انديشمندان
«ديويد هلد» معتقد است جهان گرايي متضمن تغيير شكل در فضاي سازمان انساني و فعاليت و اقدام فرا قاره اي يا الگوهاي بين منطقه اي ، تعامل و اعمال قدرت است (تاجيك ، 1380: 310) .
«مك لوهان» جهاني شدن را شكل گيري شبكه اي مي داند كه در چارچوب آن، اجتماعاتي كه بيش از آن در كره خاكي دور افتاده و منزوي بودند، بر پايه وابستگي متقابل و وحدت جهاني ادغام مي شوند (اصغري ، 1383: 11) .
«آنتوني گيدنز» جهاني شدن را به عنوان تشديد روابط اجتماعي جهان تعريف مي كند؛ همان روابطي كه موقعيت هاي مكاني دور از هم را چنان به هم پيوند مي دهد كه هر رويداد محلي ، تحت تأثير رويدادهاي ديگري كه كيلومترها با آن فاصله دارند، شكل مي گيرد و برعكس (گيدنز ، 1377: 77) «كيت نش» در تعريف جهاني شدن آن را در بردارنده جريان كالاها ، سرمايه ، انسان ، اطلاعات ، عقايد ، انديشه ها و خطرات بين مرزهاي ملي مي داند كه با ظهور شبكه هاي اجتماعي و نهادهاي سياسي كه دولت – ملت را محدود مي كنند، توأم شده است (نش ، 1380: 71) .
«ساموئل هانتينگتون» مي گويد: منظور از جهاني شدن ، نزديك شدن باورها ، آگاهي ها ، رفتارها و نهادهاي مشتركي است كه انسان ها در سراسر جهان دارند(هانتينگتون ، 1378: 87) .
«يان كلارك» اظهار مي دارد كه جهاني شدن از منظر ديدگاه واقع گرايي، متضمن دگرگوني فرآيندهاي روابط بين الملل با كاهش پيوسته ابعاد قدرت و امنيت آن خواهد بود (كلارك ، 1382: 20) .

ج- جهاني شدن فرهنگ
جهاني شدن فرهنگ عبارت است از شكل گيري و گسترش فرهنگي خاص در عرصه جهاني. اين فرآيند موجي از همگوني فرهنگي را در جهان پديد مي آورد و همه خاص هاي فرهنگي را به چالش مي طلبد. فرآيندهاي جهاني شدن در عين حال كه اقتصادي جهاني و جامعه اي فراملي پديد مي آورد ، فرهنگ جهاني را نيز شامل مي شود،گرچه عده اي از انديشمندان با اين نظرات مخالفت كرده ، عقيده دارند كه جهاني شدن به معناي گرايش روز افزون به سوي يك فرهنگ جهاني يكپارچه واحد نيست. استدلال جهاني شدن فرهنگي، اين است كه امروزه به واسطه رسانه هاي ارتباط جمعي ، جريان مهاجرت انسان ها ، توريسم و.. به هم پيوستگي فرهنگي فزاينده اي در سراسر جهان به وجود آمده است. جريان هاي فرهنگي جهاني مي توانند به فهم ما از جهان به عنوان يك مكان واحد كمك كنند. همچنين ممكن است اين جريان ها درك هاي جديدي از فرهنگ مليت ، مفهوم خود در جهان، چيستي يك فرد خارجي ، چيستي يك شهروند ، چگونگي مشاركت سياسي مردم و بسياري از ديگر جنبه هاي زندگي اجتماعي ايجاد كنند. بر اين اساس، جهاني شدن فرهنگ به نوعي مسير تناقض نمايي را طي مي كند. اين جريان از سويي سبب ايجاد نوعي فرهنگ جهاني بر فراز فرهنگ هاي ملي و بومي خواهد شد و از سوي ديگر، به فرهنگ هاي بومي به واسطه رشد و گسترش رسانه ها و وسايل ارتباط جمعي رشد و بالندگي
مي دهد(نش ، 1380: 77) .
در جهت شناسايي و چگونگي برخورد با جهاني شدن، دو ديدگاه متضاد و متفاوت وجود دارد: ديدگاه اول بر آن است كه جهاني شدن نوعي پروژه تحميلي است كه از ناحيه غرب بر ديگر مناطق جهان صادر مي شود. اينان جهاني شدن را جهاني سازي (پروژه جهاني سازي) تعبير مي كنند. آن ها در پشت پرده حوادث جهاني دست هاي پيدا و پنهان جوامع غرب و بخصوص آمريكا را مي بينند و تعمدي را در مسير حركت تغييرات جهان به سمت دلخواه غرب مي يابند. در مقابل ديدگاه فوق ، عده اي جهاني شدن را پروسه اي مي دانند كه در جهان به راه افتاده و سبب تغييراتي گسترده شده است. اين عده روند تحولات فعلي را به عنوان ادامه تحولات كلان تاريخ بشري در نظر مي گيرند و اذعان مي كنند كه جوامع در حال گذار از مراحل تحول هستند. آنها خاطرنشان مي كنند كه اين تحولات گسترده تر از آن است كه بتوان آن را دستاورد يك گروه خاص قلمداد كرد (رجايي ، 1382: 12). مع الوصف، جهاني شدن كه جهاني شدن فرهنگي جزء اصلي آن به شمار مي آيد، نوعي فرآيند و تحول ديالكتيكي را سبب مي شود. در واقع، با فروريزي فزايندة مرزهاي سياسي و فرهنگي و ادغام روزافزون جوامع در جامعه اي جهاني ، در عين حال كه فرهنگ هاي خاص گوناگون به يكديگر نزديك مي شوند و فرهنگ هايي عام شكل مي گيرند ، توسل به عناصر هويت بخش خاص فرهنگي هم تشديد مي شود؛ مثلاً جهاني شدن با پديد آوردن آگاهي جهاني ، جنبه هاي عام فرهنگ هاي خاص ديني را كه معطوف به شرايط و مسائل جهاني هستند، تقويت مي كند، ولي از سوي ديگر انواعي از بنيادگرايي هاي فرهنگي را هم تقويت مي كند. اين فرآيند در عين حال كه با نوعي همگون سازي فرهنگي همراه است و فرهنگي واحد را بر جامعه جهاني حاكم مي كند ، بسترها و امكان هاي فراواني را هم براي همزيستي ، تبادل ، آميزش و تعالي فرهنگي و همچنين خاص گرايي هاي گوناگون فرهنگي فراهم مي كند (گل محمدي ، 1381 : 121) .

مفهوم شهادت و شهيد
كلمه شهادت از ريشه (ش ه د) به دو معناي ديدن ، نظارت و گواهي ظاهري (به وسيلة حواس) و باطني (به وسيله دل و درون) به كار مي رود. اين اصطلاح معادل واژه Martyrdom به معني لفظي (گواهي ، نظاره) و اسم فاعل آن Marty به معني شاهد، ناظر و گواه است كه تقريباً معادل شهيد در فرهنگ اسلامي است.
در دايره المعارف Modern Islamic word واژه شهيد در لغت به معناي گواه آمده است(كرماني ، 1381: 7) .
در فرهنگ علوم سياسي شهادت( Martyrdom) به معناي كشته شدن در راه عقيده آمده است و اشاره دارد كه شهادت دو ركن دارد: يكي اينكه در راه خدا باشد و ديگر اين كه آگاهانه صورت گرفته باشد ( آقا بخشي، افشاري راد، 1383: 400) .

شهادت مفهومي عام و خاص
شهادت كه ” اصطلاحي است اسلامي“ عمري به درازاي عمر بشر دارد و كم وبيش در همه جوامع وبه اشكال مختلف تجلي يافته است، زيرا بشر هميشه و در همه حال به وجود افرادي نياز داشته است تا در شرايط سخت و دشوار زندگي، و نيز در شب هاي طولاني و بلند ستم يار و مددكار وي باشند. فرد يا افرادي كه با هديه كردن خون، زندگي تيره و وحشتناك آنان را مبدل به شادي و سرسبزي كنند.
اسطوره هايي كه با رفتار و كردار وگفتاري متفاوت و گاهي مجرد و انتزاعي، از خود الگويي ساخته كه تا جهان باقي است، از آنها به عنوان پشتوانه هاي مستقيم تاريخ يك ملت ياد خواهد شد. بنابراين، شهادت مفهومي است كه از جهاتي عام و جهانشمول است و آن را در فرهنگهاي ديگر مي توان يافت و اختصاص به مكتب يا دين خاصي ندارد، چنان كه در مسيحيت نيز اين مفهوم را مي توان يافت. مفهوم شهادت در مسيحيت ابتدا به وسيله حواريون در مورد عيسي (ع) به كار گرفته مي شد ، و سپس اين كلمه براي كساني كه مرگ داوطلبانه را بر ترك دين و ايمان خود ترجيح مي دادند، به كار گرفته مي شد.
تاريخ بزرگداشت شهداي مسيحيت به قرن دوم ميلادي بر مي گردد . آرامگاه شهدا از احترام خاص برخوردار بود و محل دعا و نيايش گرديد و با زياد شدن تعداد شهدا در مسيحيت ،فرهنگ و ادبيات شهادت در مسيحيت به وجود آمد و حتي نوعي شكل شهيد پرستي در مسيحيت رواج يافت. در اين مذهب، روز شهادت شهدا را روز تولد آنها تلقي مي كنند و اين نظر كه شهدا زنده و براي هميشه جاودانه اند، در مسيحيت نيز ديده مي شود.
در مذهب يهود نيز مفهوم شهادت را مي توان يافت . در يهوديت عهد تورات و پس از آن شهادت عملي مبتني بر تقوا و مقاومت در برابر شيطان تلقي مي شد. هدف از شهادت در اين دين، تكامل و تقويت مباني اخلاقي و معنوي مردم و جامعه بود.
شهادت طلبي حبيب نجار كه به مؤمن آل ياسين معروف است و نيز شهادت گروه زيادي از پيامبران تبليغي كه در پي تحقق آرمانهاي واقعي دين يهود بودند، نمونه هايي از آن است (شاعري ، 2381: 21) .
توصيه به كشته شدن به خاطر عشق ((يهوه)) در اين دين نيز در راستاي همين امر است كه باعث خوشبختي بزرگ در يهوديت مي شود (لپ ، 1375: 112) .
شهادت در آيين هندو نيز جايگاه رفيعي دارد. چنان كه مردن به هنگام اداي مسؤوليت را عين حيات مي دانند و راههاي متكي بر عشق رهايي بخش ،ايثار و از خود گذشتگي ، امري گريزناپذير است. در معرفت مقدس و يا سرسپردگي مقدس ، فرد مي تواند در حالي كه هنوز در اين جهان زنده است، در آن فاني شود و براي مرگ جسم خاكي نبايد غمگين باشد،بلكه بايد در راه مسؤوليت هاي ديني و اخلاقي ايثار كرد و مرگ حياتبخش داشت(چايدتر ، 1380: 172) .
در آيين بودا نيز از فرهنگ شهادت استقبال مي شود و خوب مردن را باعث جاودانگي و تعالي مي داند و رزمندگان با ايثار جان خود در قربانگاه خداوند مورد رحمت او قرار مي گيرند (همان: 266) .
در آيين زرتشت كشته شدن انسانها در راه حقيقت و فضيلت با انگيزه مذهبي توجيه مي شد، چنان كه كيومرث و سيامك توسط سروش ايزدي از تصميم اهريمن به نبرد آگاه مي شوند و به مقابله بر مي خيزند و در جنگ سيامك به شهادت مي رسند (شاعري ، 1381: 25).حتي بسياري از انبيا نيز خون خود را در راه مكتب خود ريختند و به شهادت رسيدند،چنان كه امام خميني (ره)فرمودند: "انبيا و اوليا خونشان را براي حفظ مكتبشان دادند(امام خميني،197:1375) .
همان گونه كه ذكر شد، مفهوم شهادت جهانشمول ، عام بوده، در همه اديان و مكاتب مي توان آن را يافت، اما در اثر غلبه گفتمانهاي اومانيستي وفايده گرا اين مفهوم متعالي به حاشيه رفته ، مطرود فرهنگ جهاني شدن شد. دنياي مدرن با خرد خود بنياد خود غيريت را به حاشيه رانده ، مشروعيت خود را با طرد گفتماني هاي ديگر مي جست، در حالي كه تلاش براي برتر جلوه دادن فلسفه مادي و حذف غيريت ها نتيجه اي جز به چالش كشيده شدن مشروعيت ساختگي وسر بر آوردن نظامهاي معنادار نداشت (حقيقي، 1379: 53) .

مفهوم خاص شهادت در تشيع:
تشيع مكتبي است كه حركت، جنبش، تلاش، جهاد و ايثار را براي تحقق بخشيدن به حاكميت قوانين الهي مي طلبد، چنان كه در طول تاريخ تحقق عيني اين حركت و تلاش و جهاد به شكل هاي گوناگون به ثبوت رسيده است. موضوع كربلا ومظلوميت امام حسين (ع) و اهل بيتشان و شهادت ديگر ائمه اطهار وبزرگان مكتب براي تشيع به يك رمز وشعار وهويت خاص تبديل گشته و جزءلاينفك تعليمات اين مكتب است. اين فرهنگ با هويت قدسي خود، توانايي سرشاري رادر متأثر ساختن نهادهاي اجتماعي وساختارهاي سياسي به انضمام بافت فرهنگي جامعه را داراست و هيچ فرهنگي تا اين حد مفهوم شهادت با آن عجين نشده است و اين به معناي خاص بودن مفهوم شهادت در مكتب تشيع است.
امام خميني دراين رابطه مي فرمايند:"براي تحصيل هرحقي البته فداكاري لازم است .مذهب تشيع،مذهب فداكاري بوده است"(امام خميني،197:1375).اين گفتمان امام كه درحقيقت نماينده گفتمان خاص گرايانه تشيع است، درتقابل با گفتمان جهاني شدن قرار دارد و درپي به متن آوردن معناگرايي است كه در اثر فرهنگ جهاني شده به حاشيه رفته است.
امروزه، در جهاني بسيار فشرده كه به اندازه يك دهكده كوچك شده است ، فرهنگ عام و جهاني در حال شكل گيري است كه از نشانه هاي آن رواج فرهنگ مادي و سكولار و افول فرهنگهاي معنوي و ايثارگرانه است.
در انديشه غرب، خدا با سياست نمي تواند عجين شود و حتي به اعتبار گفته ماركس ، دين افيون ملتها تلقي مي گردد. در اين انديشه دوران حضور دين در عرصه سياست سپري شده ، دين چيزي براي ارائه به دنياي مدرن ندارد، در حالي كه در گفتمان خاص گرايانه تشيع ، دين دريچه اي جديد به روي صاحبان انديشه و سياست است. تفكر سياست ديني و دين سياسي، الگوي جديدي بود كه در دوران معاصر ضمن تقابل و تضاد با گفتمان مدرنيته ، در پي آن بود كه خود را به عنوان گفتمان برتر در دوران پسا مدرن معرفي كند(محمدي ،1385:510 ).
لذا بايد رهيافتي ترسيم شود كه ضمن عرضه گفتمان ايثار محور آثار مخرب گفتمان جهاني شدن را به حداقل برساند.

گفتمان هاي هويت ساز و جهاني شدن:
در زمانة ما ، ((جهاني شدن)) در قالب فرآيند فشردگي فزايندة زمان و فضا تجلي يافته است كه از رهگذر آن هويت هاي متمايز ؛ به نوعي همگوني فراخوانده مي شوند. فرآيند جهاني شدن ، از يك سو ، ثبات ، همگوني و يكپارچگي را بر هم زده ، جامعه را به فضايي نفوذپذير و پاره پاره تبديل كرده است و از جانب ديگر ، در برگيرندة نزديكي ، ارتباط فزاينده و وابستگي متقابل ميان انسان ها ، گروه ها و جوامع مختلف ، افزون شدن آگاهي انسان ها و زمينه ساز فراگيرتر شدن فرهنگ ها و هويت هاست.
بنابراين ، جهاني شدن نوعي فرآيند و تحول ديالكتيكي را سبب مي شود. با فروريزي فزايندة مرزهاي سياسي و فرهنگي و ادغام روزافزون جوامع در جامعة جهاني ، در عين حال كه فرهنگ هاي خاص گوناگون به يكديگر نزديك مي شوند و فرهنگ هايي عام نيز شكل مي گيرند ، توسل به عناصر هويت بخش خاص فرهنگي هم تشديد مي شود.
با دگرگون شدن شرايط و چارچوب سنتي هويت سازي و تضعيف و تخريب عوامل و منابع سنتي هويت ، فرآيند هويت سازي در جهان كنوني دشوار مي شود. با نفوذپذير شدن و فرو ريختن فزايندة مرزها ، فضاي امن و خلوت فرهنگ ها نيز از بين مي رود و در فضاي بسيار فراخ زندگي اجتماعي ، فرهنگ هاي مختلف به آساني گسترش و جريان مي يابند ؛ بنابراين همة حوزه هاي استحفاظي در هم مي ريزند و هر فرهنگي به ناچار در فضايي قرار مي گيرد كه عرصة حضور و ابراز وجود فرهنگ هاي ديگر هم مي شود. به واسطة همين سرزمين زدايي ، پيوندهاي فرهنگ با مكان تضعيف مي شود و نظام هاي معنايي از لنگرگاه هاي محلي خود آزاد مي شوند (تاجيك ، 1384: 33) .
