حسن به همرزمانش مى گويد: به برادرم نگوييد كه من به خط مقدم مى روم، از طرفى برادرش هم به همرزمان خود مى گويد: شما به برادرم نگوييد كه من به خط مقدم مى روم.
به برادرم نگوييد كه من به خط مقدم مى روم
نويد شاهد مازندران: شهيد حسن حلاجيان فرزند محمد در 25 آبان سال 1342 در آخوند محله شهرستان رامسر و در يك خانواده متدين و كشاورز ديده به جهان گشود، تحصيلات ابتدايى را در مدرسه خواجه نصير و راهنمايى را در مدرسه امام سجاد(ع) و دبيرستان را در يكى از هنرستان هاى شهرستان تنكابن گذراند. با اينكه مشغول به تحصيل بود ولى روزها پس از اتمام مدرسه به سر كار مى رفت تا پول توجيبى اش را در آورد و به خانواده نيز كمكى كرده باشد.

شهيد محبوبيت خاصى در بين اعضاى خانواده داشت چرا كه فرزند اول خانواده بود و خانواده هم به وجود او افتخار مى كردند. مقيد به نماز اول وقت بود، در مراسمات مذهبى هميشه شركت مى كرد. در مواقعى كه به مدرسه مى رفت دانش آموزى زرنگ بود و در تعطيلات تابستان هيچ وقت بيكار نبود و كارگرى مى كرد تا بتواند خرج تحصيلات خود را در بياورد. در امر كشاورزى دست راست پدر بود.

شهيد فقط برادر داشت كه هر دو با هم در سال 64 به طور داوطلبانه به خدمت سربازى مى روند و با هم در جبهه بودند. به همين لحاظ حسن به همرزمانش مى گويد: به برادرم نگوييد كه من به خط مقدم مى روم، از طرفى برادرش هم به همرزمان خود مى گويد: شما به برادرم نگوييد كه من به خط مقدم مى روم. بالاخره هر دو به خط مقدم مى روند و در داخل سنگر با همديگر رو به رو و برخورد مى كنند.

شهيد حسن حلاجيان حُجب و حياى خاصى داشت، حتى هنگام خنديدن هم سرش را پايين مى انداخت و مى خنديد. در زندگى توقعى از كسى نداشت و علاقه عجيبى به خانواده خصوصا خواهرش داشت، هميشه دوست داشت به دانشگاه برود و خدمتى به ملت ايران بكند ولى غافل از اينكه در حجله شهادت براى حسن باز شده بود و سرانجام در 25 ارديبهشت ماه سال 1365 در منطقه ابوغريب بر اثر تركش به لقاء الله پيوست و با پرستوهاى عاشق پرواز كرد.


منبع:مركزاسنادبنيادشهيدوامورايثارگران

انتهاى پيام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده