نويد شاهد – شهيد «محمدحسين ذكريايى» در وصيت نامه خود مى گويد: «اين شجاعتى كه زهره دشمن را تركانده، اين شهامتى كه جهان را به شگفتى وا داشته، اين ايثارى كه چشم مستضعفين عالم را به اين سمت خيره كرده است، اين ايمانى كه شرق را به زانو درآورده، اينها فقط تمرين ماست و تجربه است و آمادگى اينكه دشمن را اين چنين به خاك ذلت افكنده است.» گزيده وصيت نامه اين شهيد بزرگوار را در نويد شاهد مازندران بخوانيد.

ايمانى كه شرق را به زانو درآورده

به گزارش نويد شاهد مازندران، محمدحسين ذكريايى سيزدهم مهر 1341 در روستاى «سراجكلا» از توابع شهرستان جويبار به دنيا آمد. پدرش ببوگل و مادرش سليمه (فوت 1365) نام داشت. تا پايان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت و در جبهه فاو عراق دچار مصدوميت شيميايى شد و سرانجام در 17 فروردين ماه سال 1365 در بيماستان شهيد رجايى به شهادت رسيد و پيكر پاك اش نيز در گلزار شهداى سراجكلا به خاك سپرده شد.

متن وصيت نامه شهيد:
به نام الله پاسدر حرمت خون شهيدان
«وَلَبنُوَنَّكُم بِشَيءٍ مِنَ لخوف وَالجوع وَنقصِ مِن الاموال و لانفُس و الثَمَرات وَ بَشرالصابرين اَلَّذينَ اِذا اَصابَتهُم مُصبَة قالوا اِنّالله و اِنّا اليه راجعون» (قرآن كريم)
«و شما را به سختى ها چون آزمايش جان و مال و نقصان اموال و آفات گياهى و زراعتى بيازماييم و بشارت ده به آنهايى كه با ثمره خوبى امتحان ميدهند هنگامى كه به مصيبتى دچار آيند گويند ما از خداييم و به سوى او روانه ايم.

پيروزى را شمشير نمى آورد، پيروزى را خون مى آورد. (امام خمينى)
زمانى قلم را بر روى صفحه كاغذ نهادم كه با دلى آكنده از مهر خدا و با دستى لرزان و خسته از اين دنياى فانى آغاز كلامى چند بنمايم كه به عنوان وصيت است. آنانى كه شيران روزند و عابدان و زاهدان شب، مومن اند و پارسا، مخلص اند و ياور، متقى و تسليم در برابر حق، صبورند و پايدار، بى رغبت به دنيا و مشتاق به پروردگار، جز خداى را پرستش نمى كنند و هرگونه شرك از خداى دل مى شويند، نماز را به وقت مى خوانند و زكات را به جاى مى پردازند و امر به معروف و نهى از منكر مى كنند، با صبر و استقامت در اين چند روز دنيا به راحتى و آسايش ابدى دست مى يابند و در دشوارى و گرفتارى ها بردبار و صبور هستند. ترس و خوف بر خدا ما را همچون چوبه تيرى لاغر ساخته. چنانچه ديگران ما را بيمار و بى خبران ما را ديوانه مى پندارند، در حالى كه بيمار نبوده بلكه انديشه اى بس بزرگ ما را به اين وضع در آورده. با خوف مى خوابيم و شادمان برمى خيزيم، ترسان از غفلت و سرورمان به خاطر فضل و رحمت الهى است كه برهمه ما عطا فرموده است.

هميشه و همه حال نرم خورى و دورانديشى و ايمانى مملو از يقين داشته، اعمال زياد خود را به چيزى نشمرده و از اعمال قليل خويش راضى نباشيد. با ركوع و سجود و به خاك افتادن در دل شب از خداوند درخواست رهايى از عذاب و آتش نماييد. هرگاه به آيه رحمت تو تشويق به ما رسيد، با طمع و اشتياق تمام به آن روى آورده و آن را نصب العين خود سازيد و هرگاه به آيه عذاب و خوف رسيده، گوش دل خويش را براى شنيدن آن باز كنيد و صداى ناله به هم خوردن زبانه هاى آتش مهيب و هولناك جهنم در گوش تان طنين انداز باشد. در يك محيط و امر باطل وارد نشده و هيچگاه از دايره حق فراتر نرويد و خود را براى آخرت به زحمت انداخته و ديگران را در راحتى قرار دهيد و اگر در ميان غافلان باشيد و از ذاكران خدا محسوب شده و اگر در ميان ذاكران باشيد از غافلان به حساب نياييد.

