خاطره اى از شهيد حسين ارجمند فرزند بهمن، متولد 2 ارديبهشت 1353، شهادت 25 مهر 1373، خاطره اى از شهيد حسين ارجمند به روايت مجيد كريم طالشى(همرزم شهيد)
خاطره اى از شهيد حسين ارجمند
نويد شاهد مازندران؛ غروب يكى از روزهاى شهريور سال 1373 بعد از خواندن نماز مغرب و پس از صرف شام در داخل چادرى كه قبلا با همت بچه هاى گروهان 3 از گردان تكاور حضرت امير(ع) قمبر بنى هاشم بر پا شده بود همه بچه ها گرم صحبت بودند، من و حسين ارجمند مشغول نگهبانى بوديم حدوداً ده نفر بوديم يكدفعه متوجه شدم بچه ها گرم صحبت هستند، كتاب حافظ را كه مال دوستم بود را برداشتم. پس از خواندن فاتحه به روح پاك حافظ به بچه ها پيشنهاد دادم كه هر يك نيت كنند و من فال حافظ بگيرم. من براى بچه ها فال گرفتم و وقتى نوبت حسين شد، گفتم نيت كن من برات فال حافظ بگيرم، به من گفت: آينده ام معلوم است. از اين صحبتش متحير شدم، بلاخره بعد از دوبار پرسيدن فال حافظ را برايش باز كردم، وقتى چشمان من به اين بيت شعر افتاد، تعجب كردم، نگاهش كردم مى خواستم شعر را نخوانم ولى به اصرار حسين شعر را خواندم. انگار به او الهام شده بود.
و شعر اينچنين مى باشد؛
حجاب چهره جان مى شود غبار تنم       خوشا دمى كه از اين چهره پرده برفكنم
چنين قفس نه سزاى چو من خوش الحانى است     روم به گلشن رضوان كه مرغ آن جهنم
راوى: مجيد كريم طالشى(همرزم شهيد)


مركزاسنادبنيادشهيدوامورايثارگران/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده