بهانه احیای میعادگاه جنوبی رزمندگان شمالی
امروز مناطق جنگی دفاع مقدس به موزه ای بزرگ مبدل شده که هر لشکری از هر استانی در صدد به نمایش درآوردن ماکتی از خاطرات رزم دلاورمردان خطه خویش در این مقطع ارزشمند تاریخی است و از این رو می توان گفت که هر استانی در این موزه بزرگ، غرفه ای را در اختیار گرفته تا هر آنچه که در چنته دارد، روکند و در معرفی افتخارآفرین ترین اسطوره ها چیزی کم نگذارد و دیدگان مشتاق زائران این سرزمین مقدس، هزار مقبره را که به راهیان نور موسوم شده اند، از نورانیت و طهارت وجود ذی جودشان، منور و مطهر نماید.
به دشت های فراخ خوزستان که نظر می افکنیم، به وضوح در می یابیم که همه استان ها با حفظ هویت رزمی خود در مناطق استقراری و عملیاتی در طول این سال ها با اهتمام هر چه تمام تر توانستند، نمایشگاهی از عملکردهای غرورآفرین رزمندگان بی بدیل خود را به نمایش گذاشته و تحسین هموطنان و به خصوص جوانان کشورمان را متوجه این عزیزان نمایند و در این میان مازندران از معدود استان هایی بود که در طول این مدت که تقریباً دو دهه از قدمت آن می گذرد، به خاطر واگذاری منطقه دل انگیز و خاطره انگیز هفت تپه، نمی توانست به جز در مناطق عملیاتی اش، در این منطقه استقراری لشکر ویژه ۲۵ کربلا، کاری از پیش ببرد.
کسی نمی تواند منکر احساسات مغموم مازندرانی ها به خصوص سرداران و رزمندگان مازندرانی سال های دفاع مقدس باشد که به دلیل خارج شدن هفت تپه از دسترس آنها تنها و تنها می توانستند در مناطق عملیاتی مشترک با سایر لشکرها، بخشی از سلسله حماسه هایی را به مخاطبان گزارش دهند که هرگز نمی توانست حق مطلب را ادا کند.
خبر مسرت انگیز احیای مجدد هفت تپه که البته با پیگیری چندین ساله و سماجت و خون دل خوردن های فراوان فرماندهان و افراد ذی نفوذ در سپاه به نتیجه رسید، آنچنان نیروهای رزم شمالی را در همه رده ها و رتبه ها مسرور کرد که از شدت نشاط سر از پا نشناخته و همانند شادی ناشی از پیروزی در یک عملیات استراتژیک، این پیروزی را خالصانه به هم تبریک می گفتند و گویا که شرمندگی آنها در برابر دلاورمردانی که عمده خاطرات آنها در هفت تپه به هم پیوند می خورد، تا حدودی کمتر شده و حالا فرصتی طلایی برای پردازش بیشتر به راست قامتانی فراهم آمده است که تا کنون در محدودیت تنگناها، مظلوم واقع شده بودند.
هفت تپه که در اصل سند هویت سه استان شمالی یعنی مازندران، گیلان و گلستان است، خاطراتی را در سینه اش نهفته دارد که در فرصت مناسب می تواند نسل نو را مخاطب قرار داده و با واقع گویی و حقیقت سرایی، از آنها وارثان برازنده و پسندیده ای بسازد که هر کدام در شرایط خاص بتوانند، تداعی گر و یاریگر همان رزم آوران بی نظیر خطه قهرمان خیز و شهیدپرور شمال کشور باشند.
سرلشکران شهید طوسی و بصیر؛ سرداران شهید املاکی، عسگری، مهرزادی، نوبخت، نعیمی، ذوالفقاری، اسحاقی، خیریان پور، ایمانی، عالی، فکوری، کریمیان، محمدزاده ها، کلبادی نژاد، بردبار، زندی، سجودی، بلباسی، خوش سیرت، قلی پور، نبوی، خداداد، علمدار، دوامی، درویشی، حسن پور، مهاجر، مستشرق، شفیعی، بهداشت، اسودی، گلگون، مکتبی، ملک، موسی پسندی، نژاداکبر، شعبانزاده، عبوری ها، شیرسوار، خنکدار، مزدستان، یونسی و همه رادمردان بزرگی که حقیر توفیق ذکر نام بلند آنها را از دست داده ام و شاید هم هرگز در این مجال، قابل گنجایش در این مقال نباشند، در یادمان هفت تپه، ملاقات با مشتاقانی را انتظار می کشند که شاید در هیچ کجای این سرزمین کهن، نتوان چنین موقعیت عارفانه ای را که تلفیقی از عشق و ایثار و شهادت را در خود به یادگار گذاشته است، فراهم کرد.
هفت تپه، سرزمینی سوخته نیست، آتش افروخته نیست، بلکه سرزمین انسان های دل به خدا دوخته ای است که در آن شجاع ترین نسل ایران اسلامی، ماندگارترین حماسه ها را تمرین کرده و در چادرهایشان، زیباترین مناجات های عارفانه را با خدای خویش داشته اند.
هفت تپه، معراج خونین شهدایی است که در محراب هایشان، فزت و رب الکعبه های فراوانی فریاد شد و در لجه های خون های سرخ شان، انسان های زمینی، آسمانی شده و مسیر خاک تا افلاک را در طرفه العینی پیموده و آسوده خاطر از همیشه در جوار قرب الهی آرمیده اند.
هفت تپه، مثل همه مناطق متعلق به دفاع مقدس، سرزمین مورد علاقه انبیاء و اولیاء الهی است که همواره مشتاق حضور در قطعه های بهشتی اند، خاک پاکی که همانند کربلا، تا ابد دارالشفای انسان های آزاده ای است که ضامن آزادگی یک ملت در برابر سیل تهدیدهای توخالی و تهاجم های پوشالی است.
هفت تپه، شاید همانند قتلگاه شلمچه نباشد، اما قطعاً هم قطار دوکوهه، قبله گاه جوانان مومنی است که در آن را خدا را یافته و از زخارف دنیا بریده و به مقام وصال رسیده و امروز بی تردید از مقربان درگاه الهی اند و ما تا قیام قیامت باید به آنها اقتدا کنیم تا در عنایت خدا به این دلدادگان سهیم شویم.
هفت تپه، عاشق پروری کرد و امروز به وسعت شمال کشور و به اندازه آحاد مردم این خطه لاله خیز، عاشق دارد و حتی اگر یادمان هفت تپه هم احیا نمی شد، باز هم هفت تپه، متجلی ترین قطعه تاریخی در سینه های خاطره خیز رزم پیشگانی بود که امروز از آنها به عنوان راوی یاد می گردد.
هفت تپه، فراتر از یک مکان متداول و بالاتر از یک نام متعارف است و می توان آن را گنجینه پایان ناپذیر دفاع مقدس تلقی کرد که طی آن فرهنگ متششع جبهه ها را تا عمق جان مشتاقان می تاباند و به تنهایی می تواند مبتکر گفتمان هایی باشد که خروجی آن، تنویر افکار و تطهیر رفتار و گفتار همه نسل های است که می خواهند از نردبان هفت تپه، به بام عرش صعود کنند.
شاید دیگر فرصتی پیش نیاید که عده ای از کبوتران عاشق باز هم فرصت یابند تا در هفت تپه زندگی کنند، اما قطع یقین بسیارند کسانی که همانند ایام دفاع مقدس باز هم با هفت تپه زندگی می کنند و هرگز از یاد آن روزها غافل نمی شوند.
خوشا به حال راهیان نور امسال که توفیق زیارت یادمان هفت تپه را یافته و در گفتمان عاشقانه با خاطره سازان هفت تپه، تاریخی را به عینیت درآورده اند که در هیچ کتابی به نگارش در نمی آید و هیچ تصویری نمی تواند آن را گویا سازد، تاریخی که تکرار آن نیز در دسترس نیست و شاید همانند تاریخ کربلا، قرن ها طول بکشد تا دوباره احیا گردد و از این رو باید خاک هفت تپه را به تبرک گرفت و در یادمان هر مقبره از شهدا به ودیعه گذاشت تا بوی عطرآمیز جبهه ها را از یادها نبریم و جبهه ها را با تمام خاطراتش به فراموشخانه های غفلت نسپاریم.
فلذا هفت تپه را عاشقانه گرامی و عزیز بداریم تا اولاً قدمگاه شهدای خویش را تکریم نموده و ثانیاً یاد دلیران شمالی را به یاد همه دلاورمردان کشورمان پیوند زده و کتاب خاطرات دفاع مقدس را مشحون از حماسه های شمالی در سرزمین های جنوبی نماییم و سردارانی را به همه محققان و پژوهشگران دفاع مقدس معرفی کنیم که هر یک به تنهایی می توانند در کنار سرداران بزرگی همانند شهید حاج همت و شهید باکری به جلوه در آیند.
در پایان به همه دست اندرکاران ذیربط توصیه می کنم که هفت تپه را به طور کامل بازپس بگیرید و به وسعت واقعی آنچه که در زمان دفاع مقدس تحویل لشکر ۲۵ کربلا شده بود، آن را به نمایشگاهی بزرگ شامل ماکت بزرگ یکایک عملیات هایی که لشکر ۲۵ کربلا در آن شرکت داشته، برای همه نسل های آینده به ودیعه بگذارید.
پايگاه اطلاع رساني لشگر 25كربلا