شهید «علی اکبری» در وصیت نامه خود می‌گوید: «اگر خدا بخواهد هر جا که باشم چه در جبهه باشد و چه در تصادفات و چه پرتاب از کوه، جان مرا می‌گیرد. پس بهتر این که در میان رزمندگان و لشکریان امام زمان (عج) جان بدهم و چه سعادتی بالاتر از این که شهید بشوم.»

چه سعادتی بالاتر از این که شهید بشوم

به گزارش نوید شاهد مازندران، علی اکبری سوم فروردین ۱۳۴۶، در شهرستان بابل به دنیا آمد. پدرش نوروز و مادرش خدیجه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان کادر سپاه در جبهه حضور یافت. ازدواج کرد. چهارم تیرماه ۱۳۶۷، در جزیره مجنون بر اثر جراحات وارده به بدن، شهید شد. مزار او در گلزار امام زاده محسن زادگاهش واقع است

وصیت نامه شهید «علی اکبری»:

سخنی با امت شهید پرور حزب الله

ای امت شریف و حزب الله! این را بدانید تا زمانی که خون سرور آزادگان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) در رگ‌های فرزندان شما وجود دارد دین و مملکت شما را به اجانب کافر نخواهند داد و عزت و سربلندی را برای شما به ارمغان خواهند آورد. پس‌ای عزیزان حزب الله! امروز بی تفاوت بودن در مقابل انقلاب و اسلام و مملکت اسلامی برابر است با بی اعتنایی نمودن به این همه خون‌ها و ایثارگری‌های جوانان غیرتمند شما و وجدان سالم، این طور حکم می‌کند که این کاری است نابخشودنی.

در حقیقت شما همان نوکران اجانبید نه میهن پرست

و سخنی با مدعیون آزادی و به اصطلاح میهن پرستی که تا به حال فقط شعار می‌دادند و فعلا هم شعار می‌دهند کجائید که ببینید که امت مسلمان با تمام وجودش جان نثاری می‌کند. این پیکر‌های در خون غوطه ور مگر نه این است که انگیزه مکتبی و دینی دارد. امروز که به حریم میهن ما تجاوز شده است چرا از این میهن دفاع نمی‌کنید و زمزمه صلح با اجانب که به هیچ چیزمان رحم نکردند و همانند گرگان برای ما دندان تیز کردند را سر می‌دهید در حقیقت شما همان نوکران اجانبید نه میهن پرست.‌ای وطن فروش ها! ما همواره دو گروه را در نبرد می‌بینم و خواهیم دید (حق و باطل). گروه حق عاشقان راه خدایند و ایمانهای، چون کوه دارند. تقوا پیشه می‌کنند، نیکی و ایثار و جود می‌کنند. خون پاکشان در رگ‌های اجتماع جاری است و حیات بخش و حرکت زاست و برهمزن سکوت و خورد و خواب بی تفاوت، و تن به ظلم دادن‌ها و اسیر زر و زور و تزویر. پاسداران قسط اند و عدل، خرمنکوب بیداد، فرمان به نیکی رانند و از بدی‌ها باز دارند.

راه بهشت که راه شهیدان است را پیش بگیریم

هابیل را در مقابل قابیل، ابراهیم را در برابر نمرود، موسی را در مقابل فرعون و محمد (ص) را در مقابل ابوسفیان ها، علی (ع) را در برابر قاسطین و مارقین و ناکثین و حسین (ع) را در برابر یزید و خمینی را در برابر ابرقدرت‌های شرق و غرب و مزدوران داخلی آنها؛ و اکنون که حق وباطل را شناختیم باید یکی از این دو را انتخاب کنیم. یک راه منتهی به بهشت می‌شود و سرای آخرت (حق) و دیگری راه جهنم و دوزخ و کافران و منافقان (باطل). پس چه بهتر که راه بهشت که راه شهیدان و پیامبران و امامان است را در پیش گیریم. راهی که حسین (ع) و یارانش پیش گرفتند و درس آزادگی و شهامت را به انسان‌ها آموختند؛ و سخنی با پدر عزیزم، از این که در طول این عمر فانی و کوتاه خود، شمارا کلی اذیت کردم و باعث ناراحتی شما شدم می‌بخشید. نمی‌دانم با چه زبانی از این که مرا با خون دل بزرگ کردید تشکر کنم که نمی‌توان تشکر کرد، چون که اسلام را به من آموزاندی و با رفتنم مسئولیت بزرگتری را باید تحمل کنید که مسئولیت همسر و فرزندم باشد. خداوند اجر همه این‌ها را به شما عطا فرماید.

چه سعادتی بالاتر از این که شهید بشوم

و سخنی با مادر عزیزم،‌ای مادر عزیزم! می‌دانم که شب تا صبح بیدار بودی و زجر کشیدی تا مرا به این اندازه رساندی و به گردن من حق داشتید، ولی چه کنم که خداوند امانت خود را از شما پس گرفت. پدر و مادر عزیزم! همان طور که گفتم من امانت الهی هستم وبس. اگر خدا بخواهد هر جا که باشم چه در جبهه باشد و چه در تصادفات و چه پرتاب از کوه، جان مرا می‌گیرد. پس بهتر این که در میان رزمندگان و لشکریان امام زمان (عج) جان بدهم و چه سعادتی بالاتر از این که شهید بشوم.

وسخنی با همسرم، همسرم! امانتی (فرزندم) را که در پیش تو می‌گذارم برایم بسی بزرگ و با اهمیت است؛ که از آن به خوبی حفاظت و در سلامت و تربیت جسم و روح آن کوشا باشید. انشاالله که مارا مورد عفو خود قرار خواهی داد از این که سو اخلاقی و رفتاری که از من شده است.

ما به فرمان امام خمینی (ره) رهسپار جبهه شذه ایم

و اینک فرزندم، فاطمه عزیزم! تو را در اول زندگی تنها می‌گذارم انشاالله مرا می‌بخشید. آری دخترم! امروز که به برکت اسلام انقلاب اسلامی ما به رهبری امام خمینی به پیروزی رسید بدخواهان خفاش صفت نتوانستند این خورشید تابناک الهی را ببینند. جنگ را بر ما تحمیل کردند و عزت و شرف و دین ما مورد حمله قرار گرفت و ما همانند سربازان و یاران امام حسین (ع) به فرمان امام خمینی که نایب بر حق امام زمان (عج) است رهسپار جبهه شده ایم تا درسی برای شما باشد و زینب وار زندگی کنید و کار زینبی بنمائید؛ و سخنی با برادرانم، برادرانم! از این که در طول عمرم شما را اذیت نمودم مرا می‌بخشید. برادرم! در تربیت فرزندانت چنان کوشا باش که پسرانت را علی وار و دخترانت را زینب وار تربیت کنی تا راه اسلام را پیش گیرند.‌

ای خواهرم! حجاب تو کمتر از خون من در تداوم این انقلاب اثر نخواهد گذاشت

وسخنی با خواهرانم، خواهرانم! آن چه امروز مهم است احترام گذاشتن به ارزش‌های اسلامی و انسانی مکتب ماست و پاسداری از ارزش‌های اسلامی در عمق جامعه‌ها اثر خواهد گذاشت. پس‌ای خواهرم! حجاب تو کمتر از خون من در تداوم این انقلاب خونبار اثر نخواهد گذاشت. خواهرانم! می‌دانم که داغ برادر مشکل است صبر داشته باشید که خداوند با صابرین است. انشاالله که مرا می‌بخشید و حلالم می‌کنید.

سخن پایانی

در خاتمه از تمام اهالی محترم و بزرگوار لنگور و دوستان و آشنایان تقاضا دارم که هر گونه موارد سو اخلاقی و رفتاری از بنده مشاهده کردند که موجب رنجش آن‌ها شد حقیر را با بزرگواری خودشان عفو کنند؛ و اگر به خواست خداوند شهید شدم مرا بغل شهدای لنگور و طرف امام زاده دفن کنید. ودر خاتمه پدرم را به عنوان وصی خود و همسرم را به عنوان ناظر قرار می‌دهم.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده