شهيد عليرضا ديودار؛
در مكه حج عمره را به جا آورد در مقام ابراهيم نماز خواند و در داخل حجر اسماعيل براى شهادت خود دعا نمود.شهيد به فرمان رهبر و مرجع عالم تشيّع به منظور شركت در تظاهرات برائت از كفار و مشركين به ميدان آمد و توسط پليس سر سپرده آل سعود به شهادت رسيد.
شهيد مازندرانى كه داخل حجر اسماعيل براى شهادت خود دعا كرد
نويد شاهد مازندران در سالروز شهادت شهيد علىرضا ديودار مرورى دارد بر زندگى نامه اين شهيد عزيز كه در ادامه به آن مى پردازد؛
در ميان سرزمين هاى وسيع و جلگه اى خطه لاله گون مازندران و در حد فاصل بين رشته كوه البرز و درياى خزر كيلومتر3 شهرستان نكاء زادگاه شهيد حاج عليرضا ديودار يعنى روستاى شهيد پرور ميانگله، ميزبان 27 شهيد و مفقود الاثر كه همچون ستاره درخشانى از ساير روستاها متمايز گرديده قرار دارد و در يكى از خانواده هاى كارگر و كشاورز قريه در خرداد ماه سال 1327 كودكى متولد كه به سبب دوستى اين خاندان با اهل البيت نام وى را عليرضا ناميدند. دوران صباوت با طى تحصيل دو كلاس ابتدايى و سپس ترك تحصيل مرحله جديدى را آغازگر شد كه نيروى بازوى كمكى پدر گرديد و در تامين معاش خانواده پدر را يارى مى كرد، شهيد ديودار روحيه اى آرام و صبور داشت.

در سال 1346 ازدواج نموده و در سالهاى حدود 47 الى 48 به خدمت سربازى احضار گرديد، حاصل اين ازدواج 8 فرزند بوده كه سه پسر و پنج دختر مى باشند. شهيد ديودار به علت عائله مندى پدر زندگى مستقل خود را در يك اتاق محقر و جداگانه آغاز كرد و خود ديگر سنگينى تامين مخارج عائله را بر دوشهايش حس مى كرد به همين جهت كارگرى در مزارع و كوره پز خانه ها چيزى نبود كه حاج عليرضا را خسته نمايد.

شهيد مازندرانى كه داخل حجر اسماعيل براى شهادت خود دعا كرد
با آغاز اولين جرقه حركت هاى مردمى به رهبرى زعيم عاليقدر امام خمينى بر عليه طاغوت، ديودار چون عاشقى دلباخته و تشنه حقيقت در ميان توده مردم متجلى بود در تمام تظاهرات حاضر مى شد و ديگران را نيز تشويق مى نمود. پس از پيروزى انقلاب هميشه در تب و تاب و گوش به فرمان رهبر در كمين ضد انقلاب و حركت هاى مشكوك بود تا با كمك حزب الهى ها هر آهنگ ناموزونى را در نطفه خفه نمايد. در اسفند ماه سال 1359 داوطلبانه به منطقه محروم و نيازمند چاه بهار شتافت و در كنار هم آرمان قديميش شهيد عباسعلى بدوى (اولين شهيد روستا) مدت هاى زيادى در آنجا ماندند و از همجا تقاضاى عضويت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامى را نمود. ايشان پس از پايان ماموريت در چاه بهار به سپاه پاسداران انقلاب اسلامى نكا مراجعه و خدمت خود را آغاز نمود و در انجام وظايف محوله سخت كوشا بود.

در سال 60 كه واقعه جانگداز هفتم تير به وقوع پيوست و شهيد ديودار آنچنان متاثر شد كه نهايت سعى را در دستگيرى منافقين شدت عمل زيادى در برخورد با آنان به خرج مى داد و در اين رهگذر از هيچ كوششى دريغ نورزيد. در سال 61 به منطقه كردستان اعزام و پس از پايان ماموريت در سال 62 جنگلهاى آمل را در جهت سركوبى منافقين زير پا گذاشت و او كه توان جسمى نيرومند و قد بلندى داشت وجودش در تيم هاى ضربتى رعشه منافقين و ضد انقلاب را دو چندان مى كرد. حاج عليرضا موج بى آرام بود و تحولات روحى و اعتقادى عميقى كه انقلاب اسلامى در او به وجود آورده بود روحيه آرام او را در اداى مقصود مطلوب بى قرار كرده بود. او هميشه در اعزام به مناطق جنگى پيشقدم بود و در سالهاى 63-64-65 هر بار به مدت طولانى نزديك به مدت يكسال كوههاى سر به فلك كشيده كردستان و روستاهاى آن منطقه را در نورديد و در اين مدت جاى پاى حاج عليرضا را مى توان در دامنه آن كوهها و در روى برف ها به شهادت طلبيد. سپاه مريوان خود آگاه استقامت اين برادر در سامان غرب كشور و پايگاه ها و مناطق كماسى و پير خفران خاطره رشادت و شهامت هاى اين مهاجر غريب را در سينه خود نگاشته و حبس كرده اند و به روايتى شب هاى مهتابى منطقه كردستان زمزمه عبادت شهيد ديودار را به امانت دارند.

شهيد ديودار در خرداد ماه 66 جهت تشرف به مكه معظمه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامى نكا نامنويسى نموده و پس از اصابت قرعه به نامش در تيرماه 66 به مكه معظمه مشرف گرديد و به حمد اله در مدينه منوره موفق به زيارت قبر حضرت رسول(ص) و همچنين قبور ائمه گرديد.

ايشان در دعاى كميل مدينه منوره شركت و در تظاهرات بزرگ وحدت مدينه النبى حضور فعال داشت و پس از آن به مكه معظمه وارد و حج عمره را به جا آورد در مقام ابراهيم نماز خواند و در داخل حجر اسماعيل براى شهادت خود دعا نمود. سعى بين صفا و مروه را انجام داد. آن شهيد به فرمان رهبر و مرجع عالم تشيّع به منظور شركت در تظاهرات برائت از كفار و مشركين به ميدان آمد و در صفوف مقدم تظاهرات با گفتن الله اكبر و لا الله الا الله و مرگ بر امريكا نفرت و انزجار خود را از كفار و مشركين اعلام نمود كه ناگهان متوجه يورش ناجوانمردانه پليس سر سپرده آل سعود به صفوف جانبازان و روحانيون و زنان و مادران شهدا گرديد، شهيد ديودار كه تحمل اين شقاوت ها را نداشت به مقابله با پليس خائن وهابى پرداخت بلكه بتواند اسباب نجات جانبازان را فراهم آورد اما با اصابت گلوله ايشان را به شهادت رساندند و شهيد ديودار در حالى كه الله اكبر بر زبان جارى داشت و از سوز عطش واعطش مى كرد همچون آقايش حسين(ع) تشنه كام به شهادت رسيد. شهيد حاج عليرضا ديودار كه هميشه در تشييع جنازه شهدا محل و منطقه شركت داشت اين بار خودش تشييع شد. او كه در منار حرم امن الهى در روز جمعه نهم مرداد ماه سال 66 كه بايد جمعه خونين ناميد شربت شهادت را نوشيد. بنا به وصيتش در گلزار شهداى ميانگله و در كنار مرقد يار همسنگرش عباسعلى بدوى به خاك سپرده شد.

مركزاسنادبنيادشهيدوامورايثارگران/
انتهاى پيام/
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده