با عجله، به طرف خط مقدم
دوشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۶:۴۰
خاطره اى از شهيد محمدمهدى فرقانى به نقل از سيد ابراهيم ساداتى (دوست و هم رزم شهيد)
نويد شاهد مازندران، خاطره اى از شهيد محمدمهدى فرقانى به نقل از سيد ابراهيم ساداتى (دوست و هم رزم شهيد)؛
مسئول اورژانس عملياتى ابوالفضل بودم. مقّر ما داخل نخلستان بود. بعد از عمليات والفجر هشت، محمدمهدى پيش من آمد. سر و صورتش سياه و گلويش متورّم شده بود. با صداى گرفته گفت:
من شيمايى خوردم. صدايم در نمى آيد.
گفتم:
بيا توى سنگر بهدارى، دكتر تو را ببيند.
بچه هاى ادوات، دست تنها هستند. عجله دارم بايد زودتر بروم.
دكتر را به سنگر خودم آوردم و محمدمهدى را معاينه كرد. چند جاى بدنش تاول زده بود. به او گفت:
بايد برگردى اهواز. اينجا نمى شود كارى براى تو انجام داد.
محمدمهدى جواب داد:
من برنمى گردم، بايد بروم خط.
به اصرار، دكتر دارو به او داد تا آن را در خط مقدم مصرف كند.
دارو را گرفت و با عجله به سمت خط رفت.
شهيد محمدمهدى فرقانى فرزند غلامحسين متولد سال 1337 در شهرستان بهشهر مى باشد. وى تحصيلات خود را تا مقطع كارشناسى در رشته برق ادامه داد، و سرانجام در تاريخ 23 دى ماه سال 1366 در شلمچه به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
كتاب به مساحت آسمان/
نظر شما