دهقان زاده شهیدی كه مى خواست به اقتصاد كشور كمك كند
چهارشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۰۰:۵۸
كشاورزى شما آنچنان قابل بهربردارى نيست من اين شغل را ادامه خواهم داد اما با بيشترين كيفيت و بيشترين بهره هم كمك به امورات زندگى باشد و هم به مسئله اقتصاد كشور كمك كرده باشم
نويد شاهد مازندران: شهيد نقى امين ياورى فرزند مهرعلى در مورخه دهم ارديبهشت سال 1342 در روستاى طالش سرا يكى از روستاهاى شهرستان رامسر به دنيا آمد. او دوران كودكى را در كنار پدر و مادر مسلمان خود گذراند. سپس در سن 7 سالگى به دبستان طالش سرا رفت و مشغول درس خواندن شد. او شاگردى متوسط در كلاس خود بود. پنجم ابتدايى را در اين دبستان به اتمام رسانيد و سپس براى ادامه تحصيل به مدرسه راهنمايى خزر تنكابن رفت و با سه برادر بزرگترش در يك اتاق مستاجرى سه سال به ادامه تحصيل دوره راهنمايى پرداخت.
در اين مدت سه سال دوران پر تلاطمى از نظر سياسى داشت از اينكه معلمى منافق داشت از موقعيت كنجكاوى وى ميخواست سوء استفاده كرده باشد و فكر كرد كه حداقل از منطقه حزب الهى طالش سرا يك نفر را بطرف خود بكشانند تا نفوذى به اين منطقه شهيد پرور قهرمان پرور هميشه در صحنه را كرده باشد و بقول خودشان عقايد پليدشان را در اين منطقه صادر نمايند، اما به كورى چشم منافقين از آنجايى كه كنجكاويى كه شهيد نقى امين ياورى داشت با مشورت خانواده و با برادران بزرگتر و با رجوع به كتابهاى متعدد از علما دانشمند اسلامى خط فكرى سياسى خود را كه همان اسلام فقاهتى ميباشد پيدا كرد.
بعد از سوم راهنمايى ترك تحصيل كرد و از آنجايى كه موقعيت انقلاب ايجاب ميكرد كه بايستى بعد كارهاى توليدى كشاورزى بپردازد، ايشان هم موافق با اهداف انقلاب بود و بكار كشاورزى با بيشترين علاقه اى ادامه ميداد با اينكه كار كشاورزى يك كار سخت و پر زحمتى بود ولى در مقابل كارهاى كشاورزى و دامدارى هيچوقت سستى به خود راه نمى داد و هميشه به پدر و مادرش مى گفت كه كشاورزى شما آنچنان قابل بهربردارى نيست من اين شغل را ادامه خواهم داد اما با بيشترين كيفيت و بيشترين بهره هم كمك به امورات زندگى باشد و هم به مسئله اقتصاد كشور كمك كرده باشيم اما غافل از اينكه نمى دانست كه عمرش در همين چند روز اول خدمت به انقلاب به پايان ميرسد.
خلاصه مسئله خدمت سربازى پيش مى آيد كه وظيفه هر جوان مسلمان ميباشد ايشان با جان و دل پذيرفت و خيلى مشتاق بود كه برود خدمت سربازى با توجه به اينكه به تازگى در گالش محله بسيج تشكيل شده بود و پرسنل ميخواست باز هم بخاطر ضرورت انقلاب اسلامى و ضرورت در منطقه خدمت سربازى در بسيج انتخاب ميشود اما همانطورى كه ميدانيد اين كوردلان ديدن چنين جوانانى پر غرور، آينده نگر مسلمان بدور از هر عيبى را ندارد و سر انجام در بسيج مشغول انجام وظيفه ميشود و يك و دو هفته از خدمت در بسيج نمى گذرد كه ماموريتى جهت دستگير كردن منافقين پيش مى آيد كه با فرمانده عمليات سپاه منطقه تنكابن و رامسر با شش تن ديگر به ماموريت جنگل ميروند و در فاصله چند صد مترى دالخانى در اول صبح 15 خرداد 1361 خود را در كمين رگبار گلوله هاى ژسه مى بيند و همگى با هم در داخل لندور بخون مى غلتند و مظلومانه و بيرحمانه شربت شهادت را مينوشند. ((روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد))
مرکزاسنادبنیادشهیدوامورایثارگران مازندران/
انتهای پیام/
نظر شما