خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «علی مسلمزاده» میگوید: فرزند شهیدم تصمیم گرفته بود که به سربازی برود، به او گفتم؛ کجا میخواهی بروی الان جنگ است ولی شهید گفت؛ باید بروم. همیشه حضورش را احساس میکنم، انگار جلوی من ایستاده و با برادرش بازی میکند.
کد خبر: ۵۷۹۱۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۵
روایت جانباز کرمانشاهی«فرشته کرمی» از بمباران های جنگ تحمیلی
«فرشته کرمی» جانباز کرمانشاهی، با یادآوری دوران کودکی و تجربه وحشتناک بمباران هوایی دشمن بعثی، از دردها و کابوس هایی که پس از سال ها هنوز با اوست سخن می گوید که در ادامه گفتگوی تصویری تقدیم می گردد.
کد خبر: ۵۷۹۱۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۰
خاطرات شفاهی مادر شهید دانش آموز
شهید «حسین خسروی» از شهدای بسیجی استان ایلام است که آذرماه ۱۳۶۵ در منطقه شوش به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر شهید میگوید: «حسین خیلی عاشق امام بود و عکس امام را که روی جلد تمام کتابهایش بود نشانم داد و گفت مادر من فدایی امامم میشوم.» فیلم این مصاحبه در ادامه منتشر میشود.
کد خبر: ۵۷۸۹۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۸
سرپرست اداره هنری اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اصفهان به همراه کارشناسان این اداره در جریان فرآيند تولید خاطره نگاری خانواده شهدا و تاریخ شفاهی جانبازان گرانقدر قرار گرفتند.
کد خبر: ۵۷۸۸۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۷
خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید «سالم زارعی» میگوید: خیلی بچه خوبی بود. همیشه میگفت؛ من از جنگ فرار نمیکنم، یا شهید میشوم یا زنده میمانم اما از وطنم دفاع میکنم. شهید هیچگاه فرزندش را ندید، وقتی فرزندش به دنیا آمد یک نامه برای شهید فرستادیم که فرزندت به دنیا آمد و اسمش را جاسم گذاشتیم.
کد خبر: ۵۷۸۸۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۲
خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید «حسن کریمی قلعهقاضی» میگوید: پسرم خیلی مهربان و خوش اخلاق بود. همیشه به من میگفت؛ پدر برای بزرگ کردن من خیلی زحمت کشیدی الان نوبت من است که به شما خدمت کنم. از یزد به سمت بندرعباس میآمدم که یک پیام برایم آمد که حسن کریمی شهید شد، آن موقع نفهمیدم که چطور خودم را به بندرعباس رساندم.
کد خبر: ۵۷۸۷۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۶
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «سلیمان شبتاری» میگوید: پسرم آدم ساکت و خوبی بود. یک شب خواب دیدم که مردم کنار خونمون جمع شدند و از دخترم میپرسند شما شهید دادید؟ دخترم میگوید نه، تا اینکه من آمدم و دخترم ماجرا را برایم تعریف کرد. من گفتم اِی وای که بختم سیاه شد، سلیمان دیگر به خانه نمیآید. از خواب که بیدار شدم، دیدم کناره خانهمان همه جمع شدند و فهمیدم که پسرم به شهادت رسیده است.
کد خبر: ۵۷۸۵۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۲
خاطرات شفاهی والدین شهدا/
طلبه شهید «سید برزو کرمی» آبان ۱۳۶۶ در منطقه عملیاتی مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر گرانقدر شهید میگوید: پسرم علاقه زیادی به تلاوت قرآن داشت و قرآن را با صوتی زیبا تلاوت می کرد. همیشه میگفت مادر دوست دارم شهید شوم. فیلم این مصاحبه در ادامه منتشر می شود.
کد خبر: ۵۷۸۵۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۲
خاطرات شفاهی همسران شهدا
سردار شهید «هدایت صحرایی» مسئول اطلاعات سپاه دهلران از جمله شهدای دفاع مقدس است که در طی عملیات والفجر ۳ در جبهه مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. همسر شهید میگوید: همیشه روسریام را پشت گوشهایم میبستم یک روز خواهر شهید به من گفت چرا تو هر روز صبح که از خواب بیدار میشوی این طور روسریات را میبندی! گفتم هر لحظه احساس میکنم باید منتظر خبر شهادت هدایت باشم. در ادامه این مصاحبه تصویری پر از خاطرات تلخ و شیرین این همسر شهید از زندگی کوتاه مشترکش منتشر می شود.
کد خبر: ۵۷۸۵۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۱
گفتگوی تصویری با مادر شهید «سیف الدین عباسی»
«دلبر بابایی سید شکری» با عشق و افتخار از فرزندش می گوید: سیف الدین همیشه آرزوی شهادت میکرد و در جبهه به آرزوی بزرگش رسید.
کد خبر: ۵۷۸۵۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۱
گفتگوی تصویری با مادر شهید «حسن نظری»
«زهرا غفوریان» میگوید: فرزندم با ایمان و دلسوز بود. علیرغم مخالفتهای ما، خود را به جبهه رساند و همیشه تأکید میکرد که شهادت را دوست دارد. او در دوم فروردین 1367 جان خود را فدای همرزمانش کرد و پیکرش در گلزار شهدای کرمانشاه آرام گرفت.
کد خبر: ۵۷۸۵۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۱
خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید «حسن نوشادی» میگوید: یک روز پسرم گفت بابا میخواهم به جبهه بروم، به او گفتم تو هنوز ثبتنام نکردهای، گفت ثبتنام میکنم و میروم. برای خودش پرونده تشکیل داد، با ما خداحافظی کرد و به جبهه رفت، رفت و دیگر برنگشت و همان جا به شهادت رسید. تمام شهرها را برای پیدا کردنش گشتم تا اینکه به لطف خداوند پیکرش را پیدا کردم. فقط یک بار خوابش را دیدم. آرزو دارم یک مرتبه دیگر خواب شهیدم را ببینم.
کد خبر: ۵۷۸۴۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۳۰
خاطرات شفاهی آزادگان،
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش میشود. این قسمت از «آسمان، آبیتر» با آزاده و جانباز سرافراز «باقر حیدری» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۷۸۳۹۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۹
خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید «رضا بلوچی» میگوید: در سن 18 سالگی که وارد این صنعت شد پشتکار، راستی، صداقت، ایمان و عبادت جزئی از کارش بود. سال 1381 وارد سازمان وزارت دفاع شد و در سال 1398 حین انجام وظیفه امداد و نجات، جانش را فدای همکارانش کرد و لبیک به ندای خداوند متعال گفت.
کد خبر: ۵۷۸۲۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۸
خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید «جمعه احمدی» میگوید: روزی که شهید پرواز داشت میخواستم تا فرودگاه بندرعباس او را همراهی کنم ولی وقتی به بندرلنگه رسیدیم به من گفت؛ بابا تو همراهمان نیا، خودمان با ماشین میرویم. حدود ساعت چهار بعدازظهر بود که خبر رسید هواپیما را با موشک زدند و بقایای آن به داخل دریا افتاده است. من از شهادت پسرم راضی هستم.
کد خبر: ۵۷۸۱۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۵
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش میشود. این قسمت از «آسمان، آبیتر» با همسر بزرگوار شهید «محمدرضا کارگر» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۷۸۰۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۴
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «حسین جاودان» میگوید: شهیدم خیلی مظلوم بود. اخلاق خوبی داشت و همیشه در حال خواندن نماز و دعا بود. تا زمانی که به شهادت نرسیده بود خیلی به من میرسید و حواسش به همه چیز بود. روز جمعه در شهر پاکوه بودم که به من اطلاع دادند فرزندم شهید شده است.
کد خبر: ۵۷۷۹۶۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۳
کلیپ «رفتند تا بمانیم»/ قسمت اول
همسر شهید «محمدکاظم شهروی» میگوید: «محمدکاظم شهید زندگی کرد و به این مقام والا رسید.»
کد خبر: ۵۷۷۹۳۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۲
خاطرات شفاهی
«علی نبیپور گیسی» جانباز جنگ تحمیلی میگوید: به صورت داوطلب عازم جبهه شدم و در عملیاتهای والفجر 8، کربلای 4 و کربلای 5 شرکت نمودم. عملیات والفجر 8 شروع شده بود و داشتیم به طرف فاو پیشروی میکردیم که بمب شیمیایی زدن و ...
کد خبر: ۵۷۷۸۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۱
خاطرات شفاهی
«محمد طالبی» جانباز جنگ تحمیلی میگوید: یک مدتی در کمیته امور صنفی مشغول به کار بودم تا اینکه در سال 1360 به جبهه اعزام شدم. گردانی که در آن حضور داشتم گردان خط شکن بود یعنی جزء اولین کسانی بودیم که به دشمن حمله میکردیم و راه را برای نیروهای بعدی باز میکردیم. همراه یکی از دوستانم به نام شهید مختار، وسط میدان مین رفته بودیم که یک دفعه پایش روی مین رفت و...
کد خبر: ۵۷۷۷۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۸