عضويت در نهاد خودجوش انقلاب اسلامی
به گزارش نويد شاهد مازندران، سيد سبحان اسديان نهم شهریور ماه سال 1345 در روستاى سرخدشت از توابع شهرستان بابلسر به دنيا آمد. پدرش ميراسدالله كشاورز بود و مادرش عشرت نام داشت.
دوران تحصيل
سید سبحان در خانواده ای مذهبی و کاملاً آگاه به ارکان و آداب دینی و اسلامی رشد و نمو یافت. به نماز و قرآن علاقه ی بسیار داشت. تحصیلات خود را تا مقطع سوم راهنمایی در روستای سرخدشت بهنمیر ادامه داد. با وجود علاقه ی شدید به تحصیل علم به سبب وضعیت اقتصادی و مالی خانواده و علی رغم میل باطنی اش مدرسه را رها کرد و به یادگیری نجاری مشغول شد.
همزمان با اوج گیری انقلاب شکوهمند اسلامی به نهاد خودجوش و برخاسته از متن انقلاب پیوست.
با آغاز جنگ تحمیلی در لباس مقدس سربازی عازم جبهه های جنگ شد.
سيد سبحان بعد از سپری گشتن دوران آموزشی عازم منطقه ی عملیاتی سومار شد و بعد از حضوری مثمر ثمر، سرانجام در عاشورای بیست و سوم دی ماه 1365 در منطقه ی سومار بر اثر ترکش خمپاره به خیل عظیم شهیدان راه حق پیوست و چند روز بعد با تشییع باشکوهی از سوی مردم شهید پرور در زادگاهش، به خاك سپرده شد.
فرازهايی از وصیت نامه شهید
وظیفه ی یک بسیجی آن است که با دشمنان مقابله کند و در مقابله توطئه ها بایستد و به قدرت دفاعی خویش بیافزاید. بالاترین ارزش یک بسیجی ایثار و اخلاص اوست.
خاطرات از شهيد
مادر شهید مى گويد: «در آخرین مرخصی که آمده بود موقع رفتن به جبهه حال خاصی داشت، مثل اینکه از شهادت خود باخبر شده بود. وقتی که می خواست به سمت جبهه حرکت کند، بعد از خداحافظی با خانواده از در خانه بیرون رفت و هر چند قدمی که برمی داشت به پشت سرش نگاه می کرد و با زبان بی زبانی خداحافظی می کرد و این آخرین دیدار ما بود.»
برادر شهید مى گويد: «یکی از همرزمان شهید برای ما تعریف می کرد: سید سبحان ارشد دسته آر پی جی زن بود و با آر پی جی کانال کمین دشمن را به هوا فرستاد. اگر این کانال از بین نمی رفت کل منطقه در اختیار دشمن قرار می گرفت. او بسيار شجاع و نترس بود؛ طورى كه بسیاری از مناطق حساس دشمن را با آرپی جی شکار کرد. در یکی از روزها با آر پی جی، دوشکای دشمن را شکار و معبر را برای عبور نیروها آماده می کند و خود نیز در همین منطقه به شهادت می رسد.
همسنگر شهید مى گويد: «شهید اسدیان یکی از آر پی جی زن های ماهر گردان بود؛ روزى مشغول کندن سنگر برای رزمندگان بود که کوه ریزش می کند و سنگرهایی که با زحمت فراوان کنده بود خراب می شود اما از کار خسته نمی شود و دوباره برای همرزمان سنگر می کند تا نیروهای اسلام با آسودگی خاطر به نبرد خود ادامه دهند.
منبع:مركزاسنادبنيادشهيدوامورايثارگران بابلسر/
انتهاى پيام/