جبهه رفتن را بر خود واجب مى دانست
چهارشنبه, ۰۹ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۵۳
من جبهه را بر خود واجب دانستم تا به نداى (هل من ناصر ينصرنى) امام عزيزم لبيك گفته باشم تا به صدام و صداميان بفهمانم تا زمانى كه فرزندان حسين در اين سرزمين هستند خيال تجاوز به سرشان نزند.
نويد شاهد مازندران: وصيت نامه شهيد محمد ابراهيم خليلى فرزند على اكبر كه در تاريخ 9 خرداد 1369 به شهادت رسيد و از شهداى شهرستان بهشهر مى باشد، كه در ادامه به آن مى پردازيم؛
با سلام و درود فراوان بر شهيدان از صدر اسلام تا بحال و سلام و درود فراوان بر امام امت خمينى كبير و با سلام درود فراوان بر رزمندگان اسلام.
خداوندا تو را شكر كه شربت شهادت اين يگانه راه رسيدن انسان بخودت را به بنده فقير و حقير گناهكار خود ارزانى داشته اى و تنها راه سعادت خودم را شهادت در راه خدا ميدانم.
پدر جان: سلام، اميدوارم كه درود گرم و بى پايانم را كه از اعماق قلبم از تك تك سلول خونم سر چشمه ميگيرد بپذيرى. پدر جان شايد وقتى كه اين وصيت را ميخوانى روحم پرواز كرده باشد. پدرجان وصيت ميكنم شما را كه در مرگ من هرگز اشكى نريزيد من بقربان آن اشكى بشوم كه از صورت رنج كشيده ات مى چكد. پدرجان بخند و به امام بگو تا وقتى دشمن در صورت شادت نگاه كند لرزه بر اندامش بيفتد.
پدرم: من جبهه را بر خود واجب دانستم تا به نداى (هل من ناصر ينصرنى) امام عزيزم لبيك گفته باشم تا به صدام و صداميان بفهمانم تا زمانى كه فرزندان حسين در اين سرزمين هستند خيال تجاوز به سرشان نزند. من راهم را آگاهانه انتخاب كرده ام و انشاء الله بتوانيم در جوار امام حسين(ع) معلمى كه درس چگونه زيستن و چگونه مردن را به آموخت باشيم.
به مادر عزيز خود ميگويم كه مادر، تنها من نيستم كه به جبهه ميروم بلكه صدها نفر امثال من هستند و همه آنها پدر و مادرى دارند. على عليه السلام ميفرمايد: زندگى هر چند باشد خواه ناخواه روزى پايان ميابد. هر آنكه از جنگ بگريزد سرانجام مرگ بسويش ميشتابد.
شما مادر عزيزم، اجر مرا در نزد خدا از بين نبريد فكر كنيد شب عروسى من است و همانطور خوشحالى كنيد و با گريه خود دشمن را شاد نكنيد.
بخدا اى مادرم حجله من گلگون شد قصه عشق وطن را قصه مجنون شد
همگى ما عاشقان براى خدا جنگيديم شربت شيرين را ما همگى نوشيديم
حجله من مادرم مملو گل است يا چمن تو خود دانى كجاست نو عروس خوب من
انتهاى پيام/
نظر شما