بهشت را به بها مى دهند نه به بهانه /شمشيرها را غلاف نكنيد تا فتنه جهانى تمام شود
يکشنبه, ۰۱ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۲۳
سردار شهید علیرضا بلباسی فرزند وصيت نامه سردار شهيد بلباسى فرزند رسول كه در 14 مهر ماه سال 1332 در روستاى آسور فيروزكوه به دنيا آمد. طى آزمونى در"هواپيمايى ملى" پذيرفته شد و به عنوان تكنيسين پرواز مشغول به كار شد.
نوید شاهد مازندران،
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
حمد و ستايش فقط از آن خدائى است كه در پرتو نور هدايت و رحمت خويش دست ما را گرفته و از دنياى جهل و ظلم و ستم و غفلت و بى ارزشى، به سوى اقيانوس بى كران نور و روشنايى و اقتدار كشانيد. پناه مى برم به خدا از شر نفس و هواهاى نفسانى ام كه دائماً مرا به بدى امر مى كند كه خدايا اگر تو هدايتم نكنى نفسم مرا به هلاكت مى اندازد و پناه مى برم به تو خدا از شر شيطان ، شيطان هاى كوچك و بزرگ.
سلام و صلوات خدا بر ملائكه الله و جميع خلق الله از جن و انس ، نثار خاندان عصمت و طهارت و واسطه فيض بين ارض و سماء و ما فيهن يعنى محمد و آل محمد (ص) باد كه ما گم كردگان مسير انسانيت و فطرت و سرشت توحيدى را از تلاطم هاى طوفان خشمگين گمراهى و حوادث در هم شكننده و ناگوار روزگار و ظلمت هاى عميق و ژرف چپ روى و راست روى به صراط مستقيم هدايت فرمودند چون خود صراط مستقيم واصل شجره طيبه نور و هدايت بودند.
اما توحيد ـ دنياى كفر و سردمداران كفر و نفاق و يزيديان زمان و جيره خواران منافق داخلى شان بدانند كه توحيد و خداپرستى چيزى نيست كه اگر يك بار مرا قطعه قطعه ام كردند فريادش خاموش شود بلكه فطرت توحيدى و يكتاپرستى و فرياد بت شكنى توحيدى ام در تك تك سلول هاى بدنم و در تمامى نسل هائى كه از اين سلول ها به وجود مى آيند لانه و مسكن و مأوى دارد كه برايش امكان ندارد تمام آنها را نابود بكند و اگر فقط يك سلول از نسلم باقى بماند باز هزاران موحد مى سازد و بانگ «لا اله الا الله» سر مى دهم.
دشمن بداند كه ما پيرو مكتبى هستيم كه از روز اول گفتيم اشهدان محمد رسول الله (ص) و على ولى الله (ع) همان رسول خداى و همان امير مومنانى كه بيشتر از هفتاد جنگ با كفار و منافقان و مشركان كردند و تا آخر عمرشان ذوالفقار شان به غلاف نرفت و هميشه قطرات خون اين ناپاكان از نوك شمشير عدالت خواه اينان مى چكيد و بدانند تا كفر و شرك و نفاق هست هيچ وقت و هيچوقت اين شمشير و اين ذوالفقار به غلاف نرفت و هميشه قطرات خون اين ناپاكان از نوك شمشيرهاى عدالت خواه اينان مى چكيد و بدانند تا كفر و شرك و نفاق هست هيچ وقت و هيچ وقت اين شمشير و اين ذوالفقار به غلاف نخواهد رفت و ما مال اين مكتبيم. دنياى كفر بداند در فطرت توحيدى ما فقط يك ترس قرار دارد آن هم ترس از خدا و ترس از گناه و شما يزيديان ديديد كه وقتى اسلام ناب خمينى به خاك كشورمان و به كشور دل هايمان آمد چنان زنجير اسارت برگردنتان انداختيم و شما را در كوچه و بازارهاى سياست به اين ديار و آن ديار كشانديم كه براى تماس مجدد با ما اين همه ذلت و خوارى تحمل كرديد و بر اين خوارى تأكيد و افتخار كرديد كه ايمان روزهاى نخستين ذلت شماست و ما به انتظار جشن نابودى شما نشسته ايم و تا اينجا مطالبى كه گفته شد جهان بينى الهى مرا كه اقتباس از قرآن و رهبر و فطرت مى باشد تشكيل مى دهند.
