زندگینامه سرباز هوابرد شهید علی اصغر منتظری
سهشنبه, ۲۸ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۱۵
شهادت: 27/ شهریور/ 1360؛ شهید علی اصغر منتظری فرزند محمدعلی در 25 شهریور ماه سال 1341 در روستای شهیدآباد شهرستان تنکابن بدنیا آمد. پدرش کشاورز و مادرش خانه دار بود
نوید شاهد مازندران؛ شهید علی اصغر منتظری فرزند محمدعلی در 25 شهریور ماه سال 1341 در روستای شهیدآباد شهرستان تنکابن بدنیا آمد. پدرش کشاورز و مادرش خانه دار بود. علی در هفت سالگی به مکتب قرآن رفت و استعداد فراوانی در یاد گیری قرآن از خود نشان داد و در مدت کمی قرآن را فرا گرفت. علی پس از اتمام دوره ابتدایی به دوره راهنمایی قدم گذاشت و موفقیت چشم گیری در دروس از خود نشان داد. وی از نظر اخلاق فرد بسیار شایسته ای بود و همه او را یک فرد لایق و مورد اعتماد می دانستند. شهید علاقه زیادی به ورزش داشت و آنرا عامل رشد تفکر و عضلات بدن میدانست. شهید در مدت تحصیل علاقه فراوانی به دانشکده خلبانی داشت و برای رسیدن به آن هدف زحمت زیادی را تحمل نمود. علی اوقات بی کاری را به کار کردن برای دیگران می پرداخت تا خود و خانواده اش را اداره کند. شهید در هفده سالگی دروس متوسطه را به پایان رسانید و دیپلم خود را گرفت و همزمان با تمام نمودن درسهایش انقلاب شروع گردیده بود. وی از اینکه دیگر کسی بر مردم حکمرانی نمی کند خوشحال بود. بعد از مدتی به وساطت خواهر زاده اش در دانشکده خلبانی ثبت نام نمود. مدتی صبر نمود تا اسامی قبول شدگان را در روزنامه چاپ نمایند ولی در اینجا بود که علی احساس پر بار انقلاب را حس نمود و خواست تا یکی از یاران امام باشد تا با استعمارگران شرق و غرب بجنگد و به خاطر همین داوطلبانه به خدمت سربازی رفت چون آن موقع را وظیفه شرعی هر مسلمان میدانست که حضوراً از انقلاب اسلامی و امام پشتیبانی نماید. وی ابتدا در تهران و بعد از مدتی به مقر تیپ هوابرد شیراز منتقل گردید و بعد از آموزش چتر بازی و غیره به جبهه های جنگ روانه گردید. ناگفته نماند که شهید ارتباط زیادی با خواهر زاده اش که او نیز در مقر تکاوران شیراز بود، داشت که این برخورد ها برای او از هر نظر موثر بود. حدود یکسال از خدمت کردن وی در جبهه های جنگ می گذشت که یکباره به مرخصی آمده بود، به دوستانش گفته بود که اگر ما جوانان به جبهه نرویم و دست روی دست بگذاریم قطعاً استعمارگران دوباره به میهن اسلامی مان چنگ خواهند انداخت و در حال حاضر این وظیفه ما جوانهاست که جلوی سلطه اجانب را با رفتن به جبهه های جنگ بگیریم تا نگذاریم طاغوت دیگری بر ما بتازد و دوباره تو سری خور اجنبی شویم. شهید از رشادت برادران پاسدار تعریف زیادی میکرد و می گفت خداوند آنان را برای این انقلاب حفظ نماید که واقعاً حافظ این انقلاب اسلامی هستند. علی به دوستانش این حرف را همیشه تکرار میکرد که مرگ چیزی است که روزی همه را دربر خواهد گرفت پس خوشا به حال کسانی که شهید شدند و از دنیا میروند و به خاطر همین هم به خواهر خود می گفت که ناراحت نباشید چون اگر لیاقت داشته باشم شهید شوم افتخار می کنم که به خط سرخ حسینی لبیک گفته ام، می گفت هر حمله ای که سربازان اسلام به کافران میکردند با اینکه آنان بهترین سلاحهای سبک و سنگین را در اختیار داشتند ولی همانا که خداوند حامی حق است، آنان را کشته یا اسیر میکردند.
علی پس از اتمام مرخصی خود به سوسنگرد برگشت و به نبرد خود با دشمن کافر ادامه داد و در حمله تیپ هوابرد 55 به عراق کافر در جبهه دهلاویه به تاریخ 27 شهریور 1360 بر اثر اصابت خمپاره به خیل شهیدان راه خدا پیوست. جسم بزرگوار او مدت 28 روز در خاک میهن اسلامی بر زمین بود که بعد از تصرف آن منطقه بدست نیروهای اسلام، جسم مطهر شهید علی نیز به خانواده اش تحویل داده شد.
مرکز اسناد بنیاد شهید و امورایثارگران
نظر شما