زندگى نامه دانش آموز شهيد؛
شهيد على اكبر قاسم نژاد با نوشتن شعارهاى انقلابى و اسلامى و سخنان حضرت امام خمينى(ره) بر روى پارچه و ديوارهاى اماكن عمومى به نحوى نقش خود را در راستاى انقلاب و حفظ نظام مقدس جمهورى اسلامى ايران در مقابل دشمنان و استكباران شرق و غرب در نقاط جهان ايفا مى كرد.
نوشتن شعارهاى انقلابى و اسلامى
نويد شاهد مازندران: شهيد على اكبر قاسم نژاد در تاريخ دهم فروردين ماه سال 1345 در شهر زيرآب سوادكوه و در خانواده مذهبى بعنوان فرزند اول چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم فتح اله قاسم نژاد كه بعد از شهادت على‌اكبر فوت شده، مردى متديّن و مذهبى بوده و در آن زمان كارگر و در شركت ذغال سنگ البرز مركزى با درآمد كم ولى آبرومندانه مخارج خانواده را تامين مى نمود. شهيد از نظر رفتار با خانواده و ديگران رفتارى بسيار مناسب و انسانى رئوف و مهربان بود و شخصيتى خوش برخورد و متواضع بود. بدين جهت همه اطرافيان و دوستان هم سن و سالش وى را دوست داشتند از همان ابتداى كودكى و قبل از ورودش به مدرسه آموزش قرائت قرآن كريم را در امام زاده عبدالحق زيرآب نزد يكى از خادمان فرا گرفت. سپس دوران تحصيلات ابتدايى را در مدرسه عبدالحق زيرآب و راهنمايى را در مدرسه(امير معنوى سابق) با نمرات عالى پشت سر گذاشت و در همين سالها بود كه مانند ديگران در راهپيمايى ضد رژيم پهلوى شركت داشت و بعد از پيروزى انقلاب اسلامى نيز عضو پايگاه صاحب الزمان (عج) مسجد جامع زيرآب شد و آموزش ابتدايى نظامى و كار كردن با اسلحه گرم را فرا گرفت و بيشتر شبها را در همان پايگاه مى گذراند.

شهيد از نظر خطاطى و نقاشى بدون رفتن به كلاس مهارت خاصى داشت و با نوشتن شعارهاى انقلابى و اسلامى و سخنان حضرت امام خمينى(ره) بر روى پارچه و ديوارهاى اماكن عمومى به نحوى نقش خود را در راستاى انقلاب و حفظ نظام مقدس جمهورى اسلامى ايران در مقابل دشمنان و استكباران شرق و غرب و گسترش آن در نقاط جهان ايفا مى كرد. شهيد على اكبر رساله حضرت امام خمينى را مطالعه مى كرد و سپس احكام مربوطه را به ديگران مخصوصاً خانواده اش تشريع مى نمود و اعمال حرام و حلال را باز گو مى كرد.

پس از اتمام تحصيلات راهنمايى وارد دبيرستان نواب شد و در رشته علوم تجربى مشغول تحصيل شد و در همان موقع بود كه جنگ تحميلى عراق عليه ايران با حمايت امريكا و ديگر دشمنان نظام مقدس جمهورى اسلامى ايران آغاز شد لذا در همين موقع شهيد وارد تشكيلات سپاه شد و به عضويت اين نهاد درآمد و فعاليت خود را در اين ارگان شروع نمود. سپس با بيان اينكه اسلام در خطر هست و اينكه اگر دشمن به قصد غارت به خانه و كاشانه ما حمله كند ما چطورى در مقابل آنها مى ايستيم و از خود دفاع مى كنيم و چون كشور ما خانه بزرگتر ما و هموطنان ما هست، حال كه دشمن به كشور و خانه ما حمله كرده و قصد دارد ناموس و سرزمين ما را به غارت ببرد وظيفه تك تك ما مسلمانهاست كه به كمك هموطنان خود رفته و در مقابل دشمن مسلح از سر و پا تا دندان بايستيم و از خود و كشور و ناموس خود دفاع كنيم، شهيد با اين حرفا پدر و مادرش را قانع كرد تا به او اجازه رفتن به جبهه را بدهند.

بالاخره در اوايل سال 1362 از طريق سپاه سوادكوه جهت انجام دوره آموزشى نظامى وارد منطقه آموزش نظامى منجيل شده و حدود سه ماه آموزشى نظامى لازم را در آن جا طى نمود و در تيرماه همان سال به جبهه هاى نبرد حق عليه باطل واقع در منطقه گيلان غرب و در شهر مهران عازم و بعنوان آر-پى-جى زن به خط مقدم جبهه رفت و بعد از حدود دو ماه رزم دليرانه در مقابل دشمنان و حضور در سه عمليات والفجر يك و دو و سه در منطقه گيلان غرب در شهر مهران در تاريخ هشت مرداد ماه سال 62 بر اثر تركش به سر شربت شهادت را نوشيد و به درجه رفيع شهادت نائل گشت.

مركزاسنادبنيادشهيدوامورايثارگران/
انتهاى پيام/
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده