رفتم تیربار بلند کنم، دیدم انگشتانم سه تاست
چهارشنبه, ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ ساعت ۰۸:۴۸
آزاده جانباز «علی مردان عسگری» میگوید: رفتم تیربار بلند کنم دیدم انگشتم سه تاست و یک انگشت دیگرم به تیربار چسبیده بود، دوباره تیربارو گرفتم و شروع به تیراندازی کردم.
به گزارش نوید شاهد مازندران، آزاده جانباز «علی مردان عسگری» میگوید: یکی از بچهها به اسم مهدی طبری که اهل بابلسر بود، بهم گفت: آقای عسگری انگشتت افتاد، به دستم نگاه کردم دیدم انگشتم نیست. رفتم تیربار بلند کنم دیدم انگشتم سه تاست و یک انگشت دیگرم به تیربار چسبیده بود، دوباره تیربارو گرفتم و شروع به تیراندازی کردم، دیدم دستم خیلی اذیتم میکند دو تا انگشتمو محکم نگه داشتم تا که به داخل سنگر بروم و یک پارچه بگیرم، عراقی اومد بالای سنگر و همه جا را به رگبار بست و من از جایم بلند شدم و با دستم به سینهام اشاره کردم و گفتم اینجا را بزن، به عربی به من گفت: لا لا، گفتم لا لا نگو من خوابم نمیبره.
انتهای پیام/
نظر شما