در فضاي اين بيقراري و بحران كه از افول يك گفتمان مسلط و عينيت يافته ناشي شده است ، غلبه وعينيت يابي گفتمان هاي جديد ، شرايطي را مي طلبد. براي آنكه يك اسطوره يا گفتمان به افق تصوري جامعه و يا گفتمان مسلط تبديل شود ، شرايطي لازم است. پيروزي و غلبه يك گفتمان ، محصول قابليت دسترسي آن است؛ يعني در دسترس بودن در زمينه و موقعيتي كه هيچ گفتمان ديگري خود را به عنوان جايگزين واقعي هژمونيك نشان نمي دهد.بنابراين، در دسترس بودن مي تواند زمينة پيروزي يك گفتمان خاص را فراهم كند و آن را به افق تصوري جامعه تبديل نمايد. دليل اين امر آن است كه هيچ مقياس مشتركي ميان محتواي بيقراري هاي موجود و اسطوره اي كه آن را بازنمايي مي كند، وجود ندارد و صرف اين واقعيت كه اين گفتمان خود را به عنوان نوع آرماني و كامل جلوه مي دهد ، كافي است تا زمينه پذيرش آن را فراهم كند. در شرايط بحراني ، كنشگران اجتماعي كه اينك از روابط هژمونيك قدرت رها شده اند ، براي وضعيت بديل به يكي از گفتمان هاي نوظهوري كه در دسترس آنها قرار دارد ، گرايش يافته ، زمينة برتري و تفوق آن را فراهم مي آورند. گفتمان هايي كه در دسترس قرار مي گيرند،يا جزء گفتمان هاي سركوب شده پيشين هستند، يا گفتمان هاي جديدي هستند كه خارج از عرصة سياسي پيشين آن جامعه وارد آن شده و خود را در دسترس بازيگران و كنشگران سياسي جامعه قرار داده اند. گفتمان ايثارگري و شهادت طلبي در جهان اسلام جزو گفتمان هاي سركوب شده و به حاشيه رانده شده است كه با بحران گفتمان مسلط ، دوباره در دسترس قرار گرفته است (لك ، 1386: 68) .

گفتمان هويت ساز شهادت در عصر جهاني شدن:
از نظر لغوي ، واژه هويت معادل Identity است كه از Identitias مشتق مي شود و دو معناي تداوم و تمايز را مي رساند. گرچه اين دو معنا متضاد به نظر مي آيند ، اما در اصل به دو جنبة اصلي و مكمل هويت معطوف هستند. بر اين پايه ، هويت را مي توان به احساس تداوم و پيوستاري ، بي مانندي يا متمايز بودن از ديگران مربوط دانست. به عبارتي ، هويت داشتن؛ يعني احساس تمايز ، تداوم استقلال شخصي داشتن ، يا فرد احساس كند همان است كه بوده و ديگران نيستند (Jacobsen, 1998:9) .

بازسازي هويت:
نكات بيان شده دلالت بر اين دارند كه هويت با بهره گيري از عناصر و مصالح معيني ساخته مي شود. به عبارتي، گفتمان هاي هژمونيك هويت ساز با تركيب و دستكاري عناصر و مصالح مختلف ساخت و بازسازي هويت را عهده دار مي شوند. هر چند تركيب و اهميت اين گونه عناصر با هم متفاوت است، به طور كلي مي توان فرهنگ- به معناي كلي آن- و تاريخ را از مهمترين عناصر ساخت و بازسازي هويت به شمار آورد.
رمز آگاهي از امر هويت سازي و هويت باني، در گرو توجه به دو وجه (تمايز و تداوم) هويت است. در واقع ، اگر هستة هويت عبارت باشد از احساس تمايز و تداوم ، كه به واسطة تعلق به گروهي از مردم تأمين مي شود ، هويت سازي و هويت باني هم عبارت از ايجاد احساس و تمايز و تداوم در افراد جامعه اي معين است. پس ، ساخت و حفظ هويت چيزي جز تمايزآفريني يا مرزسازي و تداوم بخشي يا تاريخ سازي نيست و منظور از كار ويژه هاي هويت سازي و هويت باني هم همين است( Greenfeld,2000:35). دو وجه هويت پيوندي ناگسستني با يكديگر دارند ، اما براي درك بهتر و آسانتر اين پديده ، وجوه نامبرده به صورت جداگانه بررسي مي شود.

1.تمايز آفريني يا مرزسازي:
تمايز آفريني يا مرزسازي ، در برگيرنده نوعي انفكاك اجتماعي و همچنين نوعي سلسله مراتب است ، يعني مرز هويتي ، افزون بر انفكاك ، بر فروتري و فراتري نيز دلالت دارد. قرار گرفتن در اين يا آن سوي مرز به معناي جدايي و تمايز صرف نيست ، بلكه به معناي تصرف جايگاه برتر يا فروتر هم هست. هنگامي كه ميان خود و ديگري مرز مي كشيم ، مي خواهيم به صورت ضمني يا آشكار ، جايگاه برتري را هم به خود اختصاص دهيم، يا دست كم، جايگاه فروتري را به خود اختصاص ندهيم. به بيان ديگر ، جايگاه يا مرتبة انسان هايي كه در آن سوي مرز هويتي قرار مي گيرند ، اگر پايين تر از جايگاه يا مرتبة ما نباشد، بالاتر نيست (Eller,1999:43) .
هويت اگر در برگيرنده چنين عناصري نباشد ، نمي تواند نياز رواني انسان ها را به خوبي تأمين كند.
از طرفي، فرهنگ مسلط منبعث از جهاني شدن گرچه در حوزه مادي دستاوردهايي براي بشريت داشته ، اما در حوزه معنا و هويت سازي توان توجيه رفتارهاي ايثارگرانه ، دگرخواهانه وهويت ساز را ندارد. فايده گرايي كه به عنوان نگرش مسلط اين فرهنگ حساب منطقي سود و زيان مادي خود را مي كند، معتقد است، مردم در اهداف مشترك گروهي شركت نخواهند كرد، مگر آنكه رفاه شخصي خود را افزايش دهند و اصولاً افراد عاقل و پيرو منافع شخصي در يك حركت جمعي شركت نخواهند كرد ( محمودي ، 1385: 315)، در حالي كه در فرهنگ شهادت، قداست ماوراء مادي، ايده آلهاي مقدسي براي انسان ترسيم مي كند كه به آن شان مكتب و ايدئولوژي مي بخشد و آنگاه شهادت وسيله اي مي شود براي سلامت، حيات، حركت ، ايمان و عزت تاريخ ( شريعتي، 1360: 235) .
اين عمل آگاهانه و هويت ساز حيات و زندگي برتر و مقدس تر و عظيم تري را مي نماياند. منطق شهيد دميدن روح به اندام مرده از ارزشهاي انساني و هويت بخش است. سوختن و روشن كردن و حل شدن و جذب شدن در جامعه براي احياي جامعه است . در دنياي مدرن جهاني شده، كه عقلانيت را در چارچوب مباني هستي شناسي و معرفت شناسي سكولار خود و در محدوده آرمانهاي دنيوي به كار مي برد، توجيه رفتار شهادت طلبي امكان پذير نيست، چنان كه «دوركيم» در تقسيم خود از اقسام خودكشي شهادت را از نوع خودكشي دگرخواهانه دانسته كه در اثر غلبه وجدان اجتماعي بر وجدان فردي پديد مي آيد. او وجدان اجتماعي را كه به واقعيت عيني جامعه نسبت مي دهد، امري مي داند كه با قدرت قاهر بر افراد حكم مي راند. وي اين رفتار را داري توجيه عقلاني نمي داند (پارسانيا، 1387: 2) .
اصولاً ايثار و از خود گذشتن چيزي نيست كه در فرهنگ غرب وجود نداشته باشد، اما اين رفتارها توجيه عقلاني نمي شوند. به همين علت، وجود آن را يا به غلبه امري ديگر بر ذهن وادراك آدمي نسبت مي دهند، يا به ابعاد احساسي وجود انسان؛ در حالي كه در انديشه شيعي جغرافياي رفتار انسان دنيوي و سكولار نيست، بلكه مبتني بر وحدانيت و خداپرستي است و شهادت انتخابي آگاهانه و هدفمند است واين تمايز جدي و برتري اساسي فرهنگ شهادت را بر فرهنگ مدرن جهاني شده مي رساند ( همان، 4).
مبرهن است كه در فرهنگ شيعي ، شهادت به عنوان نقطه تمايز بخش با بسياري از فرهنگها خود نمايي مي كند و اين مفهوم را داراي تفوق و برتري نسبت به مفاهيم مادي موجود در فرآيند جهاني شدن معرفي مي كند.

2. تداوم سازي:
به همان اندازه كه متمايز بودن (از ديگران) براي تأمين نياز هويتي افراد و گروه ها لازم است ، احساس تداوم يا پيوستاري زماني هم لازمة تأمين چنين نيازي به شمار مي آيد. در واقع ، از آنجا كه هويت داشتن به معناي داشتن توام احساس تمايز و تداوم است ، باز توليد مرز و تمايز بايد با باز توليد احساس تداوم همراه باشد. هويت نه تنها بايد نياز رواني انسان ها به متمايز و حتي برتر بودن از ديگران را تأمين كند ، بلكه بايد نوعي حس تداوم هم در آنها به وجود آورد. پس وجه ديگر ساخت و حفظ هويت، ايجاد احساس ثبات و تداوم است كه پيوندها ، همپوشي ها و همساني هاي گريزناپذيري با وجه نخست آن دارد.
از لحاظ رواني، حس تداوم با زمان پيوند مي خورد. هنگامي اين نياز هويتي شخص تأمين مي شود كه شخص احساس كند، علي رغم دگرگوني هاي محيطي و رشد فردي ، ماهيت ثابتي داشته و همان است كه بوده است . در واقع ، وحدت فرد به وحدت زمان بستگي دارد و هويت داشتن يك ملت هم از وجهي به معناي احساس تداوم زماني است ؛ بنابراين، متوليان هويت بايد اين احساس را در اعضاي جامعه به وجود آورند كه ملتي كه عضوي از آن هستند ، علي رغم دگرگوني ها و تحولات پرفراز و نشيب ، ماهيتاً دگرگون نشده و همان است كه ده ها و صدها و حتي هزارها سال پيش بوده است. (Mckinney,1996:411) تازماني كه جريان هايي در تاريخ حضور دارند تا هويتهاي بيگانه را بر انسانها تحميل كنند، عناصر هويت بخشي چون شهادت اين روند را تعديل كرده، تداوم هويت معنا دار را امكان پذير مي سازند و اين به مفهوم كاركرد تداوم سازي شهادت است.
انگيزه شهادت طلبي و حضور در صحنه حق و باطل در جريان يك حركت تاريخي است و از هابيل شروع شده و در طول تاريخ استمرار خواهد داشت، چرا كه دفاع از حق و مبارزه با باطل و قرار گرفتن در مسير حركت انبياء و شهدا و صالحين و فداكاري و جانبازي در ابعاد اساسي حيات انساني از اهداف شهادت است ( شاعري، 1381: 116).
شهادت در بستر تاريخ تشيع واجد خصوصيت تداوم سازي بوده است و اصولاً فرهنگ شيعي همواره با شهادت قرين بوده ؛ به گونه اي كه شهداي مكتب تشيع از زمان ائمه اطهار (ع) تاكنون كاركرد تداوم سازي را به نحو مطلوب ايفا كرده اند. با اين وصف، امروزه به علت فرآيند جهاني شدن،هويت سازي يا همان ساختن احساس تمايزوتداوم، زماني داراي بردجهاني خواهد شد كه درقالب مجاري ارتباطي جهاني ساري وجاري گردد.

استفاده از مجاري ارتباطي جهاني شدن:
شبكه هاي ارتباطي جهاني و حوزة عمومي مجازي ناشي از آن ممكن است در خدمت ايجاد و تقويت خود آگاهي هويتي بديل نيز قرار گيرند. با بهره برداري از اين شبكة ارتباطي مي توان خودآگاهي هويتي را ايجاد يا خودآگاهي هاي موجود را تقويت كرد. اين كار با انتشار اطلاعات معيني در اين حوزة مجازي صورت مي گيرد كه ممكن است به ايجاد و يا تقويت خودآگاهي هويتي بينجامد.
بدين ترتيب، مي بينيم كه فرآيند جهاني شدن ، از طريق يك شبكه ارتباطي جهان گستر و يك حوزة عمومي مجاري ناشي از آن ، فضاها و امكان هاي جديدي براي نقد تعريف رسمي از هويت و بازتعريف آن و ايجاد و تقويت خودآگاهي هويتي بديل فراهم مي كند(Guibernau, 2001: 259) .
در شرايط كنوني، فرهنگ شهادت بيش از هر اقدامي نيازمند تلاش براي يافتن جايگاه و منزلتي است كه بتواند خود را به عنوان موجد و معمار هويت معنابخش در عرصة جهاني بيان كند و اين اتفاق نخواهد افتاد مگر با استفاده از ساز و كارها و فرصتهايي كه جهاني شدن در اختيار فرهنگها قرار مي دهد.

نتيجه گيري:
همان گونه كه اشاره شد، فرآيند جهاني شدن ، فرآيندي ديالكتيك است و در عين داشتن تهديد براي هويت ها ، موجد فرصتهايي هم براي بازسازي و تقويت هويتهاي خاص است. جهاني شدن با ايجاد بسترها و امكانات و كانالهاي ارتباطي جديد ، ابزارهاي لازم براي ساخت هويت را بسيار روز افزون مي كند . فرهنگ شهادت به عنوان مفهومي جهانشمول كه در بسياري از مكاتب و عقايد ديده مي شود، در فرهنگ تشيع ، حضور پررنگ تري دارد. اين فرهنگ در طول تاريخ شيعي كاركرد هويت بخشي خود را اثبات كرده است. حال با توجه به فرآيند جهاني شدن، خطر به حاشيه رفتن اين فرهنگ وجود دارد . از طرف ديگر اين فرهنگ مي تواند با ارائه خود به عنوان گفتماني هويت بخش و معنا گرا، با استفاده از فرصتهاي جهاني شدن ، خود را به عنوان آلترناتيو فرهنگها و گفتمانهاي مادي معرفي كرده ، هويت هاي انسانهايي را كه در اثر عوارض جهاني شدن به حاشيه رفته اند بازسازي كند.

منابع و مآخذ
1-آقابخشي ، علي. (1376) . فرهنگ علوم سياسي، چاپ سوم، تهران: مركز اطلاعات و مدارك علمي.
2-آقا بخشي، علي؛ افشاري راد، مينو.(1383). فرهنگ علوم سياسي، ويرايش ششم، تهران: نشر چاپار.
3-اصغري، محمود. (1383). نگاهي به چيستي پديده جهاني شدن، دو ماهنامه انديشه حوزه ، سال هشتم ، شماره ششم،خرداد و تير.
4-امام خميني،روح اله.(1375).تبيان،ايثار و شهادت درمكتب امام خميني،تهران: موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني.
5-پارسا، حميد.(1383). كنش هاي ايثار گرايانه و نظام هاي معنايي، دو هفته نامه پگاه حوزه، شماره 143.
6-تاجيك، محمدرضا. (1380). فرآيند جهاني شدن و فراگشت جامعه ايراني، فصلنامه مطالعات راهبردي، شماره سوم و چهارم ، پاييز.
7-(1384).جهاني شدن و هويت، مجموعه مقالات هويت ملي و جهاني شدن، به كوشش اكبر عباس زاده و مهدي عباسي، تهران: چاپ رامين.
8-چايدستر، ديويد. (1380). شور جاودانگي، ترجمه غلامحسين توكلي، قم: مركز مطالعات اديان.
9-حقيقي، شاهرخ. (1379). گذار از مدرنيته؟ نيچه، فوكو، ليوتار، دريدا، چاپ دوم، تهران: نشر آگاه.
10-رجايي ، فرهنگ.(1382). پديده جهاني شدن، ترجمه عبدالحسين آذرنگ،چاپ دوم، تهران: نشر آگه.
11-شاعري، محمدحسين. (1381). جامعه شناسي شهادت طلبي و انگيزه هاي شهيدان، تهران: نشر شاهد.
12-شريعتي، علي.(1360). حسين وارث آدم، تهران: نشر قلم.
13-كرماني ، طوبي.(1381). شهيد، شهادت، تهران: مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر.
14--كلارك، يان.(1382). جهاني شدن و نظريه روابط بين الملل، ترجمه فرامرز تقي لو، چاپ اول، تهران: وزارت امور خارجه.
15-گل محمدي، احمد.(1381). جهاني شدن،فرهنگ، هويت، تهران: نشر ني.
16--گيدنز،آنتوني.(1377). پيامدهاي مدرنيته، ترجمه محسن ثلاثي ،چاپ اول،تهران: نشر مركز.
17-لپ، ايناس.(1375). روان شناسي مرگ، ترجمه محمد رفيعي مهرآبادي،تهران: نشر شاهد.
18-لك، غلامرضا.(1386). جهاني شدن و اسلام سياسي در ايران، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
19-محمدي،منوچهر.(1385). بازتاب جهاني انقلاب اسلامي، تهران: نشر فرهنگ و انديشه اسلامي.
20--محمودي،سميه.(1385). بررسي و مطالعه تطبيقي پديده و ايثار و شهادت در ايران و ساير فرهنگها، پايان نامه كارشناسي ارشد علوم اجتماعي، دانشگاه اصفهان.
21-نش، كيت.(1380). جامعه شناسي معاصر (جهاني شدن سياست و قدرت)،ترجمه محمدتقي دلفروز، چاپ اول،تهران: انتشارات كوير.
22-هانتينگتون،ساموئل.(1378). برخورد تمدن ها و بازسازي نظم جهاني، چاپ اول،تهران: دفتر نشر پژوهشهاي فرهنگي.

23-Eller,D.j(1999).From Culture to Ethnicity to Conflict, Ann Arbor:the University of Michigan Press.
24-Greenfeld, L.(2000),Democracy , Ethnic Diversity and Nationalism and Internationalism in Post-Cold war Era, eds. K.Goldmann , .Hannerz and C. Westin , London: Routledge .
25-Guibernau,M(2001).Nationalism, Cambridge Polity Press.
26-Jacobsen.J.(1998).Islam in Transition, London: Routledge.
27-Mckinney,J.P.(1996).Identity Formation, in Concise Encyclopedia of Dictionary of Psychology, Danvers:John wiley sons.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده