اسارت چند عراقی تنها با یک آفتابه
به گزارش نوید شاهد مازندران، شهید «علیرضا توکلی واسکس» یکم فروردین ۱۳۴۹، در شهرستان آمل به دنیا آمد. پدرش محمود و مادرش سکینه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و سوم اسفندماه ۱۳۶۶، در مله خور بر اثر اصابت ترکش، شهید شد، مزار او در گلزار شهدای واسکس شهرستان زادگاهش قرار دارد.
چند خاطره از شهید «علیرضا توکلی واسکس»:
میخواهم شهید گمنام شوم
مادر شهید: ایشان همیشه میگفت میخواهم شهید گمنام شوم تا پیش خانم فاطمه زهرا رو سفید شوم. من به او میمی گفتم تو با این سن کم ات برای چه این حرفها را میزنی. آن زمان برادرم هم شهید شده بود و ۱۴ ماه مفقود بود ایشان هم ۱۶ ساله بود و همیشه میگفت من باید بروم و او را پیدا کنم. رفت و شهید شد.
احمد رضا برادر شهید: ایشان در کنار شهدای واسکس یک کتابخانه درست کرده بود و بچهها را جمع میکرد دور خودش و در کارهای فنی و جوشکاری و مکانیکی بود خیلی این کارها را دوست داشت و زمان بیکاری بچهها را جمع میکرد و آموزش میداد.
چهرهای نورانی داشت
خاطرهای که از جبهه برای مان تعریف کرده بود این بود: یک بچه اصفهانی بود با آفتابه رفته بود دستشویی، دستشویی زیر زمین بود وقتی وارد شد دید چند افسر درجه دار عراقی داخل هستند و پشت به او هستند او با نوک آفتابه به پشت آنها زد انها فکر کردند نوک اسلحه است تسلیم شدند و او آنها را به خاک ریز بچهها آورد زمانی که بچهها این صحنه را دیدند همه از حرکت او که توانسته بود با آفتابه چندتا عراقی را اسیر کند خندیدند حتی خود عراقیها بعداً متوجه شدند با یک افتابه اسیر شدند دراز میکشیدند و میخندیدند.
آخرین باری که میرفت یادم نمیرود تازه ریش هایش در آمده بود. از حمام آمده بود چهرهای نورانی داشت و یک حالت خاصی و ما همه کوچک بودیم برای ما صحبت کرد و گفت شاید دیگر بر نگردم و با همه ما عکس گرفت و روبوسی کردیم و ایشان به آمل رفت و از آن جا اعزام شد.
انتهای پیام/