به یاد شهدای سوم آبان ماه سال 1363 منطقه عملیاتی میمک
چهارشنبه, ۰۳ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۵۰
با درود و سلام فراوان به رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران اين پيرمرد بزرگ و بت شكن زمان، ابراهيم زمان، نايب بر حقش آيت اله العظمى امام خمينى و با درود و سلام فراوان به تمامى شهيدان صدر اسلام از هابيل تا شهيدان اين زمان و با درود و سلام فراوان به تمامى كارمندان و كاركنان نهادهاى انقلاب اسلامى ايران كه بدرستى براى ملت غيور و شهيد پرور انقلاب اسلامى كوشش و تلاش دارند .

بسمه تعالى

رسول اكرم صلى الله و عليه و سلم ميفرمايد: ما ينبغي لامرئ مسلم أن يبيت ليلة إلا و وصيته تحت رأسه.

سزوار نيست براى مرد مسلمان شبى را سحر كند مگر اينكه وصيت او زير سرش باشد .

بنام خداى بخشنده و مهربان كه جهان و اين دنياى بزرگ و اين زمين و انسانها را آفريده است.

با درود و سلام فراوان به رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران اين پيرمرد بزرگ و بت شكن زمان، ابراهيم زمان، نايب بر حقش آيت اله العظمى امام خمينى و با درود و سلام فراوان به تمامى شهيدان صدر اسلام از هابيل تا شهيدان اين زمان و با درود و سلام فراوان به تمامى كارمندان و كاركنان نهادهاى انقلاب اسلامى ايران كه بدرستى براى ملت غيور و شهيد پرور انقلاب اسلامى كوشش و تلاش دارند .

اين جانب شمس علی خدابنده لو داراى شماره شناسنامه 640 متولد1347صادره از روستای حبشى فرزند ابراهيم على خدابنده لو ساكن روستاى حبشى كه به وحدا نيت الهى و نبوت جميع انبياء و خاتميت حضرت محمد (ص) محمد بن عبدالله عليه وآله و ولايت و عصمت ائمه اثنى و حضرت فاطمه زهرا صلوات الله عليهم اجمعين و بکليه عقايد اسلاميه اصولا و فروعا اقرار و در حال صحت و اختيار من دون الاكراه و الاجبار در حاليكه تمامى اقادير شرعيه از من نافذ بود وصيتنامه زندگيم را بدين شرح نویسم.

اينجانب شمس علی خدابنده لو كه در اوايل انقلاب اسلامى در تهران مشغول به كار بودم بسيار سعى و تلاش بر اين داشتم كه در يكى از نهادهاى انقلابى و اسلامى در خدمت مردم مستضعف و مظلوم و ستمديده به خواست خداوند منان به كمك آنها برخيزم.

پس بعد از اينكه انقلاب شد من براى راهنمایی و رانندگى پايه يكم شركت نمودام پس از يك ماهى توانستم گواهینامه پايه يكم را بدست آورم. خلاصه در بيشتر اوقات براى افرادى كه ماشين داشتند براى كسب وكار و تلاش و معاش و تامين زندگيم و بچه هايم و كرايه ساختمان كه در آن به سكونت مى پرداختم كار مى كردم.

خلاصه در بين يكى از روزها با چند نفر ديگر از دوستانم به صحبت پرداختيم كه من آن چنان محبوس شدم كه براى يكى از نهادهاى انقلابى و اسلامى شركت كنم و در اين امر امام عزيز كه فرموده بود به جبهه ها برويد.

خلاصه به خانه برگشتم و اول صبح يكى از روزها وارد شهرستان اسدآباد به سپاه پاسداران وارد شدم و اسم خودم را براى اعزام و شركت در سپاه نوشتم.

پس از گذشت دو ماه از خدمت من که قراردادى بودم گذشت كه اعزام كاروانيان بود براى جبهه ها. من نيز به رئيس سپاه پاسداران گفتم براى اعزام به جبهه و نيز اسمم را نوشتند خلاصه به يكى از منطقه هاى جنگى ميمك رسيديم و نيز به امر پروردگار مشغول رانندگى و رسانيدن غذا و مهمات مشغول شدم.

از خداوند منان خواهان و خواستارم كه هر طور خداوند خود مى خواهد من را نيز يكى از شهداى كربلا بداند و من در نزد امام خويش و امام حسين خجل نباشم و در صفوف آنها قرارم دهد و چنان بدنم را پاره پاره كن كه در روز قيامت مرغانی بيايند و ريزه ريزه بدنم را جمع كنند .

بارى پدر جان اميدوارم كه از من هرگونه تقصير و عذرى دارى درگذرى و مرا حلال كنى. پدر جان بنده كه در خانه محمد هستم كرايه خانه اين ماه را تحويل بده و از بچه هايم بدرستى و كامل و بطور فعال رفت وآمد كن و احتياجات و سفارشات فرزندانم را بعهده بگير و همه چيز بطور كامل برايشان تهيه بنما و تو را ناظر و وكيل شرعى زندگيم قرار مى دهم.

پدر بزرگوارم و مادر محترمم مرا حلال كنید و از تقصيرات من در گذرید. من دو چيز از شما مى خواهم كه يكى اينكه از خانواده ام بدرستى رسيدگى فرمايى و دوم اينكه امامم را هرگز تنها نگذاريد و جبهه ها را خالى نكنيد و امام را در اين راه سرخ شهيدان تنها نگذارید.

تا آخرين قطره خون خود از انقلاب اسلامى و اين ميهن اسلامى و امت حزب الله و هميشه در صحنه دفاع کنید و در خدمت مردم باشيد.

ديگر عرضى ندارم.

اين بود وصيت نامه زندگيم

و بارى فرزندانم را در راه تحصيل يارى فرمائید و آنها را در مدارس تحصيل و دروس در مدرسه انقلاب اسلامى نام نويسى كنيد.

از شما خيلى ممنونم.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته

خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار

تاريخ نوشتن 23 مهر ماه 1363

منطقه جنگى ميمك

شمس على خدابنده لو


------------------

شمسعلی خدابنده لو چهارم تیر ماه سال 1337 در روستاي حبشي شهرستان اسدآباد از توابع استان همدان و در خانواده ای ساده زیست و مذهبی چشم به جهان گشود. پدرش آقا ابراهیم علی کشاورز بود و با کار بر روی زمین کشاورزی و باغداری مخارج زندگی خانواده خود را تامین می کرد.

سال 1344 وارد دبستان شد اما به دلیل کمبود امکانات و مشکلات متعدد موفق به ادامه تحصیل نشد و تنها تا پایان دوره ابتدایي ادامه تحصیل داد اما هیچگاه از مطالعه کتب مذهبی غافل نشد.

در سال های انقلاب به خاطر دستیابی به فرصت شغلی بهتر روانه تهران شده بود و در همان ایام همراه با مردم انقلابی ایران در تظاهرات و راهپیمایی های انقلابی شرکت کرد و در راه پیروزی انقلاب گام برداشت.

سال 1358 ازدواج کرد و سه فرزند دختر از سوی خداوند به خانواده او اهدا شد که از وی به یادگار مانده است.

در سال های دفاع مقدس با هدف دفاع از اسلام و انقلاب با عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد.

سرانجام در سوم آبان ماه سال 1363 به عنوان راننده در منطقه عملیاتی میمک بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید و به یاران و همرزمان شهیدش پیوست.

پیکر پاک و مطهرش در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شده است.
وصيتنامه شهید شمسعلى خدابنده لو+دستخط شهید
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده