تجربیات جانباز "عبدالله اسکندری" در جبهههای کردستان و جنوب طی سالهای 62 تا 63 روایت میشود؛ او با دوستانش اعزام شد، مناطق را پاکسازی کرد، دوستانی از دست داد، و پس از هر بازگشت، دوباره به جبههها بازمیگشت تا از وطن دفاع کند.
کد خبر: ۵۸۵۲۵۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۵
جواد جوکار، دانشآموزی دبیرستانی و علاقهمند به فوتبال، در بحبوحه جنگ ایران و عراق (سال ۱۳۶۰) با دوستان و پسرخاله شهیدش تصمیم میگیرد داوطلبانه به جبهه برود. او با وجود مخالفتهای اولیه خانواده و تأکید پدرش بر کمسن بودن و نداشتن آموزش نظامی، مسئولیت دفاع از کشور را وظیفه خود میداند و به جبهه میپیوندد تا در برابر نفوذ دشمن از خاک ایران دفاع کند.
کد خبر: ۵۸۵۲۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۴
روایتی از زندگی و تجربیات جانباز جبار حاجیلو است که در روستای علیشاه متولد شده و پس از کار در قم، با شروع جنگ به بسیج پیوسته و به پادگانهای مختلف از جمله الغدیر اصفهان اعزام شده است. او در جریان جنگ تحمیلی در عملیاتهای مختلف شرکت کرده، از جمله عملیاتهایی در خرمشهر. وی ضمن تجربه آموزشهای نظامی و فشرده، در موقعیتهای حساس و محاصره دشمن حضور داشته و به دفاع پرداخته است. با وجود تلفات سنگین، او با انگیزه و ایثار به مأموریتهای خود ادامه داده و نقش مهمی در عملیاتها ایفا کرده است.
کد خبر: ۵۸۵۲۵۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۳
سید اکبر حسنی، جانباز ۳۰ درصدی، داستان تلاشها و سختیهای خود را در پروژههای صنعتی و همکاریهای منطقهای، بهویژه ساخت نیروگاهها و پالایشگاهها در ایران و عراق، روایت میکند. او از تجربههای تلخ در حمله داعش به موصل و تهدیدهای جانی در حین کار میگوید، از جمله زخمی شدن در یک حادثه تروریستی که جان همکارش را گرفت. وی بر اهمیت امنیت کشور و قدردانی از زحمات شهدا تأکید کرده و از تجربیات همکاری با نیروهای حشدالشعبی و خاطرات معنوی مشترک با آنها سخن میگوید. حسنی با اشاره به رشادتها و ایثارگریها، بر ضرورت حفظ ارزشهای جامعه تأکید میکند.
کد خبر: ۵۸۵۲۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۲
جانباز "اصغر حاصلی" از تصمیم خود برای اعزام به خدمت سربازی در سال 1364 و روند دریافت دفترچه و اعزام به پادگان آموزشی کرمان میگوید. او پس از آموزش به لشکر 81 در باختران منتقل شد و در نقش تیربارچی وظایف خود را در خطوط مقدم انجام داد. از تجربیاتش در نگهبانی شبانه، دیدهبانی و شناسایی در جبههها صحبت میکند و اشاره دارد که دشمن با سلاحی پیشرفته منطقه را تحت فشار قرار میداد. نهایتاً، تصمیم به خنثیسازی سنگر دشمن و تصاحب تجهیزات آنها گرفته شد که جزئی از تلاشهای او و همرزمانش در جبهه بود.
کد خبر: ۵۸۵۲۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۱
جانباز "نقی سائلی" خاطراتی از دوران انقلاب و جنگ تحمیلی روایت میکند. او از سال 57 در تظاهرات ضدشاهی شرکت داشت و سپس با آغاز جنگ تحمیلی، به خدمت سربازی اعزام شد. خدمت او در مناطق مختلف از جمله ارومیه و گردان شهید چمران ادامه یافت. در یکی از عملیاتها در مرز ترکیه، هنگام گشت و شناسایی، بر اثر انفجار مین به شدت مجروح شد و پای خود را از دست داد. پس از انتقال به بیمارستان طالقانی ارومیه و سپس بیمارستان ژاندارمری تهران، تحت درمان قرار گرفت و در نهایت به خانه بازگشت.
کد خبر: ۵۸۵۲۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۰
گفتگوی تصویری با همسر شهید «شمس الله شمس الهی»
«پری مرادی» همسر شهید، از لحظه بمباران هوایی دشمن بعثی در سال 1363 گفت: «سه طبقه ساختمان فرو ریخت اما بمب منفجر نشد. من از محل دور شدم که ناگهان بمب منفجر شد و همسرم زیر آوار ماند و به شهادت رسید.»
کد خبر: ۵۸۵۱۶۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۰۷
خاطرات شفاهی والدین شهدا
شهید «فرجاله چشفر» از شهدای بسیجی استان ایلام است که بهمن ماه ۱۳۶۴ در چنگوله مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. پدر گرانقدر شهید میگوید: «دوست داشتم پسرم در سن پایین ازدواج کند، مشغول تدارک خرید وسایل عروسیاش در بازار بودم که خبر شهادتش را به من دادند و هزینه عروسی پسرم، صرف مراسم فاتحهاش شد.» در ادامه فیلم این مصاحبه منتشر میشود.
کد خبر: ۵۸۵۱۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۰۷
گفتگوی تصویری با همسر شهید «احمد دایی چی»
«فریبا دایی چی» می گوید:همسرم مرد خوب و مهربانی بود، با هم زندگی خوبی داشتیم. مردمی بود همه او را دوست داشتند.
کد خبر: ۵۸۵۱۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۰۷
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «مهراب رشیدی گلروئیه» میگوید: اخلاقش خیلی خوب بود. زمانی که میخواست به جبهه برود به او گفتم؛ مادر اگر برای من باشی برمیگردی و اگر برای من نباشی پیش خدا میروی. برو خدا به همراهت باشد. یک روز فرزندم در خوابم آمد و گفت؛ اگر سر مزارم آمدی برایم گریه نکن چون من در راه خدا و اسلام رفتم.
کد خبر: ۵۸۵۰۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۰۶
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «آرش آزما» در بیان خاطرات فرزندش می گوید: پسرم را از همان کودکی خدا انتخاب کرده بود. هر زمان که برای او چیزی می خریدم به من می گفت: مادر چادرت را جلوی من بگیر که کسی نبیند من چه چیزی می خورم، نکند کسی هوس کند.
کد خبر: ۵۸۴۹۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۰۴
فیلم/
دردل های حاجیه خانم فاطمه سادات سجادی جانباز ۴۵ درصد و همسر سردار شهید «حاج مصطفی فندرسکی پور» را بر سر مزار همسرش در گلستان شهدای اصفهان ببینید.
کد خبر: ۵۸۴۹۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۰۳
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «خانعلی ملایی سیرویی» میگوید: نمازهایش را مرتب میخواند و همیشه مشغول تلاوت قرآن بود. یک روز که قرآن میخواند، مادربزرگش گفت؛ مادرجان، انشاءالله یک روز هم برای من قرآن بخوانی. اما شهید پاسخ داد؛ مادر، شاید من زودتر از تو رفتم. او در محل کارش بود و قصد داشت کپسولی را بلند کند که ناگهان کپسول منفجر شد و در این حادثه او و یکی از همکارانش به شهادت رسیدند.
کد خبر: ۵۸۴۸۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۰۳
خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید «سید مجتبی اکبری» میگوید: به فرمان امام خمینی خواست به جبهه های نبرد برود، راضی به رفتن مجتبی نبودم، او تنها سیزده سال داشت، بسیار کم سن و سال بود. او یک روز مرا با یک چوب خلع سلاح کرد، وقتی این غیرت و مردانگی را در وجودش دیدم به رفتنش رضایت دادم.
کد خبر: ۵۸۴۸۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۰۳
تاریخ شفاهی والدین شهدا
مادر بزرگوار شهید «جواد شاهی» میگوید: «به عنوان داوطلب در ارتش به جبهه اعزام شد و فقط چند روز از خدمتش باقی مانده بود که شهید شد.»
کد خبر: ۵۸۴۶۵۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۳۰
تاریخ شفاهی والدین شهدا
مادر شهید اکبر تاتار از خاطرات اعزام پسرش میگوید: «برای اینکه با رفتن او موافقت کنند شناسنامه اش را دستکاری کرد.»
کد خبر: ۵۸۴۶۵۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۳۰
تاریخ شفاهی والدین شهدا
پدر شهید داوود خیریفام گفت: «همیشه در سخنرانیهایم گفتهام، اگر ۵۰ پسر داشته باشم و همه را در راه خدا بدهم، ناراحت نمیشوم.»
کد خبر: ۵۸۴۶۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۳۰
تاریخ شفاهی والدین شهدا
پایگاه اطلاع رسانی نوید شاهد آذربایجان شرقی خاطرات شفاهی پدر شهید والامقام ایوب ضربی برای علاقهمندان منتشر کرد. وی در این گفتگو بیان کرد: «ایوب همیشه میگفت من مهمان خدا روی زمینم»
کد خبر: ۵۸۴۶۵۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۰
تاریخ شفاهی والدین شهدا،
پدر شهید اکبر خان محمدزاده گفت: «مادر اکبر خواب شهادتش را دیده بود، میگفت پسرم در خون نشسته بود»
کد خبر: ۵۸۴۶۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۰۴
تاریخ شفاهی والدین شهدا
مادر شهید ابراهیم فیضی میگوید: «زمانی که خبر شهادت فرزندم را شنیدم، فقط دنبال این بودم که او را یکبار دیگر ببینم. به من گفتند میتوانی پسرت را در باغ رضوان ببینی.»
کد خبر: ۵۸۴۶۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۳۰