شهداى «فاجعه منا» شهرستان تنكابن/ شهيدان «محمدابراهيم مصطفى زاده تالش» و «حميدرضا انزاهى گريوده»
يکشنبه, ۰۴ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۷:۱۴
شهيدان «محمدابراهيم مصطفى زاده تالش» و «حميدرضا انزاهى گريوده» از شهداى شهرستان تنكابن مى باشند، كه در تاريخ دوم مهرماه سال 1394 در «حادثه مناى مكه » به شهادت رسيده اند.
نويد شاهد مازندران مرورى دارد بر زندگى شهيدان «محمدابراهيم مصطفى زاده تالش» و«حميدرضا انزاهى گريوده» كه از شهداى شهرستان تنكابن مى باشند، كه در تاريخ دوم مهرماه سال 1394 در «حادثه مناى مكه » به شهادت رسيده اند.
«محمدابراهيم مصطفى زاده تالش» در تاريخ يكم بهمن 1342، در شهرستان آمل به دنيا آمد. پدرش خالق، كشاورزى مى كرد و مادرش خانم جانى، خانه دار بود. براى پدر و مادرش بسيار عزيز بود. در يك سالگى پدر و در پنج سالگى مادرش را از دست داد و عموى بزرگش سرپرستى وى را بر عهده گرفت.
تا پايان مقطع متوسطه در رشته انسانى درس خواند و ديپلم گرفت. در دوران جنگ تحميلى به مدت 27 ماه عازم خدمت سربازى شد و با سمت امدادگر خدمت كرد. به حرفه آلومينيوم سازى پرداخت. در كارش بسيار دقيق، امانت دار و اهل كسب حلال بود. مدام به شاگرد خود تاكيد مى كرد كه هنگام فروش صدگرم اضافه بدهد ولى صدگرم كم نگذارد.
در سال 1363 ازدواج كرد و حاصل آن يك دختر بود. بر تربيت و آموزش دينى فرزندش تاكيد داشت. تلاش مى كرد به جاى هر گونه سخت گيرى خودش الگوى مناسبى براى فرزند باشد. خوش اخلاق، شوخ، خوش رو، صبور و امانت داربود. هميشه اول وقت نمازش را مى خواند. بدون اينكه بگذارد كسى بفهمد از نيازمندان دستگيرى مى كرد. بعد از شهادتش افراد زيادى گفتند كه به آن ها كمك كرده است. يكى از ساكنين تنكابن مى گفت: «سال 1392 برف سنگينى آمد و سقف خانه خراب شد، شهيد محمدابراهيم كه مى دانست از عهده تعمير سقف بر نمى آيم، هزينه تعمير را پرداخت.»
ارادت خاصى به امام حسين(ع) داشت و در برپايى مجالس عزادارى بسيار كمك مى كرد. يك بار به سفر كربلا رفت و تصميم داشت پس از بازگشت از سفر حج دوباره به زيارت مرقد سيدالشهدا برود. در هر موقعيتى آيه « الا به ذكر الله تطمئن القلوب» را تكرار و بدون ياد خدا كارى را آغاز نمى كرد. داراى ذوق و استعداد سرودن شعر بود. به كشاورزى و درختكارى نيز علاقه داشت و گاهى به آن مى پرداخت.
هنگام سفر به حج از همه حلاليت طلبيد. در وصيت نامه خود سفارش كرد، بخشى از اموالش را براى كمك به نيازمندان، كودكان بى سرپرست و تهيه جهيزيه نو عروسان هزينه كنند.
دوم مهر 1394، هنگام انجام اعمال حج در منا به شهادت رسيد. پيكر وى در مقبرالشهداى مكه به خاك سپرده شد.
«حميدرضا انزاهى گريوده» در يكم شهريور 1339، در شهرستان آمل ديده به جهان گشود. پدرش رمضانعلى، خياط بود و مادرش حوا، خانه دارى و آشپزى مى كرد. در خانواده اى مذهبى پرورش يافت. در كودكى پدرش را از دست داد و براى كمك به معاش خانواده ضمن كار كردن، درس مى خواند. مدتى درس را رها كرد و براى كار به تهران آمد. بعد ها تا پايان دوره راهنمايى درس خواند. در تهران به حرفه آلومينيوم سازى پرداخت. بسيار منصف و امانت دار بود. به افراد بى بضاعت كمك مى كرد و به سود كم قانع مى شد.
در دوران حكومت پهلوى، او نيز مانند مردم در اعتراضات عمومى شركت مى كرد و شب ها روى ديوارها شعار مى نوشت. سال 1360 ازدواج كرد و صاحب چهار دختر و دو پسر شد. عليرغم اين بسيار مؤمن بود ولى هرگز فرزندانش را براى انجام وظايف شرعى تحت فشار نمى گذاشت. پيوسته تاكيد مى كرد سالم زندگى كنيد و انسان خوبى باشيد، اگر در زندگى ترقى كرديد، هرگز افراد نيازمند را فراموش نكنيد. براى كسب و كار حلال سفارش مى كرد و مى گفت: «لازم نيست خيرات بدهيد؛ فقط خوب باشيد.» در ميان مردم به خداترسى و صداقت خوش نام و معروف بود.
او كه روزگار سختى را پشت سر گذاشته و از نظر مالى پيشرفت كرده بود، خودش را از مردم جدا نمى كرد و از نيازمندان دستگيرى مى نمود. سال 1368 از تهران به تنكابن رفت و در محله اى قديمى ساكن شد. سال ها بعد در نقطه خوبى از شهر خانه اى زيبا ساخت. وقتى كار خانه به پايان رسيد به آن خانه نقل مكان نكرد. هر چه خانواده و فاميل اصرار كردند چرا به آن خانه نمى روى؟ گفت: «چطور به آن خانه بروم. نمى خواهم فاميل و دوستان قديمى با ديدن خانه ام حسرت بخورند.»
هميشه براى خواندن نماز به مسجد مى رفت. خودش رو، مهربان و راستگو بود. در امر ازدواج جوانان پيش قدم مى شد و اگر در خانواده اى اختلاف وجود داشت، براى از بين بردن آن تلاش مى كرد. راهنما و مشاور خوبى براى همه بود و با خير خواهى نظرش را مى گفت. ديدن طبيعت و رفتن به سفر، مخصوصا سفرهاى زيارتى را دوست داشت و در هر فرصتى كه پيش مى آمد به سفر مى رفت. سفرهاى زيادى به كربلا، سوريه و مكه رفته بود.
اردات خاصى به پيامبر اكرم (ص) و امام حسين (ع) داشت. در برپايى مجالس و هيئت عزادارى مى كوشيد و هر كارى كه از دستش بر مى آمد، انجام مى داد.
سال 1394 براى چندمين بار آماده رفتن به سفر حج شد. قبل از سفر در حضور خانواده وصيت نامه اش را نوشت و به تمامى نكاتى كه بعدها مى توانست باعث اختلاف نظر شود، اشاره كرد. وقتى نوشتن وصيت نامه تمام شد، ان را مهر و موم كرد. پس از چند لحظه به پسرش گفت وصيت نامه را برگردان، نكته اى را فراموش كردم بنويسم. يكى از دختران او عقد كرده بود و قرار بود بعد از بازگشت وى مراسم عروسى برگزار شود. در انتهاى وصيت نامه اضافه كرد: «اگر در مكه از دنيا رفتم، چهل روز صبر كنيد. بعد اگه خانواده داماد آمادگى داشتند عروسى را برگزار نماييد.» و بعد ادامه داد: «اين طور شما مورد سرزنش مردم قرار نمى گيريد و مردم مى دانند خودم رضايت داشته ام.»
دوم مهر 1394، هنگام انجام اعمال حج در منا به شهادت رسيد. پيكرش ابتدا در مقبره الشهداى مكه به خاك سپرده شد و بعدها با پيگيرى خانواده، به ايران باز گشت و در آرامستان بندپى شهرستان بابل به خاك سپرده شد. نام مستعار وى «شيرافكن» بود.
فرهنگ اعلام شهداى منا و مسجد الحرام/
انتهاى پيام/
نظر شما