اما جهان بينى اخلاقى و عرفانى و شناخت و نيست را رها كردن و در هست فنا شدن سرچشمه مى گيرد. پرتوى از نور و معرفت بى كران دعاى مكارم الاخلاق ـ دعاى خمس عشر دعاهاى ائمه صلوه ا... عليهم اجمعين كه معرفت و شناخت و اخلاق معصومين و اوليا خدا در آنها نهفته هست و متأسفانه با آنها بيگانه:
طيران مرغ ديدى تو زپاى بند شهوت به درآى تا بيني طيران آدميت و اين جهان بينى معرفت و اخلاق اگر از دريچه اخلاص و عشق و تقوى باشد مى رساند انسان را بجائى كه از قلب مى گويد:
آنكس كه تو را شناخت جان را چه كند فرزند و عيال و خانمان را چه كند، ديوانه كنى هر دو جهانش بخشى ديوانه تو هر دو جهان را چه كند. اما عرفان عملى را و اثبات عملى آن را بايد در جهاد مقدس و در جبهه ها و عرفات كربلاها يافت كه عاشق به اميد ارجعى به لقاى كوى يار نشسته و معشوق صداقتش را در فوراه هاى خون سرخ مى طلبد.
درود و بركات و رحمت و مغفرت واسعه الهى بر پدر و مادرم باد كه مرا در اين مكتب شير دادند و غذاى روح دادند و خود در صف نماز جماعت ما را به عمل مى خواندند و چون بى سواد بودند مرا در 12 سالگى امر كردند كه نماز غفليه ياد بگيرم و پشت سرم قرائت كنند.
خدايا ترا به عزت و جلاليت آنها را ببخش و بيامرز.
درود و بركات و رحمت و مغفرت واسعه الهى بر همسر واقعاً مومنه ام كه تمام هم و غم وجودش اسلام و قرآن بود. در اين راه صادقانه با صبر عظيم و شكر گذارى به درگاه خداى متعال وفاداريش را به اسلام و انقلاب اسلامى عملاً ثابت كرد و چه شكرى بالاتر از اينكه كه خداوند ما را در اين پيوند از باب المجاهدين و باب الصابرين به پيشگاه ذات باريتعالى پذيرفت. همسرم سرپرست خانواده شهدا و سرپرست يتيم هاى شهدا خود خداست. چون خودش فرموده و اين توئى كه نبايد لحظه اى از خدا جدا شوى و برق و درخشندگى مدال همسر شهيد بودن را همچنان تا آخرين نفس براق تر و درخشنده تر كنى . در اين ادامه تربيت فرزندانم كه در رأس قرار دارد بايد آنها را در ادامه خط فكرى آيت الله شهيد مطهرى (رضوان الله تعالى عليه) تربيت كنى يا در حوزه علميه و يا در دانشگاه و آنها را با سيره زندگانى و مبارزه حضرت فاطمه زهرا و حضرت زينب سلام الله عليهمه اجمعين آشنا كنى. وقتى كه حسين عزيزم و آمنه عزيزم بزرگ شدند به اينها بگو كه پدرشان در چه راهى قدم گذاشت و در اين راه حاضر شد تمام هستى خويش را فدا كند.
اما شما برادران عزيز كه من افتخار مى كنم خداوند خانواده ما را مومن به اسلام و قرآن قرار داد و از اينكه هر كدام از شما چند بار به جبهه رفتيد خدا قبول كند و شما آنقدر براى خدا از مال و جان انفاق كنيد كه همانقدر در روز سخت قيامت به خدا محتاج هستيد.
شما خواهران عزيزم كه شما هم در همه حال فرياد اسلام و قرآن را سر داديد و هر كجا نشستيد از اسلام و قرآن حمايت كرديد ،خدا از شما قبول كند ولى از تربيت فرزندانتان در اين راه غافل نباشيد خدا به همه شما اجر مجاهدان واقعى فى سبيل الله را بدهد.
اما شما برادران انجمن اسلامى روستا برادران متعهد و مؤمن به اسلام و قرآن و انقلاب اسلامى؛ سلام عليكم جميعاً و رحمه و بركاته، خداوند انشاء ا... شما را در مسير اعتلاى كلمه توحيد در ادامه خون شهدا موفق و مؤيد بدارد. شما تمام كوششتان اين باشد در پرتو اسلام و قرآن و خط رهبرى و عمل كردن به آنها رضايت خدا را كسب كنيد و شماها را از نزديكترين ياران مى دانم.
اما سخنى با مسئولين، اين را همه مى دانيم كه اين مردم و اين ملت و اين رزمنده ها هر روز بر همت و كمكشان به حمايت از اسلام و انقلاب اسلامى و جبهه ها و پشتيبانى ها و راهپيمايى ها افزوده و زياد مى شود، به اين مردم طورى خدمت كنيد آن طورى كه اين مردم دلداده اسلام و انقلابند. چه كسانى غير از ما مسئولين مردم را به گروه ها و باندهاى تفرقه دعوت مى كنند. بترسيم از روزى كه تمام اين چاپلوسان و باندها نتوانند ذره اى از عذاب ما كم بكنند.
حضرت على (ع) مى فرمايد:" اين پست ها و مقام ها براى شناخت افراد هست." مردم كارهاى ما را زير نظر دارند و طورى نباشد خداى نكرده مسئولى بين دو نفر مراجعه كننده يكى حزب الهى و جبهه اى و ديگرى فاسد و منافق، اولى را كنار زده و براى دومى از جايش بلند شود كه در اين صورت از همين مردم سيلى خواهد خورد.
اما سخنم به آن بازارى در حالى كه مى بينيد ملت در درياى خون شنا مى كند تا اسلام را به ساحل نجات برساند. اينها هم دستشان را در دست آمريكا گذاشتند و خون اين ملت را در شيشه كردند. اگر باورتان شد كه اين كاغذهاى بى ارزش سرمايه اصلى و ارزش اصلى و جوهر شخصيت شما را تشكيل مى دهند، بدانيد كه يك روز در فرصت مناسب با شعله يك كبريت تمام سرمايه و شخصيت تان را خواهيم سوزاند. اين كار را حتماً خواهيم كرد و برنامه بعدى انقلاب ما هست الآن ملت شما را شناسائى مى كند.
و اما شما منافقان كوردل كه در همه جبهه ها داخلى و خارجى و شرقى و غربى شكست خورديد. مگر دنيا و گردش دنيا، آيات منظم دنيا جاى شب پره هاى كورچشمى مثل شماست .شما هنوز خود نفهميديد كه در جهان بينى منافقانه به بن بست كشيده تنگ و تاريك متغير رنگ شرقى و غربى متناسب با زمان و مكان و نوع ارباب خود هيچ روزنه اميدى و هيچ راه نجاتى نداريد. مگر اينكه در آتش نفاقى كه خود بر افروختيد خواهيد سوخت. شما بعد از پيروزى از خشم و غضب الهى گونه اين حزب الهى ها كه همه شما را شناسايى كردند و برايتان پرونده كامل تشكيل دادند به كدام سوراخى پناه خواهيد برد. بدانيد كه محكوم به مرگ هستيد و بالاخره ديديد كه سران نفاقتان زنان همديگر را به هم تعارف مى كنند و اين بود نتيجه جهان بينى وارونه شما.
و اما شما ملت، منتظر واقعى ، منتقم بزرگ ،منجى عالم بشريت كسى است كه بايد از كينه دشمنان اسلام شمشيرش را تيز و بران كند و هرگز از دو چيز جدا نشود. يكى سنت؛ نگاه كنيم كه رسول اله و ائمه سلام الله عليهم اجمعين، با دنيا چه كردند و از دنيا چه خواستند و با كفار و منافقان چقدر جنگ كردند و چرا قضيه عاشورا را به وجود آوردند. اينها همه براى ماست و شيعه يعنى كسى كه چنين باشد .
اما دومى قرآن كه لحظه اى نشستن را در مقابل شرك و كفر جايز نمى داند و مى گويد:
" شمشيرها را غلاف نكنيد تا فتنه جهانى تمام شود."
مردم، ما خلق شديم تا آخرتمان را آباد كنيم و ما آنجا ساختمان مى خواهيم و آباد كردن آخرت بدون ويران كردن دنيا امكان ندارد. مردم، ما خلق شديم تا روح را به پرواز در بياوريم و به عالم ماوراى طبيعت يعنى عالم ملكوت عروج دهيم و اين پرواز و عروج بدون ويرانى جسم امكان ندارد. سنگين شدن و تن پرورى بال پرواز انسان را مى شكند.
مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك چند روزى قفسى ساخته اند از بدنم مردم شهادت مردن نيست، يك تولد هست. تولد بسيار زيبا و زمانى كه شما به مهمانى فرش مى رويد، شهيد به مهمانى عرش مى رود. اما مرده آنست كه نامش به نيكوئى نبرند.
مردم، خدا در قرآن فرمود اگر راست مى گوييد مرا از همه چيز بيشتر دوست داريد پس خود را آزمايش كنيد. يعنى بهترين چيز را براى من انفاق كنيد كه اگر نكنيد دروغ مى گوئيد. مردم، آنچه را كه قارون گنج داشت و بر شتران سوار مى كرد به قول قرآن خدا قارون و ثروتش را به زمين فرو برد و آنچه را كه فرعون ادعا مى كرد با عصاى موسى در درياى نيل غرق كرد، پس چه كسانى در اين دنيا سود بردند كسانى كه با خدا معامله كردند با نيت هاى خالصشان. مردم، اسلام امروز ما يعنى صبر و استقامت و مبارزه پشت سر رهبر نه جلوتر و نه عقب تر. مومن هيچوقت مانند مورچه اى نيست كه اگر كم آب زير پايش بيافتد او را بلند كند و او هم فرياد بزند ايها الناس دنيا را آب برد، بلكه به قول امام جعفر صادق (ع) مومن از فولاد هم محكمتر است كه فولاد بر اثر گرما و سرما تغيير مى كند ولى مومن تغيير نمى كند و مومن در اقيانوس مشكلات و مصيبات شنا مى كند. هرگز شكايت خدا را پيش غير خدا نمى كند و هرگز از خدا به دست كسى شكايت نمى كند و هرگز از اسلام دست برنمي دارد. مردم، اين جنگ هديه خداست. اين جنگ نعمت خداست. اين جنگ عظيم ترين قدرت و عزت و شرف را به ما داد و قدرت و عظمت ما را به جهان صادر كرد . هر كس از اين جنگ خسته شود و ايراد بگيرد و يا توجيه و تفسير بكند بى شك به خدا كفر كرده و خدا را كنار زده و بى شك از شيعه مكتب جعفرى نيست.
مردم ارزش گندم بيشتر است يا ارزش نان. اما اگر گندم بخواهد ارزش پيدا كند بايد زير سنگ عظيم آسياب خرد شود و بايد در تنور داغ چند صد درجه تاب و تحمل داشته باشد همان تنورى كه على (ع) سر را تا ناف داخل گرماى آن مى كرد و با خود مى گفت: " بچش گرماى تنور را تا از بچه هاى يتيم شهدا غافل نباشى." و بالاخره بهشت را به بها مى دهند نه به بهانه و اگر امروز در كاروانيان حسين (ع) ثبت نام نكنيم و عازم نشويم فردا ما را در صف اين كاروانيان راه نخواهند داد و از ما نام و نشانى نخواهند پرسيد.
و اما تو اى بسيج، اى مظلوم تاريخ و اى مظلوم ابن مظلوم و تو اى پاسدار، اى سلحشور و شما اى رزمندگان، اى يكه تازان عرصه ميدان عشق. اى مرغان آغشته به خونى كه جايتان در اين دنيا نيست. به پيش كه صبح پيروزى نزديك است و همين فردا است كه بايد بر سر سفره پيروزى بنشينيم و بگوئيم در بهار آزادى جاى شهدا خالى.
در خاتمه از همه عاشقان كربلا مى خواهم كه امام را لحظه اى تنها نگذارند و از كسانيكه از جانب اين حقير به آنها بدى رسيده اميدوارم كه به ديده اغماض بنگرند.
خدايا، خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگه دار عليرضا بلباسى
بنیادشهیدوامورایثارگران قائمشهر/
نظر شما