نگاهی به زندگی معلم شهید "قدرت الله آهنگری"
به گزارش نويد شاهد مازندران، شهيد قدرت الله آهنگرى دوم ارديبهشت ماه سال 1337، در روستاى «لند» از توابع كوهستانى شهرستان بهشهر ديده به جهان گشود. پدرش نعمت فوت (1345) و مادرش منور نام داشت. خانواده اش پس از دو سال زندگى مشقت بار بعد از تولد وى مجبور به عزيمت به شهرستان بهشهر و پس از چندين سال به شهرستان نكا مراجعت نمودند.
دوران تحصيل
شهيد در سن 7 سالگى وارد دبستان طوسى نكا شد و با اينكه در سال دوم دبستان بر اثر تصادف از نعمت پدر محروم شده بود، دوران ابتدايى و راهنمايى را با موفقيت و نمرات عالى پشت سر گذاشت و وارد هنرستان صنعتى قائمشهر گرديد. خانواده قدرت الله چون قادر به تامين مخارج سكونت وى در قائمشهر نبودند مجبور به رفت و آمد روزانه به قائمشهر و ادامه تحصيل شد.
شهيد در ايام تعطيل مدرسه سخت كار مى كرد و هزينه تحصيل را فراهم مى ساخت و پس از پايان دوره هنرستان وارد انستيتو برق سارى شد و دوره دو ساله دانشجويى را نيز به پايان رسانيده و موفق به اخذ مدرك فوق ديپلم برق شد.
فعاليت هاى دوران انقلاب
قدرت الله در همين دوران كه جهت شركت در اردوى دانشجويى به شيراز رفته بود با انقلاب و رهبرى آشنا و مبارزات خود را آغاز و با ارتباط با حضرت آيت الله ايازى و ديگر روحانيون آگاه و مبارز و دريافت اعلاميه و تكثير آن و مبارزات زير زمينى فعاليت چشمگيرى داشت تا اينكه انقلاب شروع و تظاهرات به راه افتاد. قدرت الله در تمامى جلسات و ميتينگها و تظاهرات شركت مستمر داشته و از هيچ كارى براى پيشبرد انقلاب كوتاهى نمى كرد.
قدرت الله صدا و بيان زيبايى داشت و از مداحان و مرثيه خوانان مشهور شهرستان بود. وى در اكثر تظاهرات شهر در پيشاپيش مردم مسئول اعلام شعارها و خواننده شعر و مرثيه بود و هميشه راهنما و الگوى جوانان شهر بود. در حقيقت شهيد با صداى و بيان زيباى خود فرياد رسان انقلاب و به قولى بلبل خمينى بود. آنچه براى شهيد مهم بود خدمت به محرومين و ماندن در متن انقلاب بود.
شهيد در شغل معلمى مشغول انجام وظيفه بود و به تدريس قرآن و امور دينى و انقلاب (پرورشى) در چند مدرسه مى پرداخت و از معلمين بسيار فعال پرورشى شهر بود. شهيد علاقه شديدى به امام خمينى و شهيد مظلوم بهشتى داشت، بطوريكه پس از انفجار بمب در حزب و شهادت بهشتى و يارانش در تعقيب منافقين سر از پا نمى شناخت.
حضور در جبهه
شهيد قدرت الله از ابتداى شروع جنگ فعاليتهاى رزمى و تبليغاتى را شروع كرده و چهار بار به جبهه هاى حق عليه باطل شتافت و در مراسم شهدا نيز شركت مستمر داشته و به خواندن نوحه و مرثيه و دعاى كميل مى پرداخت. شهيد در چهار بارى كه به جبهه اعزام گرديد جمعاّ حدود دو سال از عمر شريفش را در جبهه ها سپرى نمود و در چندين عمليات شركت كرده كه در عمليات محرم با تركش خمپاره از ناحيه سر زخمى و مدتى در بيمارستان اصفهان بسترى بود.
خانواده شهيد بويژه مادرش اصرار زيادى در امر ازدواج وى داشتند ولى نامبرده مى گفت: كه يكبار ديگر به جبهه رفته و دين خود را به اسلام و انقلاب و شهدا اداء نمايم و اگر اين بار به سلامت برگشتم ازدواج مى كنم.
سفارش شهيد به خانواده
شهيد سفارش زيادى در امر انقلاب و صبر و بردبارى و گريه پس از شهادت به مادرش ميكرد و مى گفت: اگر شهيد شدم از گريه و شيون و كارهاى عبث خوددارى نماييد و اگر خواستيد گريه كنيد براى امام حسين گريه كنيد.
نحوه شهادت
براى آخرين بار با توجه به اينكه مادرش در ييلاق بود تصميم به رفتن در جبهه گرفت و با اينكه مدت سه ماه ماموريت وى به اتمام رسيده بود با تمديد دوره در عمليات والفجر4 در مريوان شركت كرد و در يكم آبان ماه 1362 با اصابت تركش خمپاره به درجه شهادت نايل آمد.
شهيد در اين عمليات از خود رشادتهاى خاصى از خود نشان داد و بنابر گفته هاى همرزمانش ايشان با داشتن آر پى جى هفت، تعداد زيادى از تانكها و سنگرهاى دشمن را نابود و بعثيون را به درك واصل گردانيد.
انتهای پیام/