وصيت نامه شهيد موسي اسفند سر
پدر و مادر جان! اكنون
كه بنده خود را كوچك شمرده و در اين منطقه سومار مشغول نبرد با صداميان بعثي از
خدا بي خبر مي باشم با خود فكر كردم يك وصيت نامه اي براي خود بنويسم كه نوشتن
وصيت نامه بر هر فرد مسلماني واجب است.
خدايا! چنان كن كه
جاني را كه به ما داده اي هم چنان پاك و كامل به تو باز گردانيم و اين جسم خاكي را
به خاك بسپاريم. پروردگارا ما را چنان پروش ده كه لايق فدا شدن در راه تو باشيم, آمين يا رب العالمين.
پروردگارا نصرت عطا
بفرما تا در خط سرخ حسين شهيد كربلا جان فدا كنم.
مادرعزيزم! اميدوارم
سلام گرم و خالصانه فرزندت را كه از كربلاي غرب كشور ايران نثارت مي كند بپذيري و
همواره درپناه خداوند در جهت خدا بنده خوب خدا باشي. مادر جان! تو شغلي مادري و
تربيت فرزندانت را به عنوان عبادتي بزرگ و تكاليف الهي پنداشتي و در قبال آن خود
را در برابر خدا سخت مسؤل مي ديدي. تو گويي با تمام وجودت باور داشتي كه شغل مادري همان شغل انبياء
است.
پدر بزرگوارم! اگر از
ديدار شما پدر مهربان محرومم از الطاف بي پايان و محبت هاي پدري كه هميشه در هر جا
كه هستم و بر سرم سايه افكنده است خرسند و خوشحالم و رنج دوري شما و مادر عزيز و برادرانم را به
موفقيت و پيشرفت در اين خدمت مقدس سربازي كه جهاد در راه خدا مي باشد به بهترين
وجه به پايان برسانم و نزد آن سرور گرامم سرافراز باشم.
پدر و مادرم! اگر من
شهيد شدم و شهادت, سعادت من شد و فداي دين اسلام و قرآن شدم هيچ
گونه ناراحتي نداشته باشيد;
چون خون من از خون شهداي ديگر رنگين تر نيست. براي من گريه نكنيد; براي علي اكبر حسين گريه كنيد; براي قاسم و عباس گريه كنيد. پدر و مادرم من
تنها آرزويي كه داشتم اين بود كه فرزند شما داماد شود و در مراسم عروسي ام شركت
كنيد و اكنون سنگر حجله من شد و اسلحه عروس من و مراسم سوم و هفتم عروسي من شد.
برادرم عزيزم روح ا... در كارها پدر و مادر را ياري كن
و هميشه در سر نماز امام و رزمندگان را دعا كن.
مركز اسناد بنياد شهيد و امور ايثارگران استان مازندران