وصيتنامه بسيجى شهيد رضا اكبرى
سهشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۱۵:۲۷
نويد شاهد مازندران، وصيتنامه بسيجى شهيد رضا اكبرى فرزند سليمان متولد 1344 در روستاى گاوان آهنگر شهرستان قائمشهر مى باشد. ايشان در تاريخ 14 اسفند 1365 در شلمچه به درجه شهادت نائل آمد.
نويد شاهد مازندران، وصيتنامه بسيجى شهيد رضا اكبرى فرزند سليمان متولد 1344 در روستاى گاوان آهنگر شهرستان قائمشهر مى باشد. ايشان در تاريخ 14 اسفند 1365 در شلمچه به درجه شهادت نائل آمد.
بسم الله الرّحمن الرّحيم
« اِنَّ اللهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ اَنْفُسَهُمْ وَ اَمْوالَهُمْ بِأَنّ لَهُمُ الْجَنَّةَ »
با درود فراوان به آقايم و مولايم امام زمان(عج) و درود فراوان به نائب بر حقّش امام امّت، قلب و روح مستضعفين جهان، و درود بى پايان به پاك باختگان راه حقّ و حقيقت و جانبازان فى سبيلالله در جبهههاى جنوب و غرب كشور. اكنون، زمان، زمان سرنوشت جنگ حق عليه باطل است. بايد همهى ملّت، دِين خود را نسبت به اسلام و قرآن، ادا كنند. نگوييد ما اسلحه و مهمّات مدرن نداريم، اگر مهمّات پيشرفته نداريم، در عوض اسلام، خدا، كه از همهى قدرتها بالاتر است داريم. بنابر اين هيچ ترس و دلهرهاى نبايد به خود راه بدهيم. همه بايد در اين جهاد مقدّس شركت بكنيم. به فرمودهى امام امّت، ما « مثل امام حسين(ع) وارد جنگ شديم و بايد مثل امام حسين(ع) به شهادت برسيم.»
پدر و مادرم! من عازم سفر طولانى هستم، چون كه به زودى عمليّاتى در پيش است، اگر به آرزوى ديرينهى خود؛ يعنى، شهادت در راه خدا مىباشد، رسيدم مرا ببخشيد زيرا شما خيلى زحمت كشيديد تا مرا بزرگ و به اين سنّ رسانديد، تا از من بهرهاى بگيريد، امّا من نتوانستهام جواب اين همه سختىها و محبّتهاى شما را بدهم. انشاءالله تعالى شفاعت شما را در قيامت، نزد ائمّهى معصومين(ع) خواهم كرد. برادرانم! اگر خبر شهادت مرا برايتان آوردهاند، به جاى گريه، پرچم قرمز كه با خون رزمندگان همرنگ است بر دوش كشيد و راهم را ادامه دهيد و امام امّت را تنها نگذاريد. نگذاريد كه اسلحهام بر زمين بيفتد. مدّتى است كه خواب حرم اباعبدالله الحسين(ع) را مى بينم، نمى دانم چه احساسى در خودم ايجاد مى كند.
هميشه به ياد برادر همسنگر خود شهيد آقاجان زاده] هستم، در كنارى مى نشينم و با خداى خود، درد دل مى كنم، تا كمى سبك شوم. وقتى كه دارم نامه را مى نويسم لباسها، همه را تحويل تعاون گردان دادهايم، الآن و حسينيان در چادر هستند. اكثر هم خدمتىهاى بنده، شهيد يا معلول يا مجروح شدهاند. من نزد آنها خجل و شرمندهام. اگر جنازهام را آوردهاند، زياد تشريفاتى نكنيد و اگر جنازهام را نياوردند، ناراحت نباشيد. بعد از شهادتم عكسهايم را بزرگ كنيد و در سطح مدارسى كه من آموزش دادهام پخش كنيد و به پادگان آموزشى هفت تن، سرى بزنيد و عكسهايم را به برادران بدهيد.
برادران صالحى و سيفى و گل محمّدى و معصومى حتماً بعد از شهادتم در خانه ى ما مىآيند سلام مرا به ايشان برسانيد. در خاتمه، از همهى فاميلان و دوستان حلاليّت مى طلبم. اگر بدى از من ديدند، اميدوارم مرا ببخشند. اين وصيّت نامه را قبل از عمليّات نوشتم.
دوست داشتم شمع باشم، در دل شبها بسوزم
روشنى بخشم بـه جمعى و خـودم تنها بـسوزم.
خدا حافظ.
مورّخه 9 اسفند ماه 1365 به اميد اين كه همديگر را در كربلاى معلّى زيارت كنيم.
همه با هم يك صلوات بفرستيد.
بنيادشهيدوامورايثارگران قائمشهر/
نظر شما