تمرين و تجربه
علم و حلم خود را به هم بياميزيد و گفتار را با كردار هم آهنگ سازيد. در عين تهى دستى آراسته بوده، طالب كسب و روزى حلال و در عبادت خاشع و قلبتان باخشوع باشد و در حال فنا بودن ميانه رو باشيد، جان خود را با قرآن محزون ساخته و درمان دردهاى خود را از آن بگيريد و با آگاهى و علم و معرفت عمل كرده و در كسب دانش حريص باشيد، ديدگان خود را از حرام هاى الهى بپوشانيد، گوش هاى خود را وقف شنيدن علم و دانش سودمند ساخته و در بلا و آسايش حالتان يكسان باشد. غيرخالق در ديدگان تان پست و كوچك و بزرگى و هيبت الهى دل تان را فرا بگيرد ديگران از شرّتان درامان و روح و نفس تان پاك و عفيف باشد. نيكوكار و متقى بوده و همواره خود را در پيشگاه خداوند متهم و مقصر بدانيد كه بايد از آز و طمع به دور و لغزش زمان كم و نفس مان قانع و خوراکمان اندک و باورمان آسان؛ يعنى به دور از زحمت و اذيت باشد قبل از آنكه شاهد و گواهى برضد شما اقامه كند، خود به حق اعتراف كنيد و آنچه را كه به شما سپرده ايد، ضايع گردانيد و اگر كسى در رودخانه شما شنا نياموخته باشد، چه سان مى تواند ديدار با اقيانوس را لحظه بشمرد. تپه را اگر كسى تجربه نكرده باشد، قله را چگونه مى تواند بر صفحه آرزو ترسيم كند و در صحنه عمل بپويد. آن كس راه رفتن را نياموخته، دويدن را چگونه مى تواند. اين همه ممارست مى خواهد، تمرين مى طلبد و تجربه سوال مى كند اين شجاعتى كه زهره دشمن را تركانده، اين شهامتى كه جهان را به شگفتى وا داشته، اين ايثارى كه چشم مستضعفين عالم را به اين سمت خيره كرده است، اين ايمانى كه شرق را به زانو درآورده، اين رشادتى كه پوزه غرب را به خاك ماليده است، اين طوفانى كه ريشه هاى درخت تنومند و سالخورده ستم را از خاك درآورده و برملا كرده است، اين همه فقط تمرين ماست و تجربه است و آمادگى اينكه دشمن را اين چنين به خاك ذلت افكنده است و هنوز جزء جنگ ما نيست، سماع عارفانه ماست اينكه چشمه از لب ها و دهان ما مى جوشد و چنگ بر قلب دشمن ميزند، هنوز جزء جنگ ما نيست، ترنم عاشقانه ماست.

تمرين شهادت
آنچه اكنون زمين را به لرزه درآورده است، جست و خيز و يورش جنگ جويانه ما نيست در مش سالكانه ماست آنچه اكنون زمين را به لرزه درآورده است، خواهد رسيد، هنگامه نبرد، ما اكنون تمرين شهادت مى كنيم. گه گاه جامى از شهد شراب و شهادت مى نوشيم تا ظرفيت حضور در خمرخانه بيابيم. شما كه از غرش ما مى هراسيد، باشيد تا جنگ ما را ببينيد. شما كه از زمزمه ما ميترسيد، باشيد تا نعره ها را بشنويد. شما كه از تمرين ما در شگفتيد، باشيد تا محضر مسابقه را درك كنيد. چه كسى گداختن آهن را در كوره آتش جنگ پنداشته است. ما وجودمان را در اين كوره كه دشمن افروخته است، شمشير مى كنيم تا جهاد را مهيا شويم.

ظهور امام زمان (عج) در كربلا
خدايا چه نعمتى است اين كوره هاى تجربت اگر نبود، ما چگونه صيقل مى يافتيم و چنان شمشير ميشديم. ما كه در انديشه آزادى جهان على الدوام غوطه ور خورده ايم، كجا رهايى يك مرز و بوم آرام گيريم. كربلا معشوق ماست. اميد و محبوب و مطلوب ماست. سرچشمه وجود و بود ماست. ليكن ما در انتظار كسى هستيم كه آبادى جهان در التزام و ركابش از كربلا آغاز مى كنيم و ما ميرويم تا كربلا را بر آمدنش مهيا كنيم و مى رويم صحن اباعبدالله عليهم السلام از پاى جاى كفار بشوييم. مى رويم تا ظهورش را در كنار حسين (ع) جشن بگيريم و چه كنم اگر شمشيرهاى مان را با سنگ دل كفار صيقل ندهيم. ميرويم تا از كربلا با امام زمان (عج) آغاز كنيم كه امام زمان مرد ميخواهد و ما ميرويم تا مردانگى را به كمال تجربه كنيم. از همسرم ميخواهم كه صبور باشد. اين را هم بگويم بعد از من براى انتخاب زندگى آينده اش آزاد است. ميخواهم كه فرزندانم را خوب نگهدارى كرده و بعد از بزرگ شدنشان لباس سبز پيامبرى سپاه را بر تن شان بپوشانيد.

ديگر وصيت ام اين است كه سوره الفتح را بر روى كفنم بنويسيد و با من دفن نماييد. از دو برادرم معذرت ميخواهم كه دائم مزاحم بودم و از خواهرم كه خيلي مرا دوست داشت، انتظار دارم كه صبر پيشه كرده و توكل برخدا نماييد. از كليه برادران و خواهران طلب عفو مى نمايم. پيوسته به ياد امام و شهدا از يادتان نرود. به اميد سلامتى امام عزيزمان و ظهور هرچه عاجل تر امام زمان (ع) و پيروزى رزمندگان اسلام.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته.

 

انتهاى پيام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده