نويد شاهد مازندران، شهيد مجيد غلامى فرزند شعبان در اول آذر ماه سال 1342 در خانواده اى مذهبى و كشاورز در شهرستان گلوگاه ديده به جهان گشود و تحصيلات ابتدايى را با تلاش و كار در مدرسه مازيار سابق به پايان رساند. سرانجام در 19 فروردين 1363 در كوشكبه درجه شهادت نائل آمد.
جنگ بهترين محك براى فداييان از جان گذشته است
نويد شاهد مازندران، خدايا هنگامى كه شيپور جنگ طنين انداز مى شود قلب من شكفته و به هيجان در مى آيد، زيرا جنگ مرد را از نامرد مشخص مى كند. جنگ بهترين محك براى فداييان از جان گذشته است.
شهيد مجيد غلامى فرزند شعبان در اول آذر ماه سال 1342 در خانواده اى مذهبى و كشاورز در شهرستان گلوگاه ديده به جهان گشود و تحصيلات ابتدايى را با تلاش و كار در مدرسه مازيار سابق به پايان رساند و به علت مشكلات خانواده و تنها بودن پدر در كار، شهيد ترك تحصيل نمود و همراه پدر وارد كار شد. شهيد به خاطر صبر و شكيبايى كه در ايشان بود هيچگاه از كار كردن و مشكلات شكوه نكرد و فرد قانع بود. درآمد حاصل از كار را خرج خانه مى كرد.

اهل معاشرت بود، وقتى مى ديد ديگران مشكلات دارند سعى مى كرد كمك كند تا مشكلات آنها حل شود. به همه ى افراد چه كوچك و چه بزرگ احترام خاصى قائل بود، به همين خاطر همين رفتارش همه او را دوست داشتند. در سن 18 سالگى به خدمت مقدس سربازى رفتند. زمانى كه به جبهه اعزام شدند يك تغيير و تحولى عجيب در او ايجاد شد، روحيه و اخلاق او خيلى فرق كرده بود. قبل از شهادت يك بار مجروح شدند و در بيمارستان صحرايى 4 روز بسترى بود.

با وقوع جنگ تحميلى با اولين گروه اعزامى از بسيج گلوگاه به منطقه جنگى عازم گرديد. و به مدت سه ماه در كردستان در سرماى طاقت فرسا جهت پيشبرد انقلاب اسلامى از هيچ كوشش دريغ ننمود. در حين جنگ تحميلى دو تركش به او اصابت نمود و او را مجروح كرد.

شهيد از آنجا كه انقلاب را با پوست و گوشت خود لمس نموده بود بارها عازم جبهه هاى نبرد حق عليه باطل شد و براى اسلام مبارزه نمود. بعد از يك سال و اندى عضو سپاه چالوس گرديد و حدود يك سال در آنجا خدمت نمود و بعد به سپاه بندر گز انتقال داده شد. در همين دوران يكپ از برادران عزيز خود را از دست داد و با فقدان برادر بزرگتر تقاضاى انتقال به گلوگاه را نمود و همچنين چند ماهى در بسيج هراز جريب خدمت نمود. سپس از طريق سپاه او را به منطقه جنگى اعزام نمودند.
خلاصه اين پاسدار شهيد اسلام كه براى به كربلا رسيدن لحظه شمارى مى نمود با شركت در عمليات والفجر چهار با عبور از روى مين يك پاى خود را از دست داد در حالى كه بعد از هفت ساعت از قطع شدن پايش زنده بود خون خود را نثار درخت تنومند اسلام و نهال كوچك انقلاب اسلامى نمود. يادش گرامى و راهش پر رهروباد.


مركزاسنادبنيادشهيدوامورايثارگران/
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده