شهیدی که با شناسنامه برادر بزرگترش برای رفتن به جبهه نام نویسی کرد
سهشنبه, ۰۷ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۴۴
نوجوان سلحشور على رستمى، در تاريخ چهارم شهريور ماه سال 1351 در قريه «ورمتون» از توابع شهرستان بابل پا به اين جهان خاكى گذاشت.تحصيل دوره سوم ابتدايى او مقارن گرديده بود با آغاز حمله وحشيانه ارتش بعثی به ايران.
نوید شاهد مازندران: نوجوان سلحشور على رستمى، در تاريخ چهارم شهريور ماه سال 1351 در قريه «ورمتون» از توابع شهرستان بابل پا به اين جهان خاكى گذاشت.
نام پدرش رمضان و مادرش رقيه نام داشت. خانواده رمضان رستمى مقيد به انجام تكاليف شرعى بوده و در مراسم مذهبى شركت مى نموده و همين طور عادت به دادن اطعام به مناسبت هاى گوناگون داشتند و به همين دليل فرزندان نيز به تاسى از رويه والدين از همان دوران تكليف نماز خود را بجا آورده و روزه مى گرفتند و در دسته روى و مراسم تاسوعا و عاشورا و ديگر مراسم عزادارى حضور مى يافتند.
على دوران اول تا پنجم ابتدايى و همچنين تحصيلات دوران راهنمايى خود را در مدرسه روستا مجاور گذراند. تحصيل دوره سوم ابتدايى او مقارن گرديده بود با آغاز حمله وحشيانه ارتش بعثی به ايران و از همان ابتدا كه او از خبرهاى جبهه هاى جنگ تحميلى و عمليات رزمندگان اسلام مطلع مى گشت ميل و اشتياق جهت پيوستن به نيروهاى بسيجى رو به فزونى گرفت و به همين خاطر در همان زمان از اعضاء گروه خردسالان بسيج گرديد.
على علاوه بر آن كه در مراسم و جلسات بسيج شركت مى جست، با وجود قلّت سن در هنگام جمع آورى كمك هاى مردمى جهت جبهه هاى جنگ تحميلى، مشتاقانه و فعالانه مشاركت مى نمود.
در حالى كه امتحان ثلث اول سال سوم راهنمايى را با موفقيت پشت سر گذاشته بود از خبر اعزام دومين كاروان محمد رسول الله اطلاع يافت و در همان لحظه تصميم گرفت كه به خيل عظيم داوطلبان پيوسته و به منطقه اعزام شود.
ابتدا موضوع را در خانواده مطرح كرد اما والدين اين شوق و اشتياق را جدى نگرفتند و پدرش به او گفت كه با اعزام تو مخالفت مى شود و تو در آنجا مفيد نخواهى بود.
در هنگام ثبت نام براى آن كه پدر و مادر برايش محدوديت ايجاد نكنند به آنها گفت قرار است از طرف مدرسه دانش آموزان را به ملاقات خانواده هاى معظم شهيدان ببرند. با اين بهانه شبانه و در خفا با به همراه بردن شناسنامه برادر بزرگ ترش موفق شد كه براى آموزش نظامى و متعاقب آن اعزام به منطقه نام نويسى كند و سحرگاه بدن آن كه با احدى از افراد خانواده وداع كند مخفيانه خانه را ترك كرد و به آموزش عازم شد.
پس از فراگيرى فنون رزمى و نظامى او را براى آموزش امدادگرى به گرگان روانه كردند و اين در حالى بود كه پدر به تمامى جاها، پادگان ها و بيمارستان ها مراجعه مى نمود و تلاش اش براى يافتن او بى نتيجه مى ماند.
رزمنده دلاور، على رستمى سرانجام اين توفيق را مى يابد كه همراه كاروان دو حضرت محمد رسول الله در تاريخ 23 ارديبهشت 1365، بدور از چشم خانواده به جبهه هاى جنوب كشور اعزام شود.
اين نوجوان سلحشور در 5 خرداد 1365 هنگام مصاف با دشمنان بعثى در منطقه فاو به شهادت مى رسد و جسم مطهرش مفقود مى گردد. چهل روز بعد به صورت تصادفى رزمنده اى قسمتى از بدن او را مى بيند كه از خاك بيرون زده و پس از كندن زمين جسم ريش ريش اش را بيرون كشيده و به زادگاهش بر مى گردانند.
مردم منطقه پيكر مطهر اين نوجوان شهيد را در حالى كه چهل روز از زمان شهادت اش گذشته بود، در تاريخ شانزدهم تيرماه 1365 تشييع نموده و در گلستان شهداى محل تولدش به خاك مى سپارند.
كتاب شگفتى شكوفه ها(على اكبر خاورى نژاد) صفحه 46/
انتهاى پيام/
نظر شما