رضایتنامهاش را به عنوان نامه جبهه گرفت
به گزارش نوید شاهد مازندران، شهید «شیروان بزرگی پریجا» چهاردهم آذرماه ۱۳۴۵، در شهرستان سوادکوه دیده به جهان گشود. پدرش محمدعلی و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. شانزدهم تیرماه ۱۳۶۳، در کارون بر اثر اصابت گلوله و غرق شدن در آب، شهید شد. مزار او در گلزار امامزاده عبدالحق واقع است.
چند خاطره از شهید «شیروان بزرگی پریجا»:
محمدعلی بزرگی - پدر شهید: ایشان در تشییع جنازه شهدا شرکت میکردند و از من میخواستند که به جبهه برود، ولی من اجازه نمیدادم و او این چنین من را قانع میکرد و میگفت ای پدر! حضرت ابراهیم یک فرزند داشت که آن را برای خدا میخواست قربانی کند شما هفت فرزند دارید اگر یکی را در راه خدا بدهید ضرری نمیکنید البته رضایتنامهاش را به عنوان این که نامهای از مدرسه است از من امضا گرفت و از این طریق به جبهه رفت.
یک ماه کار کرد و با پول آن معلماش را به خانه دعوت کرد
شیروان بچه زرنگی بود و در همه مقاطع تحصیلی شاگرد اول بود در زمانهای بیکاری میآمد کنار من مینشست و از روی کتاب برایم میخواند و به من یاد میداد و احکام به من میگفت.
فاطمه گرگانی - مادر شهید: ایشان همیشه به من میگفت ما شش تا برادر هستیم و خواهر نداریم، زمانی که خواهرش معصومه به دنیا آمد خیلی خوشحال شد و آن روز را به مدرسه نرفت مدیر مدرسه علت غیبت را از او پرسید و او در جواب گفت ما صاحب خواهر شدیم، بچههای کلاس از او خواستند به این مناسبت آنها را دعوت کند او نیز یک ماه کار کرد و با پول آن هم کلاسیها و معلماش را به خانه دعوت کرد.
آثار سوختگی روی دستش باعث شناساییاش شد
دلاور بزرگی- برادر شهید: شیروان چند ماهه بود که مادرم برای کاری به بیرون از خانه رفت شیروان نیز پشت سر مادرم به راه میافتد و روی اجاق میافتد و میسوزد با صدای گریه شیروان مادرم خودش را به او میرساند و میبیند که دست شیروان سوخت بعد از کلی دارو و درمان خوب شده بود، ولی آثار سوختگی روی دستش ماند و همین حکمتی بود که زمان شهادت، چون کل بدنش سوخته بود و پدر و مادرم نمیتوانستند تشخیص بدهند از روی همین سوختگی شناسایی کردند.
انتهای پیام/