شنبه, ۰۸ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۴۳
نوید شاهد: شهید طوسی در عمليات والفجر 8 مسئول اطلاعات لشكر بود و من نيز به عنوان شنود اطلاعات لشكر انجام وظيفه مي كردم چند روز از عمليات گذشته بود.
شهید طوسی در عمليات والفجر 8 مسئول اطلاعات لشكر بود و من نيز به عنوان شنود اطلاعات لشكر انجام وظيفه مي كردم چند روز از عمليات گذشته بود. يك روز شهيد طوسي به من گفت: اكبري برويم داخل فاو يك دوري بزنيم به اتفاق يكي ديگر از برادران رفتيم مناطق آزاد شده را ديديم ايشان با ديدن ادوات و تجهيزات بجاي مانده از دشمن مدام ذكر مي گفت و خدا را شاكر بود در همان زمان يكی از هواپيماهاي دشمن توسط موشك زمين به هواي نيروهاي اسلام سرنگون شد با توجه به اينكه هوا ابري هم بود ايشان با فرياد نداي الله اكبر سر داد. در طول جاده فاو - البحار كنار يك خاكريز متوقف شديم ايشان مناطق آزاد شده را نگاه مي كرد و با تسبيحي كه در دست داشت همواره ذكر مي گفت. شهيد طوسي در كنار اينكه فرماندهي با تدبير و جسور بود با نيروهاي تحت امر خود همواره بسيار صميمي و مهربان بود و به ندرت پيش می آمد كه با نيروها برخورد تند داشته باشد همينطور كه به اطراف نگاه مي كردم ناگهان من متوجه شدم يك فروند هواپيماي توپولن 16 با اسكورت دو فروند ميراژ درحال پرواز بودند. من بنا بر تجربه دانستم اگر توپولف اقدام به بمباران بكند (با توجه به موقعيتي كه هواپيما نسبت به ما داشت ) بمب در حوالي ما منفجر مي شود هواپيماي دشمن اقدام به بمباران كرد وتعداد زيادي بمب ناپالم به منطقه ريخت من با ديدن بمب ها و علم به ابنكه آنها در نزدیکی شهید طوسي فرود خواهد آمد سریع با ایشان به پشت ماشين رفتم و نشسيتيم شهيد طوسي به بمب نگاه مي كرد و ذكر مي گفت يكباره به شوخي گفت: مسعود كجائي؟ گفتم حاجي پشت ماشين هستم او مي دانست كه من جا خوردم ولي اصلاً به رويم نياورد شهيد درشجاعت ، مديريت ، از خود گذشتگي و برخورد برادرانه و متواضعانه زبانزد خاص و عام بود به طوري كه كليه نیروهاي تحت امر ايشان به او عشق مي ورزند و به او به عنوان يك پدر نگاه مي كردند.
راوی: مسعود اكبري همرزم شهيد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده