فرمانده گردان «موسى بن جعفر» لشكر 25 كربلا
شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۳۰
كاظم عليزاده از پدرى به نام عليجان و مادرى به نام عاليه بشردوست در سال 1340 در شهرستان بابلسر ديده به جهان گشود. او به عنوان فرمانده گردان موسى بن جعفر از لشكر 25 كربلا پيش از اعزام ساير گردانها خود را به خط مقدم در عمليات كربلاى 5 رساند.
نويد شاهد مازندران، كاظم عليزاده از پدرى به نام عليجان و مادرى به نام عاليه بشردوست در سال 1340 در شهرستان بابلسر ديده به جهان گشود. پدر او علاوه بر كار در اداره شيلات استان مازند ران به كشاورزى اشتغال داشت و شرايط معيشتى متوسطى براى خانواده فراهم آورده بود. كاظم دوران كودكى را بيشتر در منزل و در كنار خواهران و برادران خود گذراند. در همين دوران در كلاسهاى غيررسمى آموزش قرآن شركت مى كرد. به گفته مربى قرآن او، هميشه زودتر از ديگران در كلاس حاضر مى شد و رفتارى باوقار و بسيار مؤدبانه داشت. دوره ابتدايى را در دبستان نظامى و دوره راهنمايى را در مدرسه راهنمايى امير كبير بابلسر به پايان برد و براى تكميل تحصيلات در هنرستان فنى بابل در رشته برق به تحصيل پرداخت. دوران دبيرستان با آغاز انقلاب اسلامى و قيام مردم عليه رژيم پهلوى مقارن بود.
كاظم با وجود نوجوانى به همراه ساير اقشار مردم در راهپيماييها شركت مى كرد. پس از پيروزى انقلاب در جريان انقلاب فرهنگى در دانشكده علوم اقتصادى و اجتماعى در شرايطى كه چريكهاى فدايى قصد داشتند اين مركز فرهنگى كشور را به اشتغال خود دربياورند شركت فعال داشت و در صحنه هاى مختلف با آگاهى و شناخت حضور پيدا مى كرد.
با آغاز جنگ تحميلى عراق عليه ايران كاظم عليزاده به همراه گروه جنگهاى نامنظم دكتر مصطفى چمران در آذر ماه سال 1359 در منطقه عمومى سوسنگرد در هويزه حضور داشت. پس ا ز آن سه ماه در سال 1360 در جبهه ميمك در ارتفاعات كله قندى بود و در عمليات ذوالفقار حضور داشت.
او به اصرار خانواده تصميم به ازدواج گرفت و در سن بيست و چهار سالگى در سال 1364 با خانم سيده كلثوم مسيح پور ازدواج كرد. مراسم ازدواج بدون تشريفات و با حضور تعدادى از رزمندگان در حالى كه لباس فرم سپاه را بر تن داشت، برگزار شد. پس از ازدواج و تشكيل خانواده از حضور پيگير در جبهه ها كناره نگرفت. وقتى به خانه برمى گشت و از راديو مارش نظامى حاكى از شروع عمليات را مى شنيد، تلاش مى كرد به هر نحو ممكن خود را به جبهه و منطقه عملياتى برساند.
نخستين فرزند او در سال 1365 به دنيا آمد و به سبب علاقه و ارادت خاصى كه به حضرت جواد الائمه(ع) داشت او را جواد ناميد، به گفته مادرش با وجود علاقه شديدى كه به فرزند داشت سعى مى كرد اين علاقه را ابراز نكند تا فرزندش پس از شهادت او آزرده خاطر نشود.
كاظم علاقه خاصى به مادرش داشت و نسبت به پدر و مادر متواضع بود. در فرصت كوتاه بازگشت از جبهه به ديدار اقوام و نزديكان مى رفت و احوال آنان را جويا مى شد. اوقات فراغت را به مطالعه و گاه ورزش مى پرداخت و در مسابقات ورزش سراسرى بسيج شركت مى كرد. اسماعيل مصطفوى – از دوستان و همرزمانش - درباره روحيات وى مى گويد:
با گذشت و در عبادت بسيار كوشا بود و نماز اول وقت را حتى در كنار زمين ورزش ترك نمى كرد؛ سوره هاى بلند قرآن از جمله سوره جمعه و همچنين دعاهاى بلند همچون دعاى امام زمان عج اللَّه را در نماز و قنوت قرائت مى كرد و نماز نافله و شب به جاى مى آورد.
كاظم عليزاده از آغاز جنگ تحميلى در سال 1359 تحت عنوان تيرانداز، مسئول دسته، جانشين، فرمانده گردان و فرمانده گردان در عمليات رمضان، بيت المقدس، محرم، والفجر 6، قدس 1 و 2 و 3 كربلاى 4 ، كربلاى 1، عمليات صاحب الزمان و سرانجام در عمليات كربلاى 5 شركت داشت . در اين مدت طولانى حضور در مناطق عملياتى چندين بار زخمى شد. از جمله يك بار در اثر اصابت گلوله از ناحيه دست چپ و پا مجروح شد و بار دوم در معرض مواد شيميايى قرار گرفت و از ناحيه چشم آسيب ديد. پيش از آغاز عمليات كربلاى 5 در منطقه شلمچه با مادر خود تماس گرفت و گفت: «جان من و جان جواد! مواظب فرزندم باشيد!» سپس از مادرش حلاليت طلبيد. عليزاده به همراه عده اى از همرزمان از جمله عسگرى ابراهيمى، سيدكاظم قريشى، ميرهادى خوشنويس - كه بعدها شهيد شد - و يكى از برادرانش در منطقه عملياتى حضور داشت. روزى برادرش در خواب مى بيند كه كاظم يكى از عكسهاى خود را به او سپرده و گفته است: «عكس مزار من است » همين خواب سبب شد كه او مراقب اعمال و رفتار كاظم باشد. در اين مدت كاظم سعى داشت به هنگام بروز خطر خود را در دل خطر اندازد و از برادر و ديگر همر زمان خود محافظت كند.
او به عنوان فرمانده گردان موسى بن جعفر از لشكر 25 كربلا پيش از اعزام ساير گردانها خود را به خط مقدم جبهه رساند و قرار شد ساير نيروهاى كمكى به تدريج در ساعتهاى آغازين صبح 21 دى 1365 به او بپيوندند. ساعتهاى پايانى صبح روز 21 دى 1365 بود كه كاظم عليزاده در اثر اصابت تركش كاتيوشا به ناحيه سر و صورت به شهادت رسيد . با شهادت كاظم، عسگرى ابراهيمى به كمك چند تن ديگر در زير آتش سنگين نيروهاى عراق پيكر او را به پشت جبهه منتقل كردند.
ميرهادى خوشنويس - كه مدتى پس از كاظم به شهادت رسيد- درباره او گفته است: از مواضع تهمت دورى مى جست و وقارى خاص و متانتى پسنديده داشت. در برخورد با نيروهاى تحت امر به عنوان يك فرمانده همواره خاضع بود.
پس از شهادت كاظم عليزاده، مرتضى قربانى - فرمانده لشكر ويژه 25 كربلا - پيامى فرستاد كه در فرازهايى از آن چنين آمده است:
... اينك در طلوع فجر پيروزى عمليات كربلاى 5 حماسه اى ديگر از رشادتهاى عزيزان شما و سردار رشيد اسلام كاظم عليزاده است. اين عزيزان عارفان مهذبند و زاهدان متقى و عابدان بى ريا و سالكان بى ادعايند و صفايشان در چهره خاك آلودشان مجسم است. دوستى و برادرى در عمل با اخلاق آنان تجلى دارد كه همگان را شرمنده مى سازد. اينان جلودار قافله عشقند كه ظلمتها را مى درند و دشمنان از خدا بى خبر را با صورت خداييشان به وحشت مى افكنند تا آنجا كه قالب تهى مى كنند.
شهيد مجاهد، فرمانده متقى، پاسدار مظلوم، سردار كاظم عليزاده پيروى از پيروان حديد گونه امام امت كه پاسدارى را يك تعهد دانست و لباس سبز را بر قامتش مقدس تر يافت و پايدار و نستوه در طول مبارزه با ظالمان زمان وقت از دست نداده و همواره در صحنه هاى پيكار حاضر شد تا آنجا كه جان شيرين او در طلب خون مولايش آقا اباعبداللَّه (ع) به سوى معبود پركشيد و به جوار حجت حق پيوست...
پيكر سردار شهيد كاظم عليزاده در گلزار شهداى بابلسر در جوار حرم اما م زاده ابراهيم(ع) به خاك سپرده شد. در سال 1346 مدتى پس از شهادت پدر فرزند ديگر كاظم به دنيا آمد كه او را طاهر ناميدند.
فرهنگنامه جاودانه هاى تاريخ مازندران/
نظر شما