شهيد على باقرى تيرتاشى فرزند حسين در يكم شهريور 1323 در روستاى تيرتاش از توابع شهرستان بهشهر در يك خانواده مذهبى چشم به جهان گشود. تا ششم ابتدايى را در دبستان تيرتاش درس خواند. آنگاه جهت ادامه تحصيل راهى شهرستان بهشهر شد.
گذرى بر زندگى شهيد دكتر على باقرى
نويد شاهد مازندران: شهيد على باقرى تيرتاشى فرزند حسين در يكم شهريور 1323 در روستاى تيرتاش از توابع شهرستان بهشهر در يك خانواده مذهبى چشم به جهان گشود. تا ششم ابتدايى را در دبستان تيرتاش درس خواند. آنگاه جهت ادامه تحصيل راهى شهرستان بهشهر شد و تا سوم متوسطه را در بهشهر گذراند و پس از آن براى ادامه تحصيل به اصفهان و سپس به تهران رفت و در مدرسه دارالفنون مشغول ادامه تحصيل شد و در اين مدرسه ديپلم خود را گرفت كه سال ورود به مدرسه مقارن بود با قيام خونين 15 خرداد به رهبرى امام عزيز كه شهيد باقرى در درگيرى و شكستن درب مدرسه و نجات حدود 2000 دانش آموز نقش بسزايى داشت. شهيد باقرى پس از اتمام خدمت وظيفه در كنكور سراسرى در رشته دامپزشكى شركت كرد و در دوره دو ساله دامپزشكى قبول شد و بلافاصله در اداره كشاورزى شهرستان نوشهر و چالوس استخدام شد و پس از مدتى با اعتقاد شخصى خويش با يك دختر هم طبقه و روستايى ازدواج نموده كه حاصل ازدواج دو دختر و يك پسر مى باشد. شهيد باقرى در سال 1359 به شهر نكا منتقل شد، وى عضو اصلى شوراى مركزى انجمن اسلامى اداره كشاورزى استان مازندران بود.

در تاريخ 27 بهمن 1359 به اداره دامپزشكى شهرستان بهشهر منتقل شد و بلافاصله انجمن اسلامى اداره كشاورزى شهرستان بهشهر را تشكيل داد. شهيد باقرى در تاريخ 1 خرداد 1360 بمدت يكماه همرا ه اكيپ دامپزشكى جهت عرصه خدمات دامپزشكى به استان خوزستان عزيمت نمودند. او عاشق خدمت به قشر مستضعف و محروم بود، در 1 مهر 1360 جهت خدمت بيشتر و بهتر خود را مامور خدمت در جهاد سازندگى بهشهر نمودند.

شهيد باقرى در جهاد سازندگى سه بار به مناطق جنگى رفتند و خدمات ارزنده به دامداران نمودند از آن جمله خدمات مى توان تكميل داروخانه دامپزشكى در گيلانغرب، پانسمان و مداواى اسب و قاطر در جبهه ها كه بعلت اصابت تركش زخمى شده بودند را نام برد و دهها خدمات ارزنده ديگر و سخنرانى و شركت در سنگرهاى رزمندگان در جبهه ها و تقويت روحيه آنها. شهيد باقرى يكپارچه تلاش و فعاليت مى كرد و در ساختن راهها حمام و فعاليت عمرانى ديگر در منطقه خود نقش بسيار فعالى داشت، او از بى تفاوتى و بى علاقگى ها سخت رنج مى برد. در برخورد با جريان هاى انحرافى موضعى قاطع و محكم داشت و برخوردى صريح و روشن و بى پرده با منافقان و فرصت طلبان داشت. او براستى مقلد امام بود و عاشق كلام حيات بخش امام بود و در تربيت فرزند نقش حساسى داشت و وصيت نمود كه تنها فرزند پسرش (محمد) طلبه شود. او پيوند عميق و علاقه سرشارى به روحانيت متعهد و فعال خستگى ناپذير داشت و در عمل به مستحبات سخت كوشا بود و به نماز شب اهميت خاصى ميداد و بالاخره در سومين سفر سرخش با همكارانش  در مورخه 12 شهريور 1361 در هنگام عزيمت به محل ماموريت (دهلران) ماشين آنها مورد اصابت خمپاره دشمن قرار مى گيرد و پس از واژگونى ماشين هر 5 سرنشين به درجه رفيع شهادت نائل آمدند.

مركزاسنادبنيادشهيدوامورايثارگران/
انتهاى پيام/